حزب ميهن
امير سپهر
هنر جهالت
به بهانه سفر پر بار آقای خاتمی به ايالات متحده آمريکا
چنانچه غربی ها اين جک و جانوران جمهوری اسلامی را نمی شناسند و هنوز هم يک دست و يک پا در هوا مانده اند، آخر ما ديگر چرا پس از اينهمه سال سر عقل نيامده ايم . مايی که بی تعارف و رودربايستی، خودمان هم شرقی و کم و بيش هم از جنس همين پشت هم انداز ها هستيم. نويسنده مانده ام که چگونه تا يک جمله رفسنجانی در نماز جمعه کمی با گفته جنتی تفاوت می کند، يا تا دو کلمه حرف آقای خامنه ای که جملات جناب دکتر تيمسار پاسدار احمدی نژاد را پس و پيش بيان می کند، در ميان متفکران ما شور و غوغا بپا می کند و همه را دچار جن زدگی می کند!؟
تراژدی را بنگريد، سيد محمد خاتمی که يکی از اصلی ترين مهره های اين نظام است، در تمامی اين بيست و هشت ساله کليدی ترين مشاغل را داشته و هنوز آثار کبودی شلاقهای فريبش از اندام نحيف اين مردم محو نشده باز عده ای را هوايی کرده! تو گويی که آن هشت سال فريب و سراب و دانشجو کشی و سنگسار و بند و زندان و توهين همه و همه باد و هوا بوده و اين جناب خاتمی همانی نيست که دو دوره ی رياست جمهوريش حتی از دوران سياه حيات خود آقای خمينی هم تيره تر و خونبار تر بوده. نامبرده با هماهنگی و دستور خامنه ای برای پا اندازی محبت به ايالات متحده سفر کرده. مأموريت اينبار وی از جانب رهبرش آنچنان هماهنگ و آشکار است که حتی کيهان حسين شريعتمداری هم از وی حمايت می کند، درست همان خزعبلات ديگر سران رژيم را بيان می کند، با اينهمه خط و خال و لک و پيس رخسار يار، عاشق پيشگان ما اما دگر بار کر و کور و در فغان و غوغا
که ای ملت! گوش فرا دهيد که اين جناب خاتمی چه افکار مترقی دارد. وی چهار موضع خامنه ای و احمدی نژاد را با استفاده از واژگان متفاوتی در آمريکا بيان کرده، باز عده ای بنام کارشناس مسائل سياسی، تحليلگر، سياستمدار و حقوق بشرچی و همه و همه دويده اند برای مصاحبه با راديو ها و تلويزيونها که بله، ای مردم! می بينيد که سران رژيم چه اختلاف شديدی با هم دارند و در اين رژيم صدا های آزادی خواهانه هم وجود دارد. با اين نتيجه گيری که اين نظام همين فردا و پس فردا است که دستخوش تحول شود و از آزادی و دموکراسی حتی به سوئد و نروژ و دانمارک هم طعنه زند!؟
آخر با اين ساده انگاری و فراست کارشناسان ما جای شگفتی است که نظام روز بروز محکم تر شود و به کاکل حنا بسته ی هر چه آگاه و سياسی و حقوق بشرچی است گلاب بندد!. ما تا کی بايد خود و غربيان را بازيچه اين شياد ها سازيم. بيست و هشت سال کافی نيست؟ چرا ما نمی خواهيم از گذشته ها درس بگيريم. حالا خود که هيچ، آخر تا چه زمانی می خواهيم اين غربی های فلکزده را هم که اطلاعات خود را از همين به اصطلاح کارشناسان سياسی ما می گيرند سفيل و سرگردان نگاه داريم
مادام که مفسران و مبشران ما (که در واقع نام اصليشان مقصران است) تا اين اندازه کم استعداد باشند که پس از بيست و هشت سال آزمون و خطا باز هم هيچ ناموخته باشند، تا ما خود را بدين اوهام پوچ دلخوش سازيم که تضادی در ميان سردمداران اين رژيم وجود دار، تا مثلآ اين عقلای ما به دنبال انتقاد حسن روحانی از علی لاريجانی باشند، يا اينکه هاشمی رفسنجانی چه تفاوت سليقه ای با علی خامنه ای دارد، اين دو چه تفاوتهايی با خاتمی دارند، اين هر سه نفر نکات افتراقشان با احمدی نژاد در چه چيز هايی است و چون گفتار اين پنج ـ شش نفر با آن هفتمی کمی متفاوت است، پس اينان هماهنگی بينشان نيست، به يزدان سوگند که تا قيام قيامت در باديه سرگردان خواهيم بود
ما کی می خواهيم دريابيم که اگر در دنيا فقط يک نظام وجود داشته باشد که تمامی پايوران آن از بزرگ تا کوچک مسئوليت خود را بطور صد در صد انجام دهند، اگر در ميان اين نزديک به دويست کشور عضو سازمان ملل متحد فقط يک رژيم را بايد نشانی داد که در تمامی جوارح آن از صدر تا ذيل، حتی يک عنصر با شرف هم نمی توان يافت، بی هيچ ترديدی آن نظام همين نظام جمهوری اسلامی است؟ اين ادعا هم نه بی ادبی است و نه تهمت. آيا کسی از سر کوچه شرف حتی يکبار هم گذر کرده باشد می تواند به خدمت رژيمی در آيد که به نواميس هم ميهنانش در زندانها تجاوز می کند!؟
خاتمی ها که ماهيتشان معلوم است و کار خود می کنند و در آن نيز ماهرند. کاش همه چون همين خاتمی در کار خود خبرگی داشتند. چنانچه در تمامی جهان بايد يک طايفه را به عنوان ندانمکار ترين و خوشخيال ترين و بی استعداد ترين معرفی کرد، بی هيچ ترديدی بايد سراغ به اصطلاح روشنفکران ايران رفت نه طايفه خاتمی ها. بی مسئوليّت هايی که نه تنها با آوردن خمينی ملت خود را خانه خراب کردند، باعث بيرون آمدن ديو نفرت انگيز اسلام سياسی از شيشه شدند، که تمامی جهان را هم به نا امنی و ويرانی و عدم اطمينان به فردای خودکشيدند. کسانی بيگانه با جامعه خودی که با رويا پردازی و هزار موضعگيری غلط اندر غلط خود بيست و هشت سال رژيم اسلامی را حفظ کرده و همه ی جهانيان را در کابوس مرگ نگاه داشته اند
بايد به آقای خاتمی دست مريزاد گفت که باز هم توانست با مغشوش کردن بيشتر ذهن مشتی روانپريش اپوزيسيون نام و غربيهای خوشباور مأموريت خويش را با موفقيت تمام به انجام رساند و با دست پر و با سرفرازی به ميهن اسلامی مراجعت فرمايد. باز ما می مانيم و بحث های داغ کودتای بيست و هشت مرداد. ما می مانيم و شعرهامان. ما می مانيم و گنده گويی هامان و خلاصه ما می مانيم و روشنفکر بازی روشنفکرهامان و زمين و زمان را مقصر قلمداد کردن. چه که، کسی در اين ميان اصلآ احساس مسئوليتی ندارد. همه خاين و لمپن و نا آگاه و مقصر هستند جز ما. شما را به پروردگار چنانچه کسی تعريف ديگری برای لااباليگری دارد لطفآ آنرا به نگارنده نيز بياموزد.1