اينروز ها بحث همه ی محافل سياسی خودی و بيگانه بر سر حمله ی نظامی ايالات متحده به ايران است. خطر وقوع چنين حمله ای به اندازه ای جدی و نزديک به نظر می رسد که اينک حتی بزرگترين رسانه های بزرگ بين المللی نيز اصلی ترين تحليل های خود را به همين موضوع اختصاص داده اند
علی رغم همه ی اينها اما هنوز هم هيچ کسی قادر نيست بدرستی پيش بينی کند که آيا سرانجام آمريکا به ايران حمله
خواهد کرد يا خير. اين موضوعی است که حتی خود رئيس جمهور ايالات متحده ی آمريکا نيز نمی داند، حتی اگر وی چنين قصد و برنامه ای هم که داشته باشد
زيرا تجربه نشان داده که اولآ آنگاه که ديگر وقوع جنگ حتمی به نظر می رسد در همان دقيقه نود يکی از طرفين از مواضع خود از ترس و يا تدبير عقب نشينی می کند، که جمهوری اسلامی در اينگونه تو زدن ها و خفت پذيری سابقه ای طولايی دارد
دومآ آنگاه که دشمنی ميان دو دولت آن اندازه ژرف می شود که هر دو طرف حالت جنگی به خود می گيرند، گاهی حتی يک تير اندازی بی جا و يا اشتباهی سربازی هم در اين ميان منجر به افروخته شدن آتش يک جنگ تمام عيار خانمانسوز می گردد. ولو که اين امر مطابق برنامه هر دو طرف بسيار زود باشد، هيچ طرفی در آمادگی کامل نباشد و يا اينکه علی رغم صف آرايی اصولآ طرفين مايل به آغاز يک جنگ جدی نبوده باشند
در نتيجه اکنون نه می توان گفت که ممکن است جنگی در گيرد و نه می توان گفت نه. حتی اگر جنگی هم آغاز گردد، باز هم نمی شود گفت که آن جنگ ممکن است چه مدتی ادامه يابد و تبعات آن برای ما چه خواهد بود. حتی اينرا هم نمی توان حدس زد که اساسآ اين حالت بسيار بد (نه جنگ و نه صلح) که سالها است ميان آمريکا و جمهوری اسلامی بوجود آمده، که حتی بد تر از جنگ هم هست، تا چه زمانی ممکن است که ادامه داشته باشد. حاصل اينکه، يا آمريکا به ايران حمله خواهد کرد و يا اينکه با پس نشستن جمهوری اسلامی در واپسين دقايق حمله ای صورت نخواهد گرفت
پيش از ادامه بحث نکته ی بسيار مهمی که بايد در اين ميان در نظر داشت، اين است که ضربات تخريبی را نبايد با جنگ کلاسيک و زمينی برابر دانست. چه که متاسفانه بسياری ضربات ويرانگر و مهلک هوايی را با جنگ يکسان می دانند و تحليل می کنند. در حالی که اين دو امر کاملآ از هم مجزا هستند. و به تبع آن شروع، مکانيزم، هدف و نتايج آنها هم با هم تفاوتهای اساسی دارند
آنچه از مجموعه ی شايعات راست و دروغ، خبر های موثق و غير موثق و همينطور تجربه ی بد آمريکا از دو جنگ متعارف افغانستان و عراق بر می آيد، اينگونه به نظر می رسد که هدف آمريکا از حمله به ايران صرفآ فلج کردن همه جانبه ی جمهوری اسلامی خواهد بود. يعنی آنچه به احتمال قوی صورت خواهد گرفت حملاتی برق آسا و ويرانگر خواهد بود. امری که با يک جنگ متعارف خيلی تفاوت خواهد داشت. از اينروی خوب است که ما ابتدا نگاهی گذرا به دو پديده هر دو نا مبارک و ويرانگر جنگ و ضربات تخريبی، و همچنين تفاوتها و هدف های آن دو با هم داشته باشيم و آنگاه بحث را ادامه داده و نتيجه گيری کنيم
جنگ کلاسيک
مطلب را با اين جمله آغاز می کنم که اصولآ وارد شدن به جنگ به مثابه شروع يک بازی بی قاعده است. بازی خونباری که در آن بازيگر از همان دقيقه اول نه ديگر کنترل و نقشی در روند بازی دارد و نه می تواند هر زمان که خواست به بازی خاتمه دهد. چه که جنگ به دليل کنش های نا هم آهنگ و غير قابل پيش بينی طرفين، نفسآ امری بيرون از کنترل هر دو طرف مخاصمه است
با نگاهی به چگونگی تمامی جنگهای گذشته، تجربه نشان می دهد که تا کنون هيچ جنگی دقيقآ مطابق يک برنامه از پيش مدون شده پيش نرفته است. بديگر سخن هيچ جنگی تا به حال اينگونه نبوده که دولتی توانسته باشد با يک برنامه ی منظم آنرا آغاز کرده، درست مطابق برنامه پيش برده و با رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده آنرا در زمان دلخواه به پايان رساند. حتی قوی ترين دولتها در برابر ضعيف ترين دولتها نيز تا کنون قادر به چنين کاری نبوده اند
اگر می شد که جنگ را با برنامه پيش برد بی شک نه هيتلر با آنهمه متخصص بی نظير و برنامه نويس در انتها مجبور به انتهار می گرديد، نه دو ابر قدرت ايالات متحده و اتحاد شوروی در مقابل دو ملت پاپتی ويتنام و افغان به ژانو در می آمدند، نه ميلوسويچ در زندان هلند دقمرگ می شد، نه صدام از کرده ی خود اظهار ندامت می کرد، نه خمينی جام زهر سر می کشيد، نه آرژانتين بر سر جزاير فالکلند با انگلستان سرشاخ می شد که در انتها با آن خفت تسليم شود و نه اساسآ امروز نيروی های ناتو در افغانستان بودند و نه ارتش آمريکا در عراق
پس جنگ بطور ذاتی يک بازی بيرون از هر نرم و قاعده و قانونمندی است. به تبع آنهم هرگز نمی شود که نتيجه ی آنرا از قبل پيش بينی کرد. ولو اينکه حتی يک طرف مجهز ترين ارتش جهان را داشته باشد و طرف ديگر فاقد هر گونه امکانات نظامی باشد
آنچه آوردم اما همگی شامل جنگهای کلاسيک و زمينی است. يعنی جنگهايی که هدف آنها در نهايت کشور گشايی و اشغال خاک است. حال چه بطور مستقيم و چه غير مستقيم و با بر سر کار آوردن دولتهای دست نشانده و حمايت از آنها، البته باز هم بر روی زمين. جمله ی بر روی زمين را مخصوصآ آوردم که مهم ترين بخش کار در جنگهای کلاسيک است. زيرا که در اينگونه جنگها هر اندازه هم که نيرويی های هوايی و دريايی نقش مهمی ايفا کنند، ليکن آن نيرو که در نهايت بايد نقش تعين کننده را داشته باشد نيروی زرهی و يا ارتش زمينی است.همينطور نقش پاسداری از دستاورد ها و پيروزی های کل جنگ را
حملات تخريبیدر حالی که در هر جنگی همواره دو طرف وجود دارد که به هم ضربه می زنند و از هم ضربه می خورند، حملات تخريبی اما می تواند کاملآ يک سويه باشد. بی اينکه طرف مقابل قادر به مقابله و يا زدن ضربه ای متقابل و يا حتی تک ضربه ای هم به حريف باشد. يعنی يک نيرويی بيايد و هدف هايی را کاملآ نابود ساخته و برود بدون اينکه طرف ديگر اصلآ کاری از دستش بر آيد. مانند کوبيدن ليبی وسيله نيروی هوايی ايالات متحده. که اين کوبيدن آن اندازه ميلی متری و دقيق بود که حتی شامل اطاق خواب معمر القذافی نيز گرديد که به مرگ فرزند وی منجر شد. بی اينکه ليبی بتواند کاری انجام دهد
يا لت و پار کردن ارتش صرب فقط از راه هوا وسيله ی جنگنده های پيمان ناتو، بدون اينکه ارتش ميلوسويچ بتواند حتی يک تک سيلی به گوش يکی از سربازان ناتو بزند. و يا چند بار کوبيدن عراق وسيله ی بمب افکن های آمريکا در اوائل دهه ی نود. يا اينکه کوبيدن نيرو گاههای اتمی ارتش عراق وسيله ی نيروی هوايی اسرائيل در ميانه جنگ ايران و عراق و همينطور تخريب تأسيسات اتمی سوريه در همين چند هفته ی پيش از اين وسيله همان کشور. که اين حمله ی موفقيت آميز اسرائيل، آخرين از اين دسته حملات تخريبی بود. باز هم البته بی اينکه اساسآ سوريه ی بشار اسد بتواند در مقابل کوچکترين ضربتی به اسرائيل بزند
بنا بر اين ضربات تخريبی را نبايد با جنگ يکسان دانست. در اينجا چون جنگ کلاسيک زمينی، ديگر اين پاپتی های ايثار گر نقشی ندارند که قادر باشند با از جان گذشتگی و ايثار، ضعف تکنيکی را با خون خود جبران کرده و سرنوشت جنگ را تغيير دهند. صربات تخريبی نه يک جنگ که يک بازی کاملآ تکنيکی است. که تنها نقش نيروی انسانی هم در آن فقط فشار تکمه ها است. آنچه در اين نوع نبرد تعيين کننده است ميزان پيشرفت علم در دو سوی است. پيروز چنين نبردی آن طرفی است که دستگاههايی مدرن تر و کامپيوتر هايی دقيق تر و ادوات ليزری پيشرفته تری دارد. از اينروی سرنوشت يک نبرد تکنيکی (ضربتی) را برخلاف يک جنگ کلاسيک از همان قبل از آغاز نيز می شود بطور يقين پيش بينی کرد. يعنی ضريب اطمينان به پيروزی در چنين نبردی برای آن طرف که از نظر علمی پيشرفته تر است برخلاف جنگ متعارف، تقريبآ صد در صد است
ادامه دارد