زاد گـــاه
امير سپهر
بس کنيد آخر! اصولگرا يعنی چه !؟
ما وقتی اين دروغزنان و دزدان و متجاوزان و تروريست ها را اصولگرا می ناميم، يعنی می پذيريم که اين جانيان انسانهای نيک انديش و درست کردار هستند و در عوض ما انسانهای پست و بی اتيکت و مخالف با اصول و پرنسيپ های اخلاقی
تا دو ـ سه سال پيش از اين، بويژه تا قبل از تشکيل دولت احمدی نژاد جناحی که هم اينک بر سر کار است حتی بوسيله ی ديگر جناح داخلی خود رژيم، يعنی اصلاح طلب ها هم جناح طالبانی، انحصار طلب، دارندگان قرائت فاشيستی از اسلام ... ناميده می شد. ليکن چند سالی است که ديگر همه از اين جناح بنام اصولگرايان ياد می کنند. هم خود جناح سابقآ طالبانی، هم آن اصلاح طلب های دروغين و هم حتی اپوزيسيون خارج از کشور
اگر شما به مقالات و مصاحبه های تا دوسال پيش سعيد حجاريان، تاج زاده، بهزاد نبوی، عيسی سحر خيز، رجبعلی مزروعی، محمد رضا خاتمی، فاطمه حقيقت جو، الهه کولايی و مصطفی معين... مراجعه کنيد خواهيد ديد که همگی آنها از جناح احمدی نژاد، جنتی، شريعتمداری، خامنه ای ... در مؤدبانه ترين شکل هم با واژگان مرکب جناح اقتدار گرا و جناح انحصار طلب نام برده اند. حتی ملا هايی چون مجيد انصاری و محمد علی ابطحی و مهدی کروبی و محتشمی پور ... هم تا آنزمان اين جناح را جناح مرتجع و انحصار طلب می ناميدند
به بيانی روشن تر تا دو ـ سه سال قبل فاشيست بودن جناح مربوط به احمدی نژاد و جنتی و حسين شريعتمداری و خامنه ای ... آنچنان محرز و آشکار بود که حتی خود سيد محمد خاتمی بزدل و ترسو هم ديگر از اين دار و دسته ای که هم اينک دولت و مجلس و شورای نگهبان را بدست دارند بدون ترس با جمله ی "دارندگان افکار سنگواره ای" نام می برد. حال اما همانطور که اشاره کردم هيچکس از اين جناح با آن القاب زشت ياد نمی کند و جناحی که تا ديروز طالبان و فاشيست و انحصار طلب و اقتدار گرا ناميده می شد امروز بوسيله همه اصولگرا ناميده می شود
در پاسخ به اينکه چه عاملی، چه کسی و يا کدام گروهی باعث اين تغيير نام آبرومندانه شدند؟ فقط يک پاسخ وجود دارد، و آنهم اشاره به نام محمود احمدی نژاد است. بله، محمود احمدی نژاد بظاهر مسخره و مضحک اين کار سترگ را به انجام رسانيد. کاری به جناح بازی های فريبکارانه نظام نداشته باشيم که سر تا پا همگی از يک کرباسند و همگی هم دغلباز و دزد و جنايتکار. فقط توجه کنيد که اين اپوزيسيون ما تا چه اندازه بی عرضه و از مرحله پرت است که آدم مسخره ای مانند احمدی نژاد هم می تواند فرهنگ سياسی آنرا مخدوش سازد. اينکه اصولگرايی چيست و چرا می گويم فرهنگ سياسی اپوريسيون مخدوش شده، موضوعاتی است که در حد حوصله بدانها اشاره خواهم کرد
باری، واژه ی مرکب اصولگرايی در همه ی زبان ها و فرهنگها فقط دارای يک معنا است. که اين معنا هم پايبندی به اصول و ارزشهای اخلاقی است. اين واژه اما در فرهنگ ما می تواند واژه ای دو پهلو هم باشد. يعنی هم می تواند يک معنای حقيقی داشته باشد و هم يک معنای مجازی. که معنای حقيقی آن مجهول و معنای مجازيش معلوم باشد. اصولگرايی در فارسی هم می تواند صرفآ معنای پيروی از نرم ها و مکانيزم های خاص برای تعامل با ديگران، دستيابی به هدف و يا حتی بطور کلی نوع روش زندگی را بدهد و هم اينکه بصورت مجازی فقط به معنای پيروی از اخلاقيات باشد
در حالت اول اصولگرايی می تواند حتی معنای کاملآ منفی و مخرب و انسان کش هم داشته باشد. يعنی چنانچه حتی يک دزد و گانگستر هم در ارتکاب به جرم و دست آلودن به جنايت به نوعی روش و طرح و مکانيزم پايبند باشد و هميشه هم از آن روش پيروی کند، وی را هم می توان يک اصولگرا ناميد
با اين وجود اما ما ايرانيان هرگز از اين واژه بصورت منفی استفاده نمی کنيم. منظور ما از بکار گيری واژه ی اصولگرا در گفتار ها و نوشتارهايمان در واقع اشاره به همان بار معنايی مثبت اين واژه و بنوعی استفاده مجازی از آن است. به زبانی ديگر، در فرهنگ ما وقتی گفته می شود که فلان شخص اصولگرا است، منظور اين است که آن فرد به يک سری پرنسيپ های اخلاقی و صفات نيک انسانی معتقد است
يعنی فردی است شريف و محترم که به زيور راستی و درستی و شرافت اخلاقی آراسته است. پس اين واژه نه در ميان ما که از آن بصورت مجازی استفاده می کنيم و نه در نزد هيچ ملت ديگری معنای منفی ندارد. يعنی شما هرگز در هيچ فرهنگ و زبان و در نزد هيچ ملتی نمی بينيد که يک ذرد و جنايتکار و متجاوز و فريبکار و متحجر و زشتکردار را هم اصولگرا بخوانند. ولو آنکه آن فرد هميشه هم در زشتکاری های خود از يک نوع روش و اسلوب استفاده کند
حاصل اينکه اصولگرايی در فرهنگ ايران هميشه واژه ای احترام برانگيز بوده و ما هميشه از اين واژه بصورت مثبت استفاده می کرديم. چه تا پيش از انقلاب و چه حتی پس از آن. تا اينکه سر و کله ی شخصی بنام احمدی نژاد در شهرداری تهران پيدا شد، که ظهور اين مهره ی تا آن زمان گمنام در جلو خوان دکان ولايت، و استفاده مرتب وی از اين واژه در تعريف خط فکری خود و جناحش باعث گرديد که اين واژه کم کم تغيير معنا دهد. بصورتی که امروز پس از سه ـ چهار سال معنای اين واژه ديگر کاملآ دگرگون شده است. دوست و دشمن و صغير و کبير هم اين تغيير را پذيرفته اند
يعنی چنانچه تا چندی پيش فقط به انسانهای والا و شريف اصولگرا گفته می شد، اينک از دولت سر اين مهر ورز فقط به آن انسان نما هايی اصولگرا می گويند که کمترين بويی هم از شرف و انسانيت به مشامشان نخورده. الحق هم که احمدی نژاد اين تغيير را بسيار ماهرانه جا انداخت. حال تمامی اين دار و دسته ی فاشيست و دزد و جنايتکار که در ايران حکومت و دولت را در دست دارند خود را اصولگرا می نامند و مردم هم ايشان را با همان اسمی مخاطب قرار می دهند که خود آن فاشيست ها ابداع کرده اند و دوست می دارند
همانگونه که در ابتدای نوشته هم آوردم، طرفه اينکه اين طرح احمدی نژاد حتی در ميان اپوزيسيون خارج از کشور هم تقريبآ به خوبی جا افتاده. يعنی اينطرف هم عده ای آدم بی سواد و نادان که خود را مثلآ مخالف آن مهر ورزان می پندارند هم طوطی وار از آن جانيان و تبهکاران با همين واژه نام می برند. امروز اگر شما به هر نوشته و گفتار و مصاحبه ای از اپوزيسيون خارج از کشور که توجه کنيد خواهيد ديد که در اين طرف هم همه از جناح احمدی نژاد که بيشترين شان هم از تروريستهای شناخته شده هستند، با همان نام مورد دلخواه احمدی نژاد، يعنی اصولگرايان ياد می کنند
به ديگر سخن، احمدی نژاد نه تنها کاری کرده است که افرادی جانی مانند جنتی و الله کرم و سعيد مرتضوی و محسنی اژه ای و فلاحيان و خود خامنه ای و خلاصه تمامی خطرناک ترين و متحجر ترين متجاوزان و جنايتکاران خود را اصولگرا و پايبند به اصول بنامند، بلکه در اثر تکرار اين اپوزيسيون پپه و حواس پرت را هم وا داشته است که ايشان را بعنوان اصولگرا به رسميت بشناسند. يعنی بپذيرند که گويا تمام اين عناصر پست فطرت و اصول کش و بی پرنسيپ اصولگرا هستند و بطور طبيعی هم مخالفان آن جانيان و آدمخوار ها لابد افرادی ضد اصول و بی پرنسيپ
پس احمدی نژاد نه فقط در داخل سوار کول مردم شده، بلکه از اپوزيسيون خارج از کشور هم کولی گرفته. آنهم کولی فرهنگی و آنهم از اپوزيسيونی که پر از دکتر و مهندس و پرفسور و مورخ و اقتصاد دان و نويسنده و متخصص و اديب و کارشناس سياسی و چريک سابق و استاد دانشگاه و زبان دان و شاعر و متفکر... است
اين البته اول بار نيست که اپوزيسيون از عناصر رژيم تآثير فرهنگی می گيرد. چه که جلو تر نيز واژگانی مانند ميانه رو و محافظه کاران سنتی و عملگرايان و اصلاح طلبان... هم واژگانی تفلبی بودند که بخشی از تروريست های رژيم در دهان اين اپوزيسيون گذاردند. واژگانی که هيچ سنخيت و شباهت معنايی با واژگان مرسوم در فرهنگ سياسی غرب مانند واژگان ليبرال و کنسرواتيو و پراگماتيست و رفرميست ندارند
مصيبت بزرگتر اين است که حال اين تغييرات منفی در فرهنگ سياسی ما حتی به دولتها و سياستمداران و روزنامه نگاران خارجی هم منتقل شده. صد البته هم بوسيله ی عناصری از اين اپوزيسيون انديشمند که با خارجيان در ارتباط هستند. اينک تمام آن مطبوعات و سياستمداران و نويسندگان خارجی هم که قبلآ از اين رژيم يک قلم با پسوند مناسب بنياد گرا (رژيم بنياد گرای ايران) اسم می بردند، حال جناح سر بر ها را اصولگرا می نامند و جناح فريبکاران را رفرميست و جناح دايناسور ها را کنسرواتيو
به هر حال آنچه به آخرين دستاورد درخشان فرهنگی اپوزيسيون باز می گردد، يعنی پذيرش واژه اصولگرا بجای طالبان در ادبيات سياسی خود، اين بدين معنا است که حال ما به اصطلاح اپوزيسيون خود پذيرفته ايم که آن ناجوانمرد های تهی از همه ی فروزه های اخلاقی که ميهن ما را به اشغال در آورده و برای حفظ حکومتشان هم از هيچ جرم و تجاوز و جنايتی رويگردان نيستند همگی اصولگرا و نيک انديش و درست کردار هستند و در عوض ما انسانهای پست و بی اتيکت و مخالف با اصول
فرجام سخن اينکه بدين مناسبت يا بايد به احمدی نژاد و آن دار و دسته ی سر بر ها دست مريزاد و تبريک گفت که از مقام پست طالبان بودن و بنياد گرايی به مرتبه ی والای اصولگرايی ارتقاء يافته اند و يا به اين اپوزيسيون بسيار مترقی و باسواد ما تسليت و شرمت باد. به کسانی که حال خود پذيرفته اند که از آزادی خواهی و تجدد طلبی و عدالت جويی به گنداب بی پرنسيب بودن و بريدگی از اخلاق و عدم پايبندی به ارزشها سقوط کرده اند