حزب ميهن
امير سپهر
دشمن اصلی ما انگلی بنام ملا است، نه عرب
ملا کيست و چيست ؟
ممکن است که احکام اسلام در زمان خود برای اعراب باديه نشين و جاهل چهارده قرن پيش خالی از فايده نبوده باشد، ليکن با توجه به پيشرفت مدنيت در اين چهارده سده و دستيابی بشر به اينهمه آگاهی و اختراع و اکتشاف، انسان امروز ديگر نيازی به آن قوانين دوران بربريت ندارد. اينکه اگر سگ در جايی ادرار کرد آنجا نماز ندارد، يا اگر سرين زنی جنبيد و شما خوشتان آمد بايد سه شتر دوساله قربانی کنيد و مهملاتی از اين دست ديگر به درد دلقکها در سيرک می خورد، که با گفتن اين سخنان مضحک مردم را بخندانند. چنانکه امروز بيشترين مردم اين خزعبلات را بعنوان جوک آورده و بدان می خندند
پس، اينکه احکام اسلام برای بشريت امروز چيزی جز عقبماندگی و بدبختی نمی تواند داشته باشد، امری بديهی است. اما آنچه برای ما ايرانيان از خود اسلام هم بيشتر مايه عقبماندگی و بدبختی و نکبت است، موجودی بنام ملا است. عنصری که قرنها است با تکيه به همين احکام مضحک و ضد بشری ، ضمن اينکه هيچ نقشی در کار و توليد نداشته، هماره هم بزرگترين پاسدار جهل و مانع پيشرفت ما بوده. اگر اسلام امروز ارتجاعی است، شيعه هزار برابر از خود اسلام ارتجاعی تر است. شيعه گری نه اسلام، که يک چيز من در آری است. اگر اين کيش در ابتدا به منظور حفظ استقلال ايران از عرب و يا هر هدف مثبت ديگری هم که ابداع شده بود، حال قرنها است که خود به بزرگترين عامل پسماندگی و بدبختی ما ايرانيان بدل گشته. شيعه گری اکنونی چيزی نيست جز دکان سالوس برای مشتی بی سروپای بيسواد متحجر، حقه باز و تن پرور بنام ملا
اينها که آوردم، از سر عناد و کين نيست. اگر پيشينه هر يک از اين عمامه داران را بررسی کنيد، خواهيد ديد که اکثرآ آنان آدمهای پشت کوهی هستند. کسانی که حتی در همان ده خود هم از پست ترين و عقبمانده ترين خانواده ها بيرون آمده اند. کودکيشان که در همان دنيای تنگ و کوچک دهاتشان گذشته. وقتی هم که به پانزده ِ شانزده سالگی رسيده اند، هر يک با الاغ و اتوبوس و کاميون از ده خود يکسره به يکی از حوزه ها کوچ کرده اند. سواد خواندن و نوشتن را در ده آموخته، در حوزه هم که آموزششان يک سويه و همان دروس قرون وسطايی حوزوی بوده. هيچ آگاهی جنبی و شعور اجتماعی هم ندارند و دنيايشان همان دنيای تنگ و تاريک ده و حوزه است
در زمينه مدنيت، ملا ها در دهات خود که چيزی نمی بينند. در دوران اقامت در حوزه هم که امکان آشنايی با علوم و فنون و هنر جديد برايشان وجود ندارد. تمام بحثشان در حوزه بر سر چگونگی غسل جنابت است، و آداب مستراح رفتن و جماع با شتر و، حلال و حرام بودن زن دايی و خواهر ناتنی و، اينگونه مسائل هجو و مسخره. پس از خروج از حوزه هم که خانه نشين هستند و بزرگترين کارشان روضه خوانی و گرياندن مردم است. پس اينکه می نويسم ملا جماعت مشتی انگل هستند، نه تهمت و توهين، که عين واقعييت است. به ديگر سخن، روحانيت شيعه در ايران يعنی، مشتی پشت کوهی بی سواد و متحجر و تنبل و شکم پرور که با چند سال اقامت درمکاتب جهل و خرافه، چند متری چلوار سپيد و سياه بر دور سر پيچيده، خود را نمايندگان خداوند می خوانند
ما و اعراب
اگر تعارف را به کناری نهيم، بايد بپذيريم که اعراب بنا به دلايل تاريخی بطور کلی در ته دل، چندان دلخوشی از ما ندارند. اين امر اما يکجانبه نيست. اگر آنان دوست ما نيستند، ما ملت ايران هم خيلی از آنان خوشمان نمی آيد. در مجموع هم نمی توانيم دوست قابل اعتمادی برای آنان باشيم. البته اين بدين معنا نيست که ما و اعراب حتمآ بايد دشمنان خونی هم باشيم. حتی اينرا هم نمی توان گفت که همه ی اعراب از ما نفرت دارند. کشور و فرهنگ ما در ميان اعراب هم دوستدارانی دارد. از سوی ديگر هر چه باشد، اعراب همسايگان ما هستند. خواه و ناخواه هم، يعنی چه خود بخواهيم و چه حتی نخواهيم، چاره ای نداريم جز اينکه در کنار آنها زندگی کنيم
پس، چه بهتر که اين همزيستی، دوستانه و از روی احترام متقابل باشد. ما که قادر نيستم شمشير بر گرفته و يکباره سر ده ـ بيست ملت عرب را از تن جدا سازيم. به فرض محال اگر هم بتوانيم، نبايد اينکار را انجام دهيم. پس، اين، اصلآ درست نيست که ما عرب ستيزی را تبليغ کرده و غير مسئولانه بسان اين رژيم ضد ايرانی، دشمن تراشی کنيم. ما که چهارده قرن مقاومت کرده و عرب نشديم، آنهم حتی در بهترين و مسالمت آميز ترين مقاطع، معلوم است که از پس يک چنين فتنه ای بنام اسلام و فرهنگ عرب، ديگر هرگز عرب دوست هم نخواهيم شد، چه رسد به عرب. فرهنگ غالب ما، فرهنگ مستقل از اسلام است
از نظر فرهنگی و نيروی انسانی هم به اندازه ای غنی هستيم که بتوانيم تمام اعراب را پشت سر نهاده به پيشرفته ترين و قوی ترين ملت منطقه خاور ميانه بدل شويم. چنانکه قبل از آلوده شدن به ميکرب اين جزام آخوندی چنين بوديم. پس از اين فتنه ی شوم، بايد هم با پالايش فرهنگ خودی، بيش از پيش به خويشتن خويش باز گرديم. پس ما نيازی به عرب ستيزی و دشمن تراشی بيجا نداريم. ايران وقتی قدرت سنتی و تاريخی خود را بازيابد، هيچ عربی اگر هم بخواهد، نمی تواند چشم طمع به خاک آن داشته باشد
راه رسيدن به استقلال و قدرت سنتی ما هم از پل دشمنی و کوچه ی کينه به اعراب نمی گذرد. همانطور که در گذشته ی درخشان ايران نيز چنين بود. هيچ فرد و ملتی در مقابل توهين و نفرت سبد گل سرخ نمی فرستد. نهال دشمنی، ميوه ای جز کينه به بار نمی آورد. چنانچه ما مرتبآ از آنان ابراز انزجار کنيم، طبيعی است که آنان هم روز بروز بيشتر از ما نفرت پيدا خواهند کرد. اين نفرت و دشمنی هم به نفع ما نخواهد بود، بويژه در اين مقطع. ما ملت ايران، امروز بيش از هر زمانی به دوست نيازمندم، نه دشمن، خصوصآ در ميان همسايگانمان و باز هم بويژه در ميان مردمان کشور های همجوار. حتی اگر با بدبينانانه ترين نگاه هم تصور کنيم که همه ی پلشتی های ما ناشی از اختلاط فرهنگ آنان با فرهنگ ما است، باز هم بايد پذيرفت که اين اختلاط فرهنگی نمی توانسته يکطرفه باشد. بی شک فرهنگ آنان نيز از ما بسيار متأثر گشته. پس، غير از همسايگی، اين اختلاط موجب آن شده که ما و اعراب به نوعی خويشی فرهنگی هم پيدا کنيم
رژيم ملا ها، ننگی حتی برای اسلام
اصلآ بسياری از اين جارو جنجال های امروزی و اين ادعا درست نيست که گويا تمامی بدبختی های ما از اعراب باشد. گروهی از هم ميهنان ما بغلط رژيم جمهوری اسلامی را يکجا در شکم اعراب فرو کرده، با اين کار هم بدين نتيجه نادرست می رسند که گويا اين رژيم يک رژيم عربی است و اعراب مسئول همه ی مشکلات و بدبختی های امروزين ما هستند. در حاليکه اعراب نه اصلآ از اين رژيم خوششان می آيد، نه اين حکومت شباهتی به حکومتهای آنها دارد و نه اصولآ اسلام ما و ملاهايمان شباهتی به اسلام و روحانيت اعراب دارند. اعراب البته با يورش به ايران در چهارده سده ی پيش همه چيز ما را ويران و مسير تاريخ ما را منحرف کردند. اسلام حاليه در ايران اما آنی نيست که باديه نشينان با زور شمشير و کشتار و تجاوز و جزيه بما تحميل کردند
باوری اهريمنی که هم اينک در ايران حکومت می کند، ساخت ايران است، نه کالايی عربی. شيعه گری ايرانی، به حدی خرد ستيز، پرخاشگر، دروغزن، بی معنويت، نامدارا و ضد مدنيت است که حتی به مراتب از آن کيشی هم که راهزنان و متجاوزان عرب به ايران آوردند ضد انسانی تر است. خيلی هم عقبمانده تر از آن تحفه ی چهارده قرن پيش. اسلام مسلمانان اصلی، يعنی اعراب هم البته آن اسلام اوليه نيست. در روند تاريخ کيش آنها هم بسيار تغيير کرده. اسلام آنان اما پسرفت که نکرده، سهل است، که بسيار هم پيشرفت کرده. ولو اين پيشرفت به دليل لاک پشتی بودن، زياد هم چشمگير نباشد. آنقدر هست که بتوان گفت کيش آنان در اين چهارده قرن به اندازه ای تغيير کرده که ديگر بعضی ازبديهيات تمدن و يا لااقل تجدد را پذيرفته است
اعراب البته همچنان زائده ها و زالو های فراوانی هم دارند که همچنان در فکر تسخير جهان بوده و سر آدميان را در مقابل دوربين با شمشير می برند. اما اين بربر ها و جانوران، دستکم نمايندگان مستقيم حکومتهای عربی نبوده و از دولتهای اسلامی آنان تاييديه ندارند. هر چه هست، حکومتهای عرب ديگر از کشور گشايی و جنايت بنام الله دست برداشته، تا حدی به اصول مدنيت مدرن و استاندارد های بين المللی نزديک شده و بويژه برخلاف صدر اسلام، به حق حاکميت ساير ملل احترام می گذارند. به همين علت هم هست که اين بربر های سربر اسلامی، که همچنان مانند صدر اسلام، نيت جهانی کردن اين توحش را دارند، حتی با دولتهای خود نيز اختلاف و دشمنی دارند
مشکل ما در اين زمينه درست عکس اعراب است. بدين صورت که، چنانچه تروريستهای عرب فراريان و قانون شکنان دولتهای خود هستند، فراريان ما، صلح طلبهايمان هستند که از ترس دولتمردان تروريست خود از ميهن خود گريخته اند. دولتهای عرب در تعقيب تروريستهای خود هستند، دولت ما اما در تعقيب ايرانيان مخالف تروريسم. دولت ملا های ايران، بعکس دولتهای عرب، هر فردی را که مخالفت سرسخت ترور بنام الله باشد، به بند کشيده و يا ترور کرده می کشد
اساسآ پس از سقوط حکومت اسلامی طالبان در افغانستان، در حال حاظر ايران ملا زده تنها کشور به اصطلاح اسلامی است که در آن دهان مردم را می بويند. حجاب را به قانون و توسری مبدل ساخته اند. در سينما و فيلمهای تلويزيونی، همديگر را در آغوش کشيدن زن و مرد عاشق که هيچ، حتی مادر و فرزند را هم فعل حرام می شمارند. رقص و شادی، حتی در جشن های عروسی هم قدغن است. نشان دادن ساز را معصيت می شمارند. صدای زن خواننده را حرام اعلام کرده اند. رسمآ خبری هم از مشروبات الکلی نيست، حتی برای ميهمانهای خارجی. حال بگذريم از اينکه در اصل، شبکه توزيع مشروبات قاچاق و تقلبی در دست خود ملا ها است
فقط در جمهوری ملا ها است که تمامی وزرا و معاونين آنها، ديپلماتها، سفرا، کاردار ها، افسران ارشد و جانشينان آنها، رؤسای دانشگاهها، نمايندگان دولت در خارج، وکلای مجلس، دادستانها و حتی مدير کل بانکها و همه ی کارکنان سفارتخانه ها و رؤسای کلانتری ها هم، همه و همه چون بزغاله ها ريش دارند. مقامات و نمايندگان سياسی با خانمها دست نمی دهند. در هر ميهمانی که مشروب سرو شود شرکت نمی کنند و در مراسم هم از رقص و شادی چون حيوانات وحشی رم کرده و می گريزند. هر خانم حتی غير مسلمانی هم که وارد مرز زمينی و هوايی اين خليفه گری شيعی شود، مجبورش می سازند که ابتدا لچک بر سر کرده و بعد پای به قلمرو ملا ها بگذارد، ولو که آن خانم، يک ديپلمات و يا حتی وزير يک کشور ديگر هم که باشد
اين در حاليست که حتی در سرزمين اصلی اسلام، يعنی، در عربستان سعودی هم، در حجاز و مکه و مدينه دهها هتل شيک وجود دارد. هتلهايی برای شب زنده داری و خوشگذرانی که در داخل آنها هم خانمها بی حجاب هستند، هم مشروبات الکلی سرو می شود، هم هر شب برنامه رقص عربی و ديسکوتک برپا است و هم اينکه ارکستر زنده برنامه اجرا می کند. در سعودی خانمهای ديپلمات که سهل است، حتی خانمهای رپرتر خبرگزاری ها هم مجبوربه لچک بر سر کردن نيستند. تمامی مقامات سعودی هم، هم با خانمهای بی حجاب دست می دهند، هم نشست و برخاست می کنند و هم اينکه بر سر ميز شراب می نشينند
وقتی سعودی کعبه دار و موطن پيامبر اسلام اين اندازه تساهل و مدارا داشته باشد، طبيعی است که ديگر کشور های اسلامی عرب خيلی آزادمنش تر باشند. در کشور هايی اسلامی عربی مانند تونس و مراکش و اردن و مصر جامعه آنچنان باز است که بهشت توريستها محسوب می شوند. بگذريم از ترکيه غير عرب اما مسلمان بيخ گوش خودمان، که در حال حاظر يکی از بزرگترين مراکز خوشگذرانی اروپائيان محسوب می شود، و نه تنها سونای مختلط که حتی جزاير لختی ها هم دارد
پس ما نمی توانيم اين همه واپسماندگی و بربريت را به حساب کل اعراب واريز کنيم. ما تروريست اسلامی را بايد که بکوبيم، با هر قدرتی که داريم. اما حمله به تمامی اعراب اصلآ کار درستی نيست. آنچه به حکومت ملا ها و رابطه ی آن به حکومتهای عربی بر می گردد، به اين موضوع توجه داشته باشيم که آنها نيستند که در ميهن ما فتنه می انگيزند، بلکه حکومت ملا های ما است که مرتبآ در سرزمين های عربی مشغول دسيسه چينی بنام اسلام است. ملا های عرب نيستند که ملا های ما را تحت تأثير خود دارند. بعکس، اين ملا های ايران هستند که معلمان و الهام بخش ملاهای شيعی و تروريست کشور های عرب محسوب می شوند، حتی ملا های نجف و کربلا و کاظمين. چون فعلآ ملا های ما هستند که با اشغال ايران و با دستيابی به همه چيز ما، با اجير کردن کل ملا های شيعی در جهان، ايران را به پايگاه اصلی صدور ارتجاع و نا امنی و ترور به کشور های عربی مبدل ساخته اند
حاصل اينکه، دشمن اصلی ما در حال حاظر در داخل خودمان است. صد البته هم، همه هم می دانيم که خطر و خسارت دشمنان خانگی هزاران بار از دشمنان برونی بيشتر است. جنگ امروز ما با ملا ها است نه با اعراب. اعراب اتفاقآ در اين جنگ در کنار ما هستند، نه در مفابل ما. اگر هم بعلت جيره خواری، منافع بعضی ملتهای عرب در اين جنگ با ما در يک جهت نباشد، بی شک دولتهای عربی فعلآ منافعشان با ما به هم گره خورده. پس عاقلانه اين است که ما بجای توهين به دولتهای عرب، ضمن نشاندادن حسن سلوک، حتی از آنها برای دفع اين دشمن مشترک، ياری معنوی نيز طلب کنيم
از اسلام سياسی در ايران نترسيم که اين هيولای خونخوار در صحنه ی سياسی ايران برای هميشه مرد. ما ديگر در سالهای چهل و پنجاه نيستيم که خطر دروغ و سرابی بنام حکومت اسلامی آينده ما را تهديد کند. آفرين بر ملا ها که در همين يک فرصتی که به دست آوردند، کار را يکسره کرده، آنقدر دزدی و جنايت و پستی کردند، که ما را تا ابد در مقابل هجوم دگرباره اين ميکرب مهلک بيمه کردند. حال شانس چنگيز مغول و تيمور لنگ برای دستيابی مجدد به قدرت در ايران به مراتب از ملا ها بيشتر است. اپوزيسيونی که می خواهد جانشين جمهوری اسلامی شود، بايد از هم اکنون با درک مسئوليت، به جهانيان، بويژه به دولتهای همسايه، نشان دهد که می خواهد با احترام و صلح طلبی در کنار آنها زندگی کند ...1
چهارشنبه دومين روز از اسفند ماه هشتاد و پنج خورشيدی برابر با 21 فوریه 2007ميلادی