حزب ميهن
امير سپهر
معرفت نفس، اين است ره رستگاری! 1
شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
اصلاح طلبان همه فرصت هائی را که در اختيار داشتند يکی پس از ديگری به سود استبداد و به زيان جنبش دموکراسی خواهی سوزاندند و هنوز هم انتقادی به مشی ۸ ساله خود ندارند و اين خود نشانه بی اعتقادی آنان به دموکراسی است ... اين فرازی است از نوشته ی آقای علی کشتگر، عضو سازمان توده اکثريت که بر روی سايت گويا است. فردی که صرفنظر از گذشته بسيار تيره و سراسر سازشکارانه خود و سازمانش در گذشته، در همين هشت ساله مورد نظرش که اصلاح طلبان را به علت عدم انتقاد از خود بباد انتقاد گرفته، شخصآ تام و تمام در خدمت اهداف بخشی از رژيم بود، و ای دريغ از يک جمله انتقاد از خود. حال بگذريم از عمری جاسوسی برای اتحاد شوروی و بر ضد ميهن خود، که دهها تن از همکاران سابق اما با وجدان ايشان بر آن صحه گذارده اند
اين جناب کشتگر که سايتی اينترنتی هم بنام ميهن را دارند، در آن مدت هشت ساله ادعايی خود، آنچنان رژيمی شده بود و اصلاح طلب که حتی حجت الاسلامان مجيد انصاری و محتشمی پور و کروبی هم به گردش نمی رسيدند. هنوز هم می توان از ايشان دهها مقاله در دفاع از رژيم را در اينترنت پيدا کرد. وی در مناظره ای که برای دومين دوره انتصاب آقای خاتمی در راديو صدای ايران با آقای بنی صدر داشت، با جسارتی از اصل رژيم و اصلاح پذير بودن آن دفاع کرده و مردم را به شرکت در نمايش مهوع انتخاباتی دعوت می نمود، که آدمی بعضآ دچار ترديد می شد که ای دل غافل! مبادا که اصلآ سازمان تبليغات اسلامی ايشان را برای تبليغ رژيم بدين سوی فرستاده باشد
و اگر اينطور نيست، پس اصلآ درد اين محترم چيست. وی که اينگونه به اصل نظام معتقد است، چرا با نشستن در کنار ضد انقلابيون خود را در ميان ياران داخلی خود بدنام می سازند. و باز هم اينکه، اين محترم که اينگونه برای اصل نظام دل می سوزاند، چرا اصلآ به داخل نرفته و در راديو و تلويزيون رسمی رژيم فعاليت نمی کند! (کپی نوار اين مناظره را می توانيد از آقايان بنی صدر و يا حسين مهری دريافت کنيد). اوج رسوايی جناب کشتگر و سازمان توده اکثريت اما در طول نشست برلين (نشست اتحاد جمهوری خواهان) بود. اين نشست برای درست چند روز قبل از نمايش انتخاباتی مجلس فعلی برنامه ريزی شده بود. از آنجا که شورای نگهبان صلاحيت تقريبآ همه ی اصلاح طلبان را رد کرده بود، هدف جمهوری خواهان از اين نشست اعلام موضع نهايی در مورد شرکت يا عدم شرکت در آن نمايش بود
در اواسط اين نشست بود که مشخص شد که اساسآ اين نشست با دستور، برنامه ريزی و بودجه جبهه ی مشارکت اسلامی محمد رضا خاتمی برپا گرديده. آقای علی راسخ افشار که خود نيز عضو همين به اصطلاح اتحاد جمهوری خواهان هستند، پس از مچ گيری لز همين جناب کشتگر مبارز و با جدان و معتقد به دموکراسی، اقشا نمودند که چگونه خود ديده و شنيده اند که جناب کشتگر در طول نشست مرتبآ با موبايل خود با جبهه ی مشارکت در تماس بوده اند و تمامی دستور روند جلسه نيز از تهران به ايشان ديکته می شده. حال ملاحظه می فرمائيد که چگونه آدمی از اخلاق سياسی و انتقاد از خود و اعتقاد به دموکراسی دم می زنند !؟
آيا اما فقط آقای علی کشتگر اينگونه هستند، يعنی ديگران اخلاق سياسی دارند و فقط اين يک نه؟ ايکاش اينگونه بود، که بقول بابا طاهر ((اگه دردم يکی بودی چه بودی / اگه غم اندکی بودی چه بودی)). دردا که درد ما خيلی بزرگتر از اين حرفها است. حقيقت اين است که ما در صحنه سياست امروز ايران با هزاران علی کشتگر مواجه هستيم. در تمام زمينه ها، رژيمی و اپوزيسيونچی هم ندارد، که اکثرآ همه از يک جنس هستند. دعوای امروز در اينسوی و آنسوی هر دو طرف بر سر شهرت و مقام است نه آزادی و دموکراسی
وقتی هر بی سواد شهرت طلبی سودای رهبری در سر بپروراند، وقتی حتی در غربت نيز برای چاپ يک مقاله نياز به پارتی بازی باشد، وقتی آگاه ترين انسانهای ملتی گوشه نشين ترين آنان باشند، وقتی در اين طرف هم همه ی امکانات تبليغاتی در اختيار شيادان و دروغزنان و لمپن ها باشد، وقتی روحانيت ملتی کثيف ترين و دزدترين و جانی ترين قشر آن مملکت از آب در آيد، وقتی پير های ملتی با پنجاه سال اشتباه و خيانت ملت خود را به روز سياه نشانند و کار جوانانشان را به کليه و ناموس فروشی کشانند، اما در يک قدمی گور هم يک قدم بسوی معنويت نرفته و برای روشن شدن نوه ها و نتيجه های خود هم که شده حاظر به يک نقد کوچک هم از خود نباشد، وقتی کردستان بسوزد و لرستان خاموش نشيند، وقتی قرآن و پيامبر و شريعت و امام زمان و دين و مذهب همه چيز مسخره از آب در آيد
وقتی در يک سو ابر روشنفکری چون فريدون هويدا که بی شک يکی از ده روشنفکر درجه اول جهان بود، در غربت با گمنامی و در سکوت بميرد، ودر همان زمان لات بد دهانی بنام روشنفکر، بيدق معرفت و فضل و دانش و جوانمردی بلند کرده و با علم نوين کشف مغالطات، خود، شخصآ از هر مغالطه چی بيشتر مغالطه کند، از اسلام سياسی بد گويد، اما هزينه تلويزيون خويش را تمام و کمال از سازمان مجاهدين دريافت کند، اين ناقد اسلام متحجر، خود از تشکيلات اسلامی بنيادگرايی دفاع کند که حتی پيش از تروريست های القاعده عمليات انتحاری و خودسوزی را آغاز کردند، و ... کاملآ طبيعی است که احمدی نژاد مانندی بر ما حکومت کند و به بی آبرو ترين و بی غرور ترين ملت جهان شهره گرديم، ايکاش که هر ايرانی پيش از نقد ديگران نيم نگاهی نيز به خود می انداخت، اگر اينچنين بود، با همين مختصر، بی شک امروز نه ايران اينچنين ويرانسرا بود و نه ايرانی اينگونه درمانده و بينوا ! ... 1
همای گو مفکن سايه ی شرف هرگز---------- بر آن ديار که طوطی کم از ذغن باشد