آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Friday, September 14, 2007

 

آينده گمشده است




زاد گـــاه
امير سپهر

آينده گمشده است

ملتی که نگاهش همواره به گذشته باشد، آينده اش از گذشته اش نيز تيره تر خواهد شد

اين گفته که (هر ملتی تاريخ خود را نشناسد، آنرا تکرار خواهد کرد) سخنی ژرف و تأمل بر انگيز است. نگارنده اما با توجه به اوضاع پريشان کنونی خودمان می خواهم جمله ی ديگری بياورم که شايد ما را به تآمل بيشتری وا دارد. اين که خواهم آورد تئوری پردازی و يا اظهار نظر نيست. بلکه بيان يک حقيقت است

حقيقتی که بر آيند يک دوره از کجروی خانمان برباد ده ما در ارتباط با سرنوشت خود و ميهنمان است. چکيده ی تجربه ای عينی در يک جمله ی کوتاه. تجربه ای تلخ و مخرب که نسل ما (دستکم آن بخش از اين نسل که کينه آنها را کور نکرده) در اين روزگار تيره و تار دارند آنرا با چشم خود می بيند

بيان اين حقيقت که اگر (هر ملتی تاريخ خود را نشناسد، اشتباهات خود را تکرار خواهد کرد)، از آن مصيبت بار تر اين است که (هر ملتی که نگاهش همواره به گذشته باشد، آينده اش از گذشته اش نيز تيره تر خواهد شد). البته شکی در اين نيست که شناخت گذشته در ساختن آينده ی بهتر تأثير بسزايی دارد، اما نتيجه ی اينکه ملتی تمامی مساعی خود را صرف کنکاش در گذشته کند، که ما سی سال است مشغول آن هستيم، از نشناختن تاريخ هم هزاران بار فاجعه بار تر است. اين سرگردانی در گذشته و افراط در پرداختن به تاريخ دارد ايران را بر باد می دهد

اين موشکافی که ما در تاريخ به خرج می دهيم، اين نزاع های سفيهانه که ما بر سر مردگان داريم، اين بحث های مداوم و فرسايشی که ما همه ی توان خود را صرف آن می کنيم، مصداق عينی همان جمله ای است که در بالا آوردم. هوش و حواس ما آن اندازه مشغول گذشته است که آينده ديگر پاک از يادمان رفته است. اين سفر های مداوم و دور و دراز به قعر تاريخ نه تنها ما را نيم گامی هم به جلو نبرده، بلکه ما را اصلآ از هدفی که داريم هم هزاران فرسنگ دور تر ساخته. اين افراط کاری ما در واپسگرايی ديگر حتی ملا ها را هم روسفيد کرده

آن که می گويد ما فردا به آزادی و و دموکراسی و آبرو خواهيم رسيد متاسفانه خود نيز نمی داند که چه می گويد. اينگونه سخنان شعار هايی پوچ و بی محتوا بيش نيستند. ما چگونه به آزادی خواهيم رسيد وقتی بلحاظ سياسی هنوز هم در پنجاه و شصت سال پيش فکر و زندگی می کنيم. ما اصلآ در اين زمان زندگی نمی کنيم که تا بتوانيم با توجه به وضع کنونی خود طرحی برای دو و سه و دهسال آينده بريزيم. حقيقت اين است که ما همه مرتجع هستيم و با اين مرتجع بازی ها هم نه تنها به آينده ی بهتر نخواهيم رسيد، سهل است که آينده مان صد بار هم تيره تر از گذشته مان خواهد شد

ما ايرانيان در همه ی اين سالها بجای کار سياسی جدل تاريخی کرده ايم. آنهم بر سر مردگان. فقط هم يکديگر را کتک زده و از زور و اعتبار انداخته ايم. اين دامی بوده که رژيم با زيرکی گسترده و همگی ما را هم در آن گرفتار ساخته. تا با يک سری مباحث پايان ناپذير و بی سر و ته تاريخی قوای همديگر را به تحليل بريم و کاری با دشمن مشترک نداشته باشيم. همديگر را بدريم و روز بروز از هم منزجر تر گرديم و به تبع آن هم روز بروز هم پراکنده تر. رژيم برعکس بعضی از ما اين اندازه شعور داشته که بداند هيچ بحث تاريخی انتها ندارد، ولو حتی مربوط به فردی باشد که فقط سيزده روز در دهی کد خدايی کرده

تاريخ جسم جامدی نيست که بتوان با استفاده از علم رياضی يک بار ابعاد آنرا اندازه گرفت و اعلام نمود و همه هم آن ابعاد را بپذيرند. اين مقوله با ميزان شعور، پايگاه اجتماعی، سلائق و برداشت افراد ارتباط دارد و بد تر از همه با احساس افراد. برداشت و سليقه و علاقه و ساختمان احساسی حتی دو نفر هم درست يکسان نيست که ما با اين بحث ها بتوانيم به يک نتيجه گيری واحد برسيم. چه رسد به توافق رسيدن يک ملت هفتاد ميليونی بر سر يک بحث تاريخی. آنهم بر سر تاريخی که هزار راوی دارد. هر راوی هم نظر و حکمش نود و نه درصد با آن نهصد و نود و نه نفر ديگر مغايرت کامل دارد

آنکه الف وی را خدمتگذار می داند از نظر ب فردی خائن است. آنرا که ت وطن پرست می شناسد، به جرم وطنفروشی مورد نفرت پ است و ج نظر هيچکدام از اينها را فبول ندارد ... و تو برو تا جهان جهان است. همين است که مباحث تاريخی آنهم بويژه در ميان ما، که هيچ يک هم برای ديگری اندک حقانيتی قائل نيستيم هرگز و هرگز نه پايانی خواهد داشت و نه ما را بجائی خواهد رساند. اينکه می گويند "احترام به عقايد ديگران با حفظ مواضع خويش از نشانه های پايبندی به دموکراسی است" بخشی هم به همين برداشت افراد و جريانهای فکری از شخصيت های تاريخی مربوط می شود

ممکن است من شما مارکس و لنين را ديناری قبول نداشته باشيم و انديشه ی وهم آلود آنانرا باعث کشته شدن، تباهی، فقر و مسکنت ميليونها انسان بدانيم، ليکن کسانی آندو را با همه ی وجود می ستايند. در بازی دموکراسی هم آنان حق دارند مارکس و لنين را بستايند و هم ما حق داريم که انديشه اين دور را نقد و رد کنيم. قضاوت اينکه کدام يک از ما می تواند جامعه را بهتر اداره کنند با مردم است. اين نظر مردم هم برای يک بار نبوده و آنان در آزمون و خطا حق دارند که نظر خويش را با مسالمت و بدون زد و خورد تغيير داده و صاحبان انديشه ی دگر را برای اداره ی امور خويش بر گزينند

اصولآ اين که بعضی طوطی وار می گويند ما اول بايد تاريخ خود را بشناسيم و مثلآ قبول کنيم که فلان فرد بهمان اشتباه يا خيانت را داشته آنگاه با هم همکاری کنيم سخنی کاملآ باطل است. اين سخن در حکم مشروط کردن همکاری به تحقق امری محال است. اگر بنده ی نويسنده ی اين سطور بدانم و بپذيرم که فرد مورد علاقه ام خائن و خطا کار بوده، ديگر اصلآ بايد يک ديوانه باشم که از چهره ای خائن و ندانم بکار جانبداری کنم. با اين شرط ما هرگز به فاز همکاری نخواهيم رسيد. زيرا هرگز به شناخت و قضاوت تاريخی واحدی نخواهيم رسيد

فرض گيريم که همه ابتدا بايد تاريخ خود را بشناسيم. بسيار خوب، نفس شناخت کاری ستودنی است. اما آيا کسی هست که بما نشانی دهد که ما برای شناخت تاريخ خودی بايد به سراغ کدامين کتابها و کدام مورخين رويم ؟ به سراغ ناصر پور پيرار ديروز توده ای و امروز مورخ الدوله ی ولی فقيه که اساسآ تاريخ پيش از سال چهل و دو ما را قبول ندارد و کوروش را هم غير ايرانی و نوکر صهيونيزم معرفی می کند، يا آن ديگر تاريخ نويسان که يکی کوروش را رسولی از جانب خداوند می داند و آن ديگر مصدق را بزرگترين شخصيت تاريخی و آن سومی نادر شاه افشار را و آن چهارمی رضا شاه را و آن پنجمی حنيف نژاد را و بعضی حتی پدر کيانوری را با پانزده کيلو پرونده ی وطنفروشی و ... ؟

اصلآ زياد دور نرويم و از رضا شاه پهلوی گوئيم که مادر بزرگان و پدر بزرگانمان در عهد او زيسته اند. ما برای شناخت پهلوی اول بايد به گفته ی آن هزاران هزار شاهد اسناد کنيم که خدمات آن مرد را با چشم خود مشاهده کرده و او را وطن پرست ترين چهره ی تاريخ ايران می دانستند يا بايد آن نوشته های سر تا پا متناقض را ملاک قضاوت خويش قرار دهيم، اگر آری بايد کدام کتابها را درست و کدام ها را نادرست بدانيم؟

مطالب افراد اکثر توده ای را که برای خوش آمد ارباب شهادت پدران و مادران خويش که سهل است حتی مشاهدات شخصی خويش را هم تحريف کرده و مردی با آن غيرت ملی و شرافت و ميهن دوستی را نوکر انگليس و قلدر معرفی می کنند يا آن هزار ها نوشته ی ديگر را که به وی لقب کبير داده و همه چيز ايران را از وی می دانند. از همه ی اينها مهم تر اصلآ ما بايد چگونه تشخيص دهيم آنکس که بما مأخذ و کتاب نشان می دهد خود بی طرف بوده و از صلاحيت و انصاف و سلامت وجدان برخوردار است؟

برای درک بهتر اين ادعا کافی است که چند جلسه ی پای منبر آقای بهرام مشيری بنشينيد. بنشينيد و ببينيد و بشنويد که اين مرد با چه نفرت و کينه ی عميقی به پادشاه فقيد ايران می تازد. و سپس به نتيجه کار وی توجه داشته باشيد که نود درجه زير صفر است. اين فرد محترم ده ـ پانزده سالی می شود که خود را پاره پاره می کند تا به مردم بقبولاند که خائن تر از زنده ياد محمد رضا شاه پهلوی از مادر گيتی زاده نشده. اما نتيجه چه شده؟

جز اين است که پس از اين همه سال فحش، ترور شخصيت، دروغ، پرونده سازی، تحريف، جعل، بدهانی و حمله و شاهد دروغين تراشيدن در عمل نه تنها از طرفداران آن شاه دقمرگ شده در غربت کم نشده، بلکه روزبروز هم به تعداد شيفتگان وی اضافه گرديده. تا آنجا که اينک تور های زيارتی برای رفتن به آرامگاهش براه افتاده. امری که بموازات خود روز به روز هم اين مرد محترم کتابخوان اما مغرض را عصبی تر و بی چاک دهان تر کرده است

بطوری که اين اواخر در هر برنامه ايشان زمان تاختن به شاه طولانی تر و طولانی تر شده. ايشان حال بر سر هر موضوع نامربوطی هم ناخود آگاه چند ناسزا نثار پادشاه فقيد می کند. حتی اگر سخن بر سر ماهی دودی و سير و سماق و سرکه و سکه ی شب عيد هم که باشد

البته اين را نيز بياورم که در واقع طرف اصلی ايشان و هدفشان از منبر رفتن در تلويزيون هم فقط کوبيدن خاندان پهلوی است. باقی، کاری است که برای ايشان در حد تفريح. حتی دفاع متعصبانه و بسيار زشت شان از زنده ياد دکتر مصدق هم صرفآ ابزاری است برای همان منظور. نامبرده آنچنان صد در صدی و حزب الهی وار از مرحوم مصدق دفاع می کنند که شنونده را به جای مجذوب ساختن از هر چه مصدق و مصدقی است منزجر می سازد

اين آدم که خود را پژوهشگر تاريخ هم می نامد هنوز اين اصل بديهی و اوليه را درک نکرده که کار مورخ اصولآ فقط روشن نمودن زوايای پنهان تاريخی با پژوهش در اسناد و شواهد تاريخی بجای مانده است و روشنگری، نه فحش و پرونده سازی و صدور حکم خدمت و يا خيانت. در تاريخ هيچ حکم قطعی وجود ندارد. زيرا که تاريخ علمی است که کار اصلی اش گشتن و پيوسته گشتن است. در تاريخ نمی توان حکم قطعی صادر کرد چون حکم امروزين با پيدا شدن يک يا چند سند معتبر فردا بکلی زير و رو شدنی است

آن کس که از ابتدا قضاوتی دارد که اصلآ مورخ نيست. طبيعی است که اينچنين آدمی اگر به دنبال مدرک و سندی هم می گردد نه برای روشنگری که فقط به خاطر اين است که درستی قضاوت خويش را به اثبات رساند، و اين همان کاری است که اين مردم محترم سالها است که دارد انجام می دهد

نتيچه اينکه اول شرط کمک کردن به آزادی ايران آزاد ساختن خويشتن از اين مباحث پوچ، بی انتها و کودکانه است. نه فقط اين، که اساسآ آزاد ساختن خويشتن از تمامی اين نرمهای پوسيده موجود. از اين زندان لعنتی تاريخ. تاريخی که سر تا پای آن يا تعريف است يا تخريب و پرونده سازی. آزاد ساختن خود از زندان شاه و مصدق و از بند اين مثلآ مورخين که تشکيل دادگاه نظامی را با پژوهش تاريخی اشتباه گرفته اند. رها ساختن خود از دام اين آدمهای مريض و عقده ای که نام روشنفکر و مورخ و مفسر و اديب و دانشمند ... را با خود به يدک می کشند

راستی اين است که با تمامی چه چه و به به های عده ای برای فرهنگ ايران، فرهنگ کنونی ما لجنجزاری متعفن بيش نيست که فقط بوی گند از آن به مشام آدمی می رسد. اين فرهنگ فقط خائن می پرورد. جز نفرت هم چيزی نمی پراکند. اين فرهنگ افراد را هزار شخصيتی، دروغزن، پست، حسود و بی انصاف و تروريست کلامی تربيت می کند

نه تنها هيچ چيز نوی ندارد، که اصلآ با نوآوری دشمنی دارد. نگاه اين فرهنگ فقط به گذشته است و هدفش هم بجای پيشرفت بازگشت. آنهم بازگشت به چيز ها و ارزشهای موهومی که هيچ تعريف روشنی هم از آنها به دست نمی دهد. حاصل اينکه ما بايد از ارتجاع در تمامی اشکال آن دوری کنيم و فقط در فکر آينده باشيم. بيش از هر تحولی هم ابتدا خويشتن را متحول سازيم که اين اول قدم در راه رسيدن به آينده ای بهتر و انسانی تر است. خود متحول ساختن آنهم تا به حدی که اصلآ بيرون شدن از چارچوب های اين فرهنگ فاسد و متعفن باشد

http://www.zadgah.com/

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker