حزب ميهن
امير سپهر
توضيحی بر مظلب مربوط به آقای گنجی
آقای گنجی کارزاری را با نام زندانيان سياسی کشور آغاز کرده بودند. گفته بودم که چون نمی خواهم با آن حرکت مخالفت نشان دهم، فعلآ چيزی نمی نويسم. وعده کرده بودم اما بعدآ مطلب مفصلی راجع به ايشان بنويسم. حال اين مطلب حاظر است. مقاله اما چون خيلی بلند است، آنرا چند قسمت کرده ام که به دنبال هم بر روی سايت خواهم فرستاد. اين نوشته ها گرچه بنام گنجی است، ليکن قصد و مخاطبم فقط شخص ايشان نيست. آنچه نوشته ام تقريبآ شامل تمام مسائل کنونی کشورمان می شود. باری اين بخش مربوط است به آقای گنجی و تور جهانی ايشان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گنجی، احمدی نژاد نرم افزار
نويسنده تقريبآ تمامی مصاحبه ها و سخنرانی های آقای گنجی را با دقت و وسواس فراوان گوش کرده ام. نتيجه ای که تاکنون عايدم شده اين است که ايشان بلحاظ ماهييت فکری در نهايت کپی همين احمدی نژاد خودمان هستند. اگر آقای احمدی نژاد امروزه با مواضع تند و لمپنيسم عريان خود در صدد هوشربايی از مسلمانان بی سواد و معرفی اسلام حوزوی ايران به آن عناصرعقبمانده است، از اين سوی جناب گنجی هم پيام اسلام را با نوعی لمپنيسم مدرن به زيرکی تمام حتی به قصر های هاليودی نيز کشانده. خدمتی عظيم برای حوزه ی علميه قم که حتی سيد محمد خاتمی شخصآ آخوند هم با آن شيادی نتوانست تا اين اندازه در معرفی تشيع موفقييت داشته باشد. احمدی نژاد و گنجی در حوزه ی ايمانی هر دو برادرند. هر دو هم کيش و هم مسلک، هر دو هم خواهان گسترش انديشه شيعی در جهان
تفاوت اين است که احمدی نژاد ها برای پيش برد افکار متحجر خود به کاربرد سخت افزار اعتقاد دارند و گنجی ها و خاتمی ها و سروش ها با مطالعه علوم جديد به مفيد تر بودن فرهنگ و نرم افزار در عرصه تبليغ رسيده اند. جنگ گنجی ها با برادرانشان جنگ ايمانی و چگونه باشی شيعه است. مبانی تفکر اينها بر بنيان آموزه های حوزوی است. بحث و پيکارشان هم اصلآ به سکولاريسم ارتباطی ندارد. غايت مطلوب اينان استفاده از بخشی از مصالح روبنايی دموکراسی در ساختمان حکومت دينی است، تا از اين طريق مدارای تشيع خود را با دموکراسی نشان داده و حقانيت باور پسمانده مذهبی خويش را به اثبات رسانند
همانطور که جلال آل احمد هم هر چه کوشش کرد اما نتوانست، گنجی هم نمی تواند خود را از قفس مذهب بيرون کشد. آل احمد فرزند يک ملا بود (شيخ احمد طالقانی). او چون در فضايی کاملآ مذهبی چشم بر جهان گشوده و الف اول را بصورت مذهبی فرا گرفته بود، هر چه خود را به اين طرف و آنطرف کوبيد، عاقبت نتوانست خود را از زندان مذهب رهايی بخشد. آل احمد گرچه افکاری ارتجاعی داشت، اماهم قلم بسيار توانايی داشت و هم اينکه برخلاف علی شريعتی، انسان بسيار صاف و صادقی بود. گنجی را می توان چيزی بينابين اين دو بحساب آورد. او نيز الف سياست را در مکتب خمينی و فضايی شديدآ مذهب زده آموخته
شباهت بزرگ گنجی به شريعتی اين است که وی نيز هر آنچه از علوم جديد و فلسفه مدرن می آموزد، آن را به دکان مذهب برده، زير ذره بين مذهب قرار داده، با چشمی مذهبی بدان نگريسته و با ابزار مذهب بر روی آن کار می کند. حتی نوع فکر کردن اينگونه افراد راجع به علوم عقلی و برهانی هم بی اينکه خود بدانند قائم به وحی و نقلی است. هر انسانی يک تفکر و فرهنگ غالب دارد که همه چيز را با نرمهای آن سنجيده و به همه چيز نيز از پنجره ی همان انديشه غالب بر انديشه ی خود می نگرد. همانطور که يک ايرانی ناسيوناليست تحت تأثير ارزشهای ملی خود بوده، سود و زيان و زشتی و زيبايی هر چه را با فرهنگ و ارزش های ملی خودی محک زده و در باره ی آنها داوری می کند، مکانيسم فکری يک فرد مذهبی هم در برخورد با پديده ها يک مکانيسم مذهبی است
اجازه دهيد از دل بگويم که نگارنده گر چه برای ايستادگی آقای گنجی بر سر عقايدشان احترام قايلم، زمانی هم که در زندان بودند از ايشان حمايت کردم، اگر دوباره هم محبوس شوند باز هم از آزاديشان حمايت خواهم کرد، چه که معتقدم هرکسی بايد اين حق را داشته باشد که آزادانه عقايدش را معرفی و تبليغ کند، ليکن صادقانه نه ديناری برای آن عقايد آش شل قلمکار ايشان ارزش قايلم که انديشه های جان لاک و وبر را با اقکار شيخ حيدر شمقدری و آخوند يحيی چغندری در هم می آميزد و معجونی نه تازه و نه کهنه می پزد، نه آقای گنجی را اصلآ انسانی تحول يافته و آگاه می دانم و نه اصولآ ايشان را در قد و قواره ای می بينم که وی را روشنفکر بحساب آرم.
اشتباه نشود، بنده هرگز نمی گويم که وی رژيمی است، يا در پی انجام مأموريتی به خارج اعزام شده، چون تهمت بی دليل و مدرک به آدميان را عملی بسيار زشت می دانم و ديگران را به دليل تفاوت عقيده ترور شخصييت کردن را يک جنايت عريان. پس قصد اهانت به ايشان را هم ندارم. فقط می خواهم عقيده و احساس خود را در مورد ايشان بيان کنم. آنهم به قصد گوشزد نکاتی به خود و ای بسا چند تنی ديگر
راستش اين است که بنده هرچه تلاش می کنم از آقای گنجی و افرادی مانند ايشان، مثلآ موسوی خوئينی ها که تا دو سال قبل وکيل شورای نگهبان در مجلس روضه خوان ها بود خوشم بيايد، چه کنم که موفق نمی شوم. در مورد گنجی عزيز انشاء و قيافه و طرز نشست و برخاست و صحبت کردن و آهنگ صدا و نوع لباس و نيمچه ريش جديد ايشان و رفقايشان هيچ برايم خوشايند نيست. آقای گنجی شخصآ حتی از پشت دوربين تلويزيون هم برای من بوی عفن جمهوری اسلامی را می دهند. هرچه هم کوشش می کنم وی را متفاوت ببينم و حس کنم، اما ايشان همچنان مرا بياد احمدی نژاد و خاتمی و حسين شريعتمداری و ولايتی و مخصوصآ محسن رضايی می اندازند. بنده که شخصآ در پی چيز های ديگری هستم. مواضعی کاملآ متفاوت و تازه، آنهم خارج از چهارچوب آخوند بازی و مذهب. چيزی هايی خوشايند، مسرت زا و نشاط انگيز و مدرن، که در آنها کوچکترين نشانی هم از شيخ و ملا، از اين حکومت ماتم و قهر و کهنگی و ادبار نباشد. ريز ترين تشابه به اين رژيم غير ايرانی و متجاوز به دخترکان نوبالغ کشورم هم در من حالت تهوع بوجود می آورد ... 1