آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Monday, July 02, 2007

 

فرهنگی منحط و گنديده

زاد گـــاه
امير سپهر

فرهنگی منحط و گنديده که فقط ملا می سازد

نگارنده يک بار ديگر هم اينرا در جايی آورده ام که بر خلاف باور بسياری، مشکل اصلی ما ابدآ خود شيخ و ملا نيست. چون ملا بخودی خود بوجود نمی آيد. وجود موجوداتی بنام ملا در ايران، آنهم ملا هايی تا اين اندازه عقبمانده، ضد فرهنگ، دزد، خونريز، ناسازگار حتی با ابتدايی ترين نرمهای اخلاقی و خرد انسانی چيزی نيست جز يک معلول. اينان همانند حشرات موزی و کرم های لجن خواری هستند که پرورشگاهی در ايران دارند. لجنزاری که اينها در آنجا پای به عرصه ی وجود می گذارند، از آنجا تغذيه می کنند، در آنجا پرورش می يابند و بعد هم وارد سيستم اجتماع می شوند

اين لجنزار هم نه دهات دور افتاده ی پشت کوه ها است که تقريبا همگی ملا ها در آنجا ها تولد می يابند، نه مسجد، نه حرم و نه حوزه. چون حتی همه ی اين مکانها هم خود معلول همان مشکل اصلی هستند. ميلادگاه و زيستگاه انگلی بنام ملا يک گنداب است، يک گنداب فرهنگی که در ايران وجود دارد. گنداب متعفنی که درصد بزرگی از هم ميهنان ما در اثر عدم رشد و عقبماندگی فرهنگی سالها است که در آن دست و پای می زنند. از همانجا هم هست که هم ملا بيرون می آيد، هم ملا پرست و هم ملا صفت

چون سخن به ملا صفتی رسيد، پيش از دنبال کردن بحث در همينجا می خواهم اين نکته را بياورم که نگارنده وقتی از ملا سخن می گويم مقصودم فقط کسانی نيست که عمامه بر سر دارند. زيرا اين واژه ی ملا اصلآ ديگر در ايران معنايی حقيقی ندارد و بار معنايی آن کاملآ تغيير کرده. ملا ديگر نامی فقط برای قشر خاصی در اجتماع ما نيست. اين يک تيپ شخصيتی در ايران است، با منشی خاص و رفتار اجتماعی خاص. مکتب و مشربی هم دارد که اساس آن بر عوام فريبی و دروغ، بر بی وجدانی و بی شرافتی و خيانت و حقه بازی استوار است

بعضی البته اين مکتب را آخونديسم می نامند. نويسنده اما چون معمولآ به مصاديق می پردازم، در مثال آوردن همين واژه ی ملا را بيشتر مناسب کار خود می بينم. از نظر بنده ملا در فرهنگ امروز ايران فقط آنی نيست که نعلين و دستار و دامن بر تن دارد. هستند چه بسيارانی در ميان ما که خود را دشمن ملا ها تصور می کنند، اما وقتی به رفتار و کردارشان توجه کنيد خواهيد ديد که اين عده نيز از نظر بافت شخصيتی درست از قماش همان عمامه داران هستند. همينطور که بسياری از جنايتکار ترين پايوران اين نظام اصلآ عمامه ندارند، اما از هر ملايی ملا ترند

ما اينک حتی ملا های فکل کراواتی و عطر و ادکلن زده هم داريم که به خدمت اين نظام در آمده اند. ملا هايی که استاد دانشگاه و کارشناس و زبان دان هستند. اصلآ نماز و روضه نمی شناسند و صورت خود را هم سه تيغه می تراشند. به سالنهای مد و فستيوالهای بزرگ سينمايی و تالار های ارکستر فيلارمونيک و باله می روند. بعضی هاشان هم حتی بی نوشيدن شيواز ريگال و هنسی اصلآ خوابشان نمی برد

پس واژه ملا شامل خيلی ها می شود. آنچه هم به فرهنگ ملايی در عرصه ی سياست ايران مربوط می شود، حال ما هم ملای سياسی داريم، هم سياسی ملا و هم چپ ملا صفت. که اين گروه اخير در باورهای ايدئولژيکی خود هيچ کم از حجت الاسلام های فضيه ندارند. ويژگی مشترک هر سه گروه هم مسئوليت نشناختن است، مطلق گرايی و جزم انديشی، دروغ، خيانت، جهالت و همينطور سمبل خود فروشی و وطن به منافع خويش فروختن

با چنين نگرشی است که نگارنده سخت باور دارم مشکل ايرانيان فقط با دو صد و سه صد ملای عمامه دار حکومتی نيست. ما ملت نگونبخت امروز اسير چنگ ميليون ها ملای رنگارنگ هستيم. ملا هايی در لباسهای گوناگون و زير نامهای گونه گون. در درون و برون. در داخل حکومت و بيرون از آن. از استاد دانشگاه و روشنفکر گرفته تا سياسی و اديب و پژوهشگر و کارشناس. ايران اينک نه تنها اسير چنگ يک نظام ملايی است، بلکه اپوزيسيونی هم دارد که سخت ملا صفت است. زيرا هشتاد ـ نود درصد از فکل کراواتی هايی که خود را دشمن اين رژيم می خوانند، خود نيز در منش هيچ تفاوتی با اين حکومتگران فعلی ندارند

اپوزيسيون اين رژيم درست به اندازه ی خود آن مسئوليت نشناس و منفعت طلب و پشت هم انداز و بی وطن است. اکثر اين اپوزيسيونچی ها هم که خود را دموکرات و آزادی خواه هم می خوانند، مانند حاکمان فعلی جز خود هيچ حقی برای کسی قائل نيستند. در اينطرف هم کسی حتی به قيمت نابودی کامل ايران حاظر نيست که سر سوزنی از منافع شخصی و جناحی خود گذشت کند. چکيده ی افکار اينان هم دقيقآ همانند جنتی و خامنه ای و احمدی نژاد ها است. يعنی يا آنچه من می گويم و من می خواهم يا اينکه اصلآ می خواهم سر به تن ايران و ايرانی نباشد! همين هم هست که نه اتحادی تشکيل می گردد و نه ايران نجات می يابد

باری، باز می گرديم بر سر بحث اصلی. بدانجا رسيديم که اشاره کرديم موجودی بنام ملا محصول يک گنداب است. گندابی فرهنگی که نه ملا، که ملا ستا و ملا پرست و ملا صفت هم از آنجا بيرون می آيد. لازم به توضيح زيادی در مورد اين اصل نيست که باروری هر زمين بسته به استعداد و شرايط آن است. يعنی در زمينی که مستعد باروری نباشد و از شرايط جوی خوبی هم برخوردار نباشد، فقط خار مغيلان می رويد و علفهای هرز

يا همانطور که ماهی قرمز خوش رنگ و زيبا در آب زلال زيست و زاد و ولد می کند، کرم هم از لجن تغذيه کرده و در لجنزار رشد و نمو می کند. اجتماعات انسانی و پديده های آن نيز درست تابع همين شرايط هستند. موجودی مسخره و بی سواد بنام ملا فقط در جامعه ای می تواند خود را آيتی از الله و نشانه ی حجت خداوند بخواند، که در آن جامعه زمينه ی پذيرش اين اراجيف وجود داشته باشد

برای اينکه از مفاهيم به مصاديق رسم، مطلب را پخته و سخن را مدلل سازم مثالی می آورم. مقتدای صدر را بنگريد! اين آدم پرخور و شکم گنده و بی شعور و زنباره در عمر خود حتی يک روز هم کار نکرده. در زمينه تحصيل او حتی به اندازه ی يک دانش آموز عادی که ديپلم دبيرستان می گيرد هم زحمت نکشيده. چند سالی درس هايی راجع به آداب ادرار و معاشقه با شتر و خر و چگونگی سگ کشی و از اين مزخرفات و بعد هم چند متری چلوار سياه بر دور سر، همين و همين

اين چنين موجود بيسواد و رشد نايافته ای چنانچه در جامعه ای متمدن به کاريابی می رفت، حتی شغل دربانی در جلو ی درب يک توالت عمومی هم به وی محول نمی شد. اين طفيلی اگر در نزد هر ملت با فرهنگی خود را مرد خدا می ناميد، بدون شک فورآ به تيمارستان فرستاده می شد. اما همين آدم مسخره و بی سواد امروز در عراق چند ميليون مقلد و ارتش شخصی و دستکم هزاران فدايی دارد. انسانهای رشد نايافته و بی فرهنگ و بدبختی که نه تنها حاظر هستند دختر بچه های معصوم نه ساله ی خود را برای تجاوز به اين گردن کلفت تقديم کنند، که حتی حاظرند جان خود را هم فدای اين بچه آخوند پررو و مسخره و بيسواد کنند

به ميهن خود بنگريم! نگارنده چند روز پيش فيلم خطبه های مراسم تهمت و دروغ و اهانت و فحش های رکيک جمعه ها (نماز جمعه) در دانشگاه را تماشا می کردم. آخوندی به نام خاتمی با ريخت و قيافه ای جدآ مانند دلقکهای خنک درجه سه ی سيرک ها، با صدای انکرالصوات و گوش خراشی، با يک فارسی سرتا پا غلط و جمله بندی هايی غلط غلوط تر از آن، آنچنان مزخرفات شرم آوری می گفت که شرافتآ شنيدنش حتی از يک کودک هفت ـ هشت ساله هم دور از انتظار است

سخنانی آنچنان سخيف و بی سر و ته که اگر هر خانواده ی محترمی آنرا از کودک خردسال خود بشنود، بی شک به شدت نگران شده فورآ آن کودک را نزد روانشناس می برد. اما همين مرد مسخره و فحاش و بی معرفت چند ده هزار ايرانی فرزند کوروش و داريوش! يعنی هم ميهنان محترم و مثلآ خدا پرست من و شما را دور بساط غيبت و بهتان و فحش خود جمع کرده بود. مرتبآ هم از آنان تحسين و صلوات می گرفت. صد البته آنهم با نعره هايی گاوی که اين وارثان تاريخ و تمدن بزرگ ايران زمين تقديم اين ملای بی سر و پای می کردند!؟

اين اما بدين معنا نيست که درد اصلی ايران وجود ملا هايی چون خاتمی است. گيريم که اين خاتمی امروز کنار رفت، يا زندانی شد، مرد و يا حتی کشته شد، آيا مشکل ايران با مرگ اين ملا حل خواهد شد؟ آيا آن ايرانی های تربيت نايافته با مرگ اين انگل به يکباره آدم خواهند شد؟ طبيعی است که نه. مگر خمينی که پدر فکری همه ی اينها بود مرد چيزی عوض شد

حذف دو و ده و صد و هزار ملا از ايران و عراق که سهل است، وضع اين دو کشور را حتی با کشتن يک ميليون ملا هم نمی توان درست کرد. فرضآ اگر امروزه حتی تمام ملا های ايران و عراق را هم که به يکباره از ميان بردارند، طولی نخواهد کشيد که اين دو کشور دو باره به همان تعداد ملا خواهند داشت. چون همانطور که برزيل فوتباليست و آلمان صنعتگر و پاکستان کريکت باز بعمل می آورد، لجنزار فرهنگی کشور هايی چون ايران و عراق هم توليد کننده ی ملا و ملا پرست هستند

اساسآ رابطه ی جامعه ی عقبمانده با ملا و رابط ی ملا با جامعه ی عقبمانده يک رابطه ی دو سره است. اينکه ملا جامعه را به بد فرهنگی و عقبماندگی می کشد درست است. اما اين نيز کاملآ درست است که خود آن ملا هم از محصولات ناب يک جامعه ی بد فرهنگ و عقبمانده است. اين بحث شبيه همان بحث مرغ و تخم مرغ است. ابهام درون آن نيز شبيه همان ابهام است که، آيا اول تخم مرغ پديد آمد و بعد مرغ و يا بعکس؟ از اينروی پرداختن به بحثی چنين مهم و دقيق در يک مقاله آنهم بصورت ديالکتيکی و علمی غير ممکن است. ورود به چنين بحثی آسان اما خروج با نتيجه از آن به کوتاهی و بی حوصلگی بسيار دشوار خواهد بود

همين اندازه بايد گفت که مشکل از هر دو سر يک مشکل فرهنگی است. يعنی همانطور که فقط جامعه ی بی فرهنگ ملا تربيت می کند، همانطور هم سيطره ی فرهنگ ملايی بر هر جامعه ای آن جامعه را به بی فرهنگی و عقبماندگی می کشد. از ايتروی مشکل اصلی ايران نه خود ملا که فرهنگ ملا ساز آن است. مادام هم که اين فرهنگ از ريشه تغيير نيابد مشکل حل نخواهد شد، ولو اينکه ما حتی خاک همه ی حوزه های علميه را به توبره کشيم و همه ی ملا ها را هم از درخت ها آويزان کنيم

ديری است که قسمت بزرگی از پيکره ی فرهنگ ما دچار بيماری است. آنهم يک بيماری کهنه و عفونی و گنديده. ريشه ی اين بيماری اصلآ به پيش از پيدايش ملا در ايران و حتی چند سده ی قبل از آن زمان باز می گردد که تازی ها بر ايران چيرگی يافتند. اساسآ اعراب بی فرهنگ و صحرا نشين آنگاه به ايران هجوم آورده و آن تمدن را از پای افکندند که آن تمدن خود از درون دچار پوسيدگی شده بود. دردا که اين حادثه ی شوم يکبار ديگر هم در سال پنجاه و هفت تکرار شد. آنهم به دست مثلآ فرهنگ سازان ايران

انقلاب و حوادث بعدی آن تا امروز به خوبی نشان داد که در جامعه ما کسانی که قاعدتآ وظيفه آنان ارتقاء دادن سطح فرهنگ عمومی جامعه است، خود از عوام هم ملا تر هستند. دليل آنهم اين بود و هست که متاسفانه اساس فرهنگ کنونی ما يک فرهنگ ملايی و ملا ساز است. در ايران روح و روان هر کسی به همان اندازه ای مسموم می شود که از اين چشمه ی مسموم آب می نوشد

اينکه می بينيم روستايی اصلآ کتاب نديده ی ما فقط به حکم تجربه و تجربه باوری هزاران بار از کتابخوان ذهن گرا و ذهن باور ما عاقلتر است، يا راست ما هيچ شباهتی به راست ديگر کشور ها ندارد و يا اينکه چپ ما حتی از آتائيسم و مارکسيسم هم برداشتی ملا مذهبی و حزب الله گونه دارد و از کمونيسم برای خود مقدسات ساخته، تمامآ به ساز و کار نادرست همين گنداب فرهنگی باز می گردد

در فرهنگ اکنونی ايران حتی نوع مطالعه و استدلال آوردن هم به شيوه ای ملايی است، حتی اگر آن استدلال برای نفی و کوبيدن خدا و رسول و ملا هم که باشد. بيشتر کسانی که به خيال خود از دين و ملا بريده و خويشتن را ديگر آزاد و مترقی می پندارند، بی اينکه خود متوجه باشند فقط دين و مرجع تقليد خود را عوض کرده اند. ممکن است کسانی اين آخرين جمله ی مرا هيچ نپذيرند. اين هم اما خود دليل درستی ادعای نگارنده است. زيرا بقول سعدی (اگر نادان دانستی که نادانی، ديگر نادان نبودی). اصلآ هم اينکه هيچ ايرانی نمی پذيرد ممکن است اشتباه کرده باشد و حق با ديگری باشد، بزرگترين نشان انحطاط فرهنگ ما است

www.zadgah.com

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker