آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Sunday, September 16, 2007

 

دفاع از خريت و گوساله پروری




زاد گـــاه
امير سپهر

اين دفاع از خريت و گوساله پروری است نه احترام به مقدسات مردم


چـه در افتاديـــــم در دنــبال خـــــــر ........ از گلستان گـــوی و از گلهای تــــر
از انار و از تــرنـج و شـــاخ سیب ........ وز شــــراب و شاهــدان بی‌ حساب
یا از آن دريا که موجش گوهرست ........ گــوهرش گــويــنده و بينـــاورست
یا از آن مرغان که گلچين می‌ کنند ........ بـــيضه‌ ها زرین و سیمین می ‌کنند
سـالــها خـــر بــنــده بودی بس بود ........ زانک خـربــنــده ز خـر واپس بود

اکنون نزديک که به سه دهه است که مشتی انسان نمای پست و بی هويت و متحجر بر همه ی هستی ملت ايران مسلط گشته و با دزدی و قتل و تجاوز و ظلم و بيداد نه تنها اين کشور را به لحاظ اقتصادی به نابودی کشيده اند، بلکه از نظر اخلاقی نيز کار اين ملت را به چنان دريوزگی و رذالت و پوفيوزی رسانده اند که در تاريخ اين سرزمين بی سابقه است. ابزار دستشان هم چيزی نبوده است جز دشنه ای بنام احکام دين. توجيه ديگری هم برای اين اعمال ننگين و سبعانه ی خود نداشته اند جز دفاع از مقدسات مردم

اين در حالی است که در طول اين سالهای سياه و ظلمانی هر زمان که ما زخم خوردگان از اين دشنه ی زهرآگين اراده کرده ايم که با روشنگری کمی تيغه ی اين آلت قتاله را کند تر سازيم، فورآ صدای وا مصيبتای عده ای بلند شده است. اعتراض و ايراد که چرا به مقدسات مردم توهين می کنيد. طرفه اينکه اين مدافعان مقدسات مردم و ياوران بی اجر و مزد ملا ها هم نه خود ملا و طرفدار رسمی رژيم که ظاهرآ روشنفکر و مخالف اين بساط ننگين خرسازی هم هستند. افرادی فکلی، بزعم خود سکولار و بگفته خودشان حتی طرفدار روشنگری

نگارنده بی اينکه با نام بردن از کس و کسانی اين بحث را شخصی کنم، بطور کلی می نويسم که تمامی آنها که در دفاع از مقدسات مردم سينه چاک می کنند و معتقدند که نبايد به اعتقادات مردم توهين کرد و يا هنوز هم از ملای بد و ملای خوب سخن می رانند، در بهترين داوری هم، يعنی اگر مزدور اين رژيم نباشند، بی هيچ ترديدی يا آدمهای شياد و عوام فريبی هستند، يا بسيار بزدل و يا جزو نادان ترين انسانها

زيرا اولآ که هيچ چيزی در اين جهان وجود ندارد که تقدس مطلق داشته و غير قابل نقد باشد و اين اولين چيزی است که يک فرد آگاه بايد آنرا بداند و بدان باور داشته باشد. دومآ، ما وقتی از اعتقادات سخن می گوئيم، ابتدا بايد بررسی کنيم که آن اعتقادات چيستند و چگونه هستند. ممکن است که اصلآ دسته ای از مردم به مردارخواری و يا نوشيدن ادرار سگ و خوک اعتقاد داشته باشند، آيا بدين دليل ما نيز بايد مردارخواری و ادرار نوشی را اعتقاد بحساب آريم؟

سوم اينکه بايد ديد اين اعتقادات فقط به خود شخص و زندگی خصوصی وی مربوط می شود و يا به ديگران نيز آسيب می رساند. چه که حتی در مترقی ترين و انسانی ترين فرهنگها و سيستم های سياسی هم اعتقاد افراد به امری و انجام عملی تا آن اندازه قابل تحمل و آزاد است که ضرری را متوجه جامعه و افراد ديگر نسازد. به عنوان مثال آنکس که به برهنگی اعتقاد دار فقط در چهار چوبه ی خانه خود می تواند لخت و عريان راه رود و اين طبيعی ترين حق آزادی فردی او است. هيچ کس هم حق ندارد وارد منزل وی شده و برای او محدوديتی به وجود آورد. ليکن آن آدم به صرف اعتقاد به برهنگی ديگر اين حق را ندارد که آلت تناسلی خود را در کوی و برزن به ديگران نيز نشان دهد

حتی عقيده آنکس که در خانه ای کثيف و غير بهداشتی زندگی کردن را دوست می دارد هم قابل احترام نيست. چون بوی تعفن آن به مشام ديگران هم خواهد رسيد و سايرين را هم آزار خواهد داد. حتی اين عمل بظاهر ساده هم امروزه همه جا ممنوع و امری جهانشمول است. چون همه ی افراد بشر صرفنظر از اينکه در کدام قاره و کشور می زيند امروزه يک سری نرم هايی مشترک را پذيرفته اند که آنرا می توان فرهنگ انسانی ناميد

چه رسد به اينکه گروهی بی شعور و عقبمانده قمه برداشته و در کوی و برزن و در مقابل ديدگان کودکان معصوم مردم فرق خود را بشکافند و نام آنرا هم اعتقاد بگذارند. و يا مشتی آدم جاهل تمام فکر و ذکرشان اين باشد که با پای چپ بايد وارد مستراح شد يا با پای راست و از اين گونه اعمال مضحک و شرم آور

اساسآ قسمت اعظم آنچه که عده ای آنرا مقدسات مردم می نامند چيز هايی بيش از همين اعمال مسخره و بی ارزش نيست. کار هايی بيهوده و شرم آور که مقام بلند انسان را از اشرف مخلوقات بودن تا حد يک درازگوش چهار پا به زير می کشد. بنابر اين اساسآ احترام به چنين مقدسات و باور هايی نه تنها خيانت به فرهنگ و جامعه ی انسانی که حتی جفای به همان اشخاص قمه زن و بی شعور هم هست

نکته ی مهم ديگر اين است که ما وقتی از مقدسات مردم سخن می گوئيم اول بهتر است که اصلآ به منشأ اين مقدسات توجه کنيم. يعنی در نظر داشته باشيم که همه ی اين نادانی ها که مقدسات نام گرفته از تراوشات ذهنی قشری پشت کوهی بی سواد و فرهنگ است که آنرا در درازای سده ها بنام دين و مذهب و خداپرستی ملکه ی ذهن اين مردم نگونبخت عقبمانده ساخته اند نه خود مردم

طايفه ای زالو صفت که اساسآ فلسفه ی وجودی و ادامه ی حيات انگلی شان در گرو همين نادان نگاه داشتن مردم و خريت گستری است. اصلآ وای به حال ملتی که مقدساتش محصول فکری مشتی انگل و طفيلی و بی سواد باشد، و بد تر از آن اصلآ خاک بر سر آن ملتی که حتی روشنفکرانش هم مدافع محصولات فکری اين چنين عناصر پست و پسمانده ای باشند که حتی در قرن بيست و يکم هم هنوز به بديهی بودن اصل آزادی انسان نرسيده اند. چنانکه فعلآ خاک بر سرمان هم شده است و بسياری هنوز خود خبر نداريم تا چه اندازه بدبخت و مسخره هستيم و مسخره تر از ما هم به اصطلاح روشنفکرانمان

در زمينه مسخره بودن قسمت بزرگ اعتقادات مردم برای اينکه سخنم را مدلل کرده باشم، اين را بياورم که طبق آماری که سازمان گردشگری خود رژيم بدست می دهد، فقط در طی سالی که گذشت بيش از دوازده ميليون نفر هموطن من و شما به زيارت جمکران رفته و نامه در چاه انداخته اند. نويسنده شک ندارم که دستکم نيمی از اين ايرانيان از ملا جماعت و حکومتشان بيزار هستند. نامه هاشان هم مستقيم و غير مستقيم به شکايت از ملا ها به امام زمان مربوط بوده. اين بدين معنا است که مردم برای دفع شر ملا ها از امام زمان ته چاه ياری طلبيده اند. بی اينکه متوجه باشند که اصلآ اين جناب امام زمان و جمکران بازی از محصولات ناب خود ملا ها است. به بيانی روشن تر، اين دوازده ميليون انسان نگونبخت گرفتار حتی برای رهايی از زندان شيخ و ملا هم بی اينکه خود بدانند، به زندان بزرگتر و مهلک تر آنان پناه برده اند

توجه داشته باشيم که اين جمکران بازی و چاههای مملو از نامه های تظلم خواهی و چلوکباب های سلطانی امروز به مقدسات مردم تبديل گشته است. همچنان که آن چند سانترفيوژ فکسنی و قاچاقی در حال تبديل شدن به مقدسات مردم هستند. خوب، تکليف ما در اين ميان چيست؟ آيا بايد به اين اعتقاد هموطنانمان احترام قايل شويم. به اعتقادات آن نيمه گوسفندانی بی شعوری که دخترانشان از فرط فقر بفروش می روند، اما با شکم گرسنه عربده می کشند که انرژی هسته ای حق مسلم شان است؟ و همينطور به اعتقاد آن دوازده ميليون زائر عقبمانده و فلکزده ی جمکران؟

يعنی اگر ما به اين اعمال پوچ و مسخره و شرم آور آن اتم دوستان بی شعور و آن دوازده مليون بی فرهنگ ملا زده خرده گيريم، به مقدسات آنها توهين کرده ايم؟ به باور نگارنده، ما نه تنها نبايد به اعتقادات اين مردم احترام بگذاريم، سهل است که بايد به شدت هم اين باور های مسخره ی آنان را به نقد کشيم. البته با متانت و با دليل و منطق و در حد فهم خودشان. احترام بدين اعتقادات نه احترام و خدمت بدين مردم جاهل، که بزرگترين بی احترامی به شأن انسانی آنها و از آن بدتر خيانت در حق آنان است

مايی که می دانيم بسياری از اعتقادات مردم از سر نابخردی و خريت است چرا بايد سکوت اختيار کنيم. دانسته برای جهالت ارزش قايل بودن و سکوت و مماشات با نادانی، صحيح ترين نامش جهالت پروری و عوام ستايی است. زمان آن رسيده است که ما ديگر خيلی باز و بی پرده با مردم سخن گوئيم. بويژه مايی که در بيرون از ايران و در دنيای آزاد زندگی می کنيم و محدوديت های داخل را نداريم. بايد به مردم گفته شود که مقدسات شما مشتی چرنديات است. بايد اين موضوع را هم روشن ساخت که ما اصلآ نه مقدساتی داريم و نه نيازی به ملا که حافظ آن مقدسات باشد

جلوگيری از نقد به بهانه ی دفاع از مقدسات مردم، خطرناک ترين نوع سانسور است. صورت قوانين الهی دادن به امر سانسور نه حتی احترام به خداوند که اهانت و دشمنی با او است. چون همه را از خداوند بيزار می کند. اين دقيقآ همان کاری است که رژيم انجام می دهد. يعنی از خداوند برای مردم آنچنان اهريمنی پليد و چاقو کشی می سازد که هم هيچ نقدی را بر نمی تابد و زور گو ترين است. خدايی که هم با هر فکر سازنده دشمنی دارد و هم اين که دشمن پيشرفت و رفاه و شادی و شعف مردمان است

کاری که ملا ها بنام اسلام انجام می دهند حتی با روح خود اسلام هم در تضاد است آخر. صرفنظر از اينکه اسلام بطور گوهری ميانه ی خوشی با منطق و استدلال ندارد و از ابتدا تا انتها هم زورگويی است، با اين حال اما حتی در کتاب آن قرآن هم دانايان بيش از نادانها ستوده شده است. (انما یخشی الله من عباده العلماء)، يعنی همانا خشیت خدا را دانایان در دل دارند. که البته واژه ی علماء بر خلاف آنکه ملا ها آنرا معنی می کنند، در زبان عربی به دارندگان دانش و آگاهی گفته می شود، نه به کسانی که فقط چند متر چلوار بر سر بسته اند و علمشان از چگونگی جماع با اسب و خر و قاطر فراتر نمی رود

بهر حال، چنانچه ما خواهان جامعه ای پويا و پيشرو هستيم، بايد اين اصل را جا اندازيم که هيچ نقدی به معنای اهانت نيست، ولو نقاد تا آنجا پيش رود که امری را کاملآ باطل و هجو دانسته و بدان بخندد. چون حتی تمسخر يک فکر هم جرم نيست. همانگونه که هجو هيچ شخصيت اجتماعی و حتی دينی هم جرم نيست. اگر اينگونه بود که پاپ بنديکت و جرج بوش و ملکه ی اليزابت ... تا به حال بايد ميليونها مخالف خود را به جرم شکلک ساختن و حتی فحاشی به دادگاه کشيده باشند. اصلآ اين استدلال هم که چون اکثريت مردم به يک فکر باور دارند، پس نبايد آن را نقد کرد، از بيخ باطل است. فرض گيريم که ما در ميان قبيله ی آدمخواران باشيم، چون اکثريت در آنجا به آدمخواری اعتقاد دارند، ما حق نداريم عمل آدمخواری را به نقد کشيم، آخر اين ديگر چه منطقی است !؟

ممکن است گفته شود اين مثالی نابجا و خشن است. اما اگر بدين بيانديشيم که مناديان اين به اصطلاح اعتقادات تا به حال خون چند صد هزار انسان را ريخته اند، آنگاه متوجه خواهيم شد که حتی مقايسه ی آدمخواران هم با اين باورمندان جانی، نه اهانت به آنان، که جفای به آدمخواران است. زيرا آدمخواره فقط از سر نا آگاهی و آنهم فقط برای سير کردن شکم خود آدم می خورد، اين باورمندان اما از سر اعتفاد. يعنی از روی باور به ايمانی دروغين و اهريمنی که در آن بی رحمی، شقاوت و جنايت سبعانه عين خدا پرستی و عبادت محسوب می شود

www.zadgah.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker