آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Saturday, February 17, 2007

 

جهل ستيزی در ايران همان دين ستيزی است

حزب ميهن
امير سپهر

جهل ستيزی در ايران همان دين ستيزی است

دين را از جنبه های مختلف می توان مورد نقد و بررسی قرار داد. از مهم ترين اين جنبه ها، يکی بعد سياسی دين است و آن ديگر جنبه شخصی و عرفانی آن. آنچه به مورد دوم بر می گردد، دين در يک جامعه آزاد امری شخصی و به مثابه يک خوراک روحی است. يکی روح خود را با موسيقی سيراب می کند، يکی با يوگا، آن ديگر با شعر و يکی هم با دينداری. در جامعه ای آزاد از قفس تنگ ايدئولژی، زندگی شخصی و علائق فردی از حقوق مسلم يک فرد است. در چنين اجتماعی دينداری و بی دينی، و همينطور کيفيت و نحوه ی عبادت هر کسی هم در همين چهارچوب قرار می گيرد. اساسآ تا آنجا که هر عقيده، باور، مرام وعادتی به خود شخص مربوط شود، هر کس مختار است که هرگونه که می خواهد زندگی کند، به هر چه که می خواهد اعتقاد داشته باشد، و هر چه را هم که می خواهد بپرستد و يا نپرستد

کسی هم حق ندارعقيده ی شخصی فرد ديگری را به تمسخر گرفته و يا او را مورد تعرض و تهاجم قرار دهد. اما آنجا که يک عقيده خود را به صورت يک مکتب سياسی اجتماعی مطرح کرده و داعيه حکومت بر ديگران می کند، ديگر از حالت دين و باور بدر آمده، به يک ايدئولژی سياسی مبدل می گردد. هر ايدئولژی سياسی هم بطور طبيعی، هم در معرض نقد و تعرض است، و هم حتی می تواند مورد تمسخر و رد کامل قرار گيرد. وقتی کسی بايک ايدئولژی می خواهد بر شما حکومت کند، اين ابتدايی ترين و طبيعی ترين حق شما است که با آوردن دلايل، باطل بودن آنرا بيان کرده، در برابر آن مقاومت نموده، و حتی اگر با منطق نتوانستيد، با آن به ستيز بپردازيد

چنين است وضعييت ما با ملا ها و جمهوری اسلامی آنها. عده ای ملای بی سروپا به دستاويز مشتی چرنديات کشورمان را از دستمان گرفته، دارو ندارمان را دزديده، دخترانمان را حراج کرده، بيش از يک ميليون جوانمان را به کشتن داده و ناقص کرده، شش ميليون نفر را فراری داده، چند صد هزار نفر را اعدام کرده، همچنان سالی بيش از يکصد و پنجاه هزار نفر تحصيلکرده را از ايران فراری می دهند، آبرو و حيثيتمان را در دنيا بر باد داده، کار ملتمان را به دريوزگی کشيده، در زندانها به نواميس چند ده هزار دخترمان تجاوز کرده اند ووو، همه و همه ی اين اعمال ننگين را هم با آيه و حديث و سوره و فتوا

اين ديگر خيلی شگفت انگيز است که ما همچنان حق نداريم که آنان و خزعبلاتشان که بدان نام دين داده اند را نقد کنيم. چرا که بزعم عده ای، اگر ما ستمديگان حرفی زنيم، به افکار اين متجاوزين به نواميسمان اعتراض کنيم، فرياد بر آريم که اينها چه بر سرمان آورده اند، دين ستيزی کرده ايم. نويسنده که عقلم نمی رسد تا بدانم اين ديگر چگونه استدلالی است!؟ و چون عقلم بدينگونه استدلالها ها قد نمی دهد، به حقيقتی معتقد شده ام و آنرا هم فاش می گويم، که هر کسی که مروج اين منطق باشد، اگر جيره خوار ملا ها نباشد، از ديد اينجانب بی هيچ ترديدی يک انسان کاملآ جاهل و بی شعور است. آخر مگر ما با ملا ها کارداريم و به آنها زور می گوئيم؟ آنها هستند که ما را به پوفيوزی و دريوزگی انداخته اند. تنها ابزار کار و برنده ترين سلاحشان هم همين چرنديات است. ملا که اسلحه ی ديگری جز اين حرفهای پوچ و خرافات ندارد

ما اگر خواهان مبارزه ی واقعی با اين چپاولگران و جنايتکاران هستيم، اتفاقآ بيش از هر کاری ابتدا بايد اين سلاح را از دست آنان بگيريم. اگر هم موفق به خلع سلاح کردنشان نشديم، حداقل بايد با نقد اين چرنديات تيغه ی اين سلاح را کند کنيم. ملا اگر گاوپرست و گوساله پرست هم که بود و با ما کاری نداشت، ما را اصلآ کاری با عقايد آنان نبود. اما آنها به دستاويز همين ارزشهای من درآری و مضحک است که ما را يتيم و خود را اوليای ما می خوانند. نگارنده که ملای سربراهی را نمی شناسم که کاری به کار ديگران نداشته باشد. ملا اصلآ اين دامن بلند را پوشيده، آن لنگ را بر سر بسته که با متمايز ساختن خود بر من و ما حکومت کند. در درجه اول سياسی، اگر هم دستش کوتاه بود از نظر فرهنگی. چرا که به جز چند استثناء، صد در صد ملا ها دين خود را سياسی دانسته و اگر هم اختلافی با اين رژيم داشته باشند، نه بر سر شخصی کردن اسلام، که بر سر نحوه ی پياده کردن قوانين اسلام شيعی در اين حکومت است

حتی آيت الله منتظری هم هنوز که هنوز است، نه تنها به مرحله ی خصوصی سازی دين نرسيده، بلکه حتی اصل ولايت فقيه را نيز همچنان قبول دارد. اختلاف وی با اين حکومت در بهترين حالت، در يک جمله، بنوعی شورايی کردن اين جمهوری اسلامی است. يعنی اينکه فقط يک ملا نباشد که اختيار جان و مال و ناموس ما در دست وی باشد، بلکه بايد چند ملا بر همه چيز ما حاکم شوند. چرا که اسلام اساسآ در ذات خود، بيش از اينکه يک دين باشد، يک ايدئولژی است. حتی خود پيامبر نيز يک سياسی کار، کشورگشا و حاکم سياسی بود. پس، آنکه لباس ملايی به تن کرده، يعنی با علم به ذات اسلام، در صدد تعقيب و ترويج اصول اسلام و روش پيامبر آن است. بنابر اين حساب ما با اسلام سياسی روشن است و با ملا جماعت روشن تر

آنچه در اين ميان مبهم و از هر چيز ديگری هم تأسفبار تر است، اينکه کسانی می گويند نبايد به دين مردم توهين کرد که خود را مثلآ روشنفکر نيز می خوانند، نه مردم عادی يا بيسواد کوچه و بازار. کسی که نام روشنفکر را با خود به يدک می کشد، چگونه آخر حتی اين ابتدايی ترين اصل ملايی را هم نمی داند که اين ها مروج آيين امامت و کشورداری اسلامی هستند، نه روحانی دير نشين. همه ی يازده امامشان هم بر سر همين نزاع برای حکومت کشته شدند. از حضرت علی و فرزندانش حسن و جسين گرفته تا امام رضای وليعهد، و از او گرفته تا امام يازدهم حسن عسگری. دوازدهمی را هم که در چاه پنهان کرده اند. منظور هم اين است که آنگاه که اوضاع جهان چون ايران بلبشو شد و کمونيست های همه ی دنيا هم چون چپ های ما مترقی شده و برای مبارزه با امپرياليسم ملا را به کمک طلبيدند، تمام مردم جهان هم چون ما به صغيری و گوسفندی روی کردند، فورآ او را برون آرند و ولايت بر تمام بشريت صغير را بدو سپارند. اين روشنفکران خيلی روشنفکر، معتقدند که گويا اينها اعتقادات مردم است و نبايد بدين باور ها تاخت. مرتب هم تبليغ می کنند که بيش از نود و پنج درصد ملا ها با اين حکومت مخالف هستند

اولآ اينکه آنچه ملا ها می گويند اصلآ به هر چيزی می ماند، جز به يک دين و آيين خدا پرستی. ثانيآ، همين آيين مسخره هم متعلق به ملا ها است نه مردم. مردم که به ملا ها دين ياد نداده اند. ملا ها هستند که با صد ها سال تبليغ و زيارتنامه خوانی و رساله نويسی و روضه خوانی و دعا نويسی مردم را به اين چرنديات باورمند ساخته اند. و در نهايت هم، ما اثری حتی از يک ملای خوب هم در جامعه خود نمی بينيم، چه رسد به آن اکثريت ادعايی که گويا همگی هم مخالف اين بساط باشند. ما در اين بيست و هشت ساله حتی يک اعلاميه مخفی هم از جانب چند ملا نديديم. نديديم که آن اکثريت مطلق نود و پنج درصدی، حتی برای يکبار هم که شده، يکی از اعمال سراسر دروغ و فريب و غارت و خونريزی و وطن فروشی اين حکومت را حتی در يک اعلاميه بی نام و نشان هم محکوم کنند. چطور است که در رژيم گذشته تمامی ملا ها حتی برای يک ريال گران شدن بليط اتوبوس هم دهها اعلاميه می دادند. زير آن هم مهر خود را زده نامهاشان را هم با الاحقر، الاحقر می نوشتند، اما در مقابل ناموس فروشی اين حکومت هم همگی مهر خموشی مرگ بر لب زده اند

اينان که اينهمه قرن نان تبليغ شجاعت حضرت عباس و امام حسين را خورده و شيعی گری را عين عدالت خواهی تبليغ کرده اند، چطور خود آن اندازه جربزه ندارند در مقابل هم لباسان خود حتی يک اعلاميه خشک و خالی نيز صادر کنند. يا قرنها دروغ گفته اند، يا اينکه حتی طبق گفته خودشان که شيعه را مذهب عدم سازش با ظلم تبليغ کرده اند، شخصآ شيعه ی درست و حسابی نيستند. در هر دو صورت هم، اگر يک مثقال شرف انسانی داشتند، حق بود که حداقل اين لباس ملايی را از تن بيرون می کردند و می شدند مانند ساير مردم تحت ستم ايران. حتی اگر اين سخن بی اساس هم درست باشد که گويا نود و پنج درصد ملا ها اين رژيم را اسلامی نمی دانند، باز هم بايد گفت، مگر اينها کور هستند و نمی بينند که شيعه دارد در ايران به کهنه ی حيض مبدل می شود

اگر می بينند، پس چرا مردم را بر عليه اينها نمی شورانند؟ اينها اگر ازهيچ کاری هم که سر در نياورند، دستکم در برانگيختن توده های مردم که مهارتشان بی مثال است. ممکن است گفته شود که می ترسند. در اينصورت هم نبايد گفت، کسانی که خود تا اين اندازه جربزه ندارند که بر عليه حتی بقول خودشان "متجاوزين به نواميس شيعيان حسينی" يک اعلاميه خشک و خالی هم صادر کنند، آيا بيجا نکرده اند که صد ها سال مردم را سر کار گذارده، با تبليغ شجاعت عباس و حسين از آنان کولی گرفته اند. وقتی نود و پنج درصد از ملا ها، حتی خود نيز حاظر به يک دفاع ساده هم از آن ارزشهايی نباشند که خود را مبلغ و مروج آن می خوانند، آنهم در برابر فقط پنج درصد از هم ريشان قلابی خود، آيا اين خود روشن ترين دليل بر دروغ بودن آن ارزشها نيست. يعنی بی ارزش بودن همان اراجيفی که ملا جماعت آنرا ارزشهای اسلامی می نامد، و حتی بدان حالت تقدس بخشيده و از ما سواری می گيرند. و خلاصه اينکه وقتی نود و پنج درصد خود عمامه داران بيست و هشت سال در مقابل قتل و تجاوز و دزدی بنام ارزشهايشان سکوت اختيار کرده اند، و حاظر نيستند از آن تقدسات و ارزشها دفاع کنند، من و شمای بی عمامه اصلآ بايد بی شعور ترين انسانها باشيم که مدافع ارزشهای آنان شويم

و اما در مورد آن عده به اصطلاح روشنفکر، همانها که می گويند به مقدسات مردم توهين نکنيد، همان روشنفکر هايی که امروز حتی از ملا هم ملا تر شده اند، بدانان نيز نبايد گفت، وقتی نود و پنج درصد از خود ملا ها از مقدسات خود دفاع نمی کنند، شما خيلی بيجا می کنيد که مدافع آن اراجيف می شويد. شمايی که نام اصليتان (چراغداران کور) است نه روشنفکر. شما ابر فرزانگانی که حتی با هزينه ی نيم ميليون کشته و ويرانی ايران بنام آن اراجيف هم، همچنان گفته ی ملا ها را مقدسات می پنداريد. خود که حواس پرتی داريد و چشمتان سو ندارد، تا ببينيد که بنام اين مقدسات بر ايران و ايرانی چه ها رفته و به نقد آن مقدسات دروغين اقدام کنيد. دستکم دم فرو بنديد و اين حداقل حق را برای روشنگران مسئول قائل شويد که با نقد اين انديشه های پليد و جهل زا، مردم اسير دست ملا را از ظلمت و سياهی اين زندان اوهام و دروغ و دغل، آنهم بنام مقدسات رها سازند ...1

آدينه روز، بيست و هفتم بهمن خورشيدی، برابر با شانزدهمين روز از ماه آوريل دوهزار و هفت ميلادی

www.hezbemihan.org

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker