آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Thursday, February 23, 2006

 

انتلکتوليسم يا منگليسم

حزب ميهن
امير سپهر

انتلکتوليسم يا منگليسم

هادی غفاری"ملای باج خور و چاقوکش" در نوفل لوشاتو ( فرانسه) اعضای آگاه و شاه ستيز! کنفدراسيون دانشجويان را بسان گوسفندان با عربده کشی و توهين به صف ميکند که به دستبوسی امام مفتخر شوند

جمهوری اسلامی و ولايت مطلقه فقيه، درخشان ترين دستاورد جنبش روشنفکری ايران

بعضي ها را تصور اين است كه جمهوری اسلامي بطور اتفاقي در ايران بر سر كار آمد. عده ای ديگر ميگويند كه دولتهاي بزرگ باعث بروي كار آمدن ملايان شدند و گروه ديگري هم هستند كه اين نظام را فرزند خلف نظام سابق ميدانند. معدودی هم که خود سابقآ از معرکه گردانهای پنجاه و هفت بودند، صحبت از انحراف انقلاب بميان آورده، کاسه کوزه را بر سر مردم خرد کرده ، دليل اينهمه خانه خرابی را نا آگاهی عوام ذکر ميکنند. اما به تحقيق ميتوان گفت که هيچيک از اين استدلالها درست نيست. بلوای روح الله خمينی و روضه خوانها را نميتوان يک رويداد تصادفي بحساب آورد، زيرا در يک رخداد تاريخی (آنهم بصورت يک انقلاب) روند اوضاع سياسی ميبايستی در مدتی طولانی مجموعه ای از عوامل را در يکزمان در کنار يکديگر قرار دهد تا اسباب چنين تغييرات بزرگی را فراهم آورد

دولتهای بزرگ هم نميتوانند در کشوری انقلاب راه بيندازند، مگر آنکه آن جامعه از قبل مستعد انقلاب باشد. زيرا که پديده های اجتماعی قبل از هجوم عامل بيرونی خود در درون خود به زنگ زدگی و موريانه خوردگی دچار ميشوند و آنگاه است که عامل بيرونی برای رخنه به وسوسه افتاده و با يک تلنگر از خارج آنرا درهم ميشکند. بنابراين گناه انقلاب سياه بهمن را نميتوان بگردن بيگانگان هم انداخت. مردم عوام را نيز نميتوان محکوم کرد، زيرا درست است که پيروزی انقلابها در گرو مشارکت وسيع مردم است، ليکن مردمان عادی رأسآ به شورش و بلوا اقدام نميکنند مگر آنکه عده ای احساسات آنان را تحريک و کاناليزه کرده باشند. هيچ تحولی فاقد تئوريسين و يا پيش آهنگان فکری نيست. هر دگرگونی عميق فکری سياسی که تا کنون در جهان به وجود آمده رهبران فکری عقيدتی خاص خود را داشته. همين پيشقراولان هستند که با رخنه در اميال و افکار مردم کوچه وبازار آنها را بميدان ميکشند و در بيشتر موارد هم از آنها استفاده ابزاری ميکنند

بلواي پنجاه وهفت هم نميتوانست از اين قانونمندی طبيعی مستثنی باشد، زمينه آن فتنه و بلا را هم مانند تمامي شورشها مردم عوام نبودند كه بوجود آوردند، آن خانه خرابي و خودکشی ملی هم ايدئولوگ هاي خاص خود را داشت. متفكريني سخيف و گنجشك مغز كه خود را مثلا روشنفكر ميدانستند. کساني كه ناخودآگاه پنجاه سال تمام در مكتب استالينست ها درس ويرانگري آموخته بودند و ملت ما را بخاك سياه نشاندند. طايفه اي نابخرد كه انقلاب را با چنانكه افتد و داني اشتباه گرفتند، كشور را حداقل دويست سال به عقب بردند و کار ملت ايران را هم به بی آبرويی و دريوزگی کشاندند. مردم روشنفکر زده و از شعر مسموم ما از سر سادگی بی تقصير بزرگترين قرباني ندانم كاري افرادی شدند كه تصور ميكردند كه چيزي بيش از خود آنان درچنته دارند، و دردا كه اصلآ اينچنين نبود. تاريخ به نيکی نشانداد كه مردم عوام كشورما با تكيه بر تجربيات ساده گذشته خيلي بيشتر از كتابخوانهاي اتوپيست درايت و شعور و معال انديشي دارند. بنابراين اگر نادانی را علت اصلی اين فاجعه بدانيم، اين جهالت از جانب باصطلاح روشنفکران مسخ شده و غرق در هپروت بود نه از جانب مردم

آيا شرم آور نيست كه ميگويند اين نظام ادامه همان نظام قبلي است و هيچ تفاوتي در وضع مردم بوجود نيامده ؟ آخر وقاحت هم حدي دارد ! آنچه مسلم است نظام پيشين ايران معايبی داشت که نيازمند يك رفرم سياسي بود. بزرگترين خطاي نظام قبلي اين بود كه توسعه سياسي را تصدق و بلاگردان توسعه اقتصادي نموده بود. مشكل عمده، دخالت حکومت در اصل مشاركت مردم در انتخابات و تعيين سرنوشت سياسي كشور بود كه فضای بسته سياسي طبيعي ترين ميوه آن بشمار ميرفت. ليكن مقايسه اين نظام با رژيم شاهنشاهي پيشين اگر جهل مطلق نباشد، بی تعارف يک بی شرمی صرف است

مردم ايران اگر چه به رستگاري كامل نرسيده و در رفاه مطلق بسر نمي بردند ليكن كجا اينچنين بد نام و بی چيز و درمانده بودند. دختر نوجوان اين مردم از فرط استيصال دست به تن فروشي نميزد. پسر جوان اين مردم مسكين مجبور نبود پس از اتمام تحصيلات در ژاپن و مالزي و اندونزي به عملگي بپردازد و يا براي فرار از آن جهنم، آواره كوه و بيابان شود و برای اخذ پناهندگی لبهای خود را بدوزد و دست به خود سوزی بزند و يا براي گرفتن جيره نان جوين و كنسرو لوبيا در كمپ هاي پناهندگي سر در مقابل كساني خم كند كه سابقاً در كشور ايران نوكري و كلفتي ودرباني و شوفري ميكردند. اين مردم امنيت داشتند ، آزادي كامل فردي داشتند. ارتشي قدرتمند داشتند كه حافظ مرزهايشان بود و شب ها با آسودگي سر بر بالين مينهادند

اينها چه ميدانستند پاسدار يعني چه ، كميته به چه معناست ، برادر بسيجي كيلويي چند است و انصار حزب الله کجا ميچرند و نهی از منکر چه صيغه ای است. مردم ما آژير حمله هوايی و موشكباران را اصلاً نميدانستند که چيست. كسي از آنها براي اثبات زن وشوهريشان سند وشناسنامه طلب نميكرد. حتا نامي از كوپن و بسيج و مهر مسجد به گوش اين مردم بينوا نخورده بود. زنهاي خانه دار در قوطيهاي روغن نباتي و پودرلباسشويي بدنبال قوي هژده عيار، سنجاق سينه و سكه طلا ميگشتند. كسي را با آستين كوتاه وكفش ولباس رنگين و پودر و ريمل و رژلب كسي كاري نبود. اتوبوس زنانه مردانه اصلا بفكر كسي نميرسيد. از هيچ كس به صرف نوشيدن يك قوطي آبجو قلابی هتك حرمت و حيثيت نميشد و قيمت يك شيشه ودكاي دست ساز آدم كوركن قاچاق با قيمت يك گاو هفت من شيرده برابري نميكرد

مردم از هر قشر و طبقه ای که بودند زندگی پرنشاط و امکانات خاص اجتماعی خود را داشتند. هزاران بيمارستان و درمانگاه و کلينيک و شيرخوارگاه و مدرسه و آموزشگاه و پارک و کتابخانه مجانی در اختيارشان بود. آنها چهارشنبه ها قرعه کشی پول پارو کردن و هفت سين طلا و خانه يک ميليون تومانی داشتند. فردين داشتند، ناصر ملک مطيعی داشتند، بهروز وثوقی داشتند، زن عاشق قرمزپوش داشتند. آغاسی و مراد برقی و بالاتر از خطر داشتند. فيلم سلطان قلبها و صمد و سنگام و بروس لی داشتند. اين مردم ارحام صدر و وحدت و چيچو فرانکو و اميل ساين خود را داشتند. تآتر مولير و شکسپير و اوژن يونسکو و سينمای وودی آلن و اينگمار برگمن و آکينو کوروساوا داشتند. تالار رودکی و ارکستر فيلارمونيک و سنتی و کر و باله درياچه قو و فيدليو داشتند. خوانندگان مشهور به هزينه دولت هر هفته به مناطق دور افتاده سفر کرده و تحت نام هنر برای مردم در روستا ها و شهرهای کوچک کنسرت مجانی برای مردم دور از مرکز اجرا ميکردند. مردم همه وقت امکان تماشای سيرک مسکو و رفتن به گاردن پارتی و هزاران تفريح گوناگون رايگان و يا ارزان قيمت ديگر در اختيارشان بود.هر شب جمعه در ميادين بزرگ شهر مراسم شاد آتش بازی اجرا ميگرديد

برای اين مردم اسفبارترين خبرسال آنهم فقط در تابستانها و از طريق راديو دريا، خبرغرق شدن چند نفر در دريای مازندران بود که با اتومبيل پيکان يا آريا شاهين و يا شورولت و کاديلاک و ژيان و جيپ آهوی بيابان مونتاژ ايران و قسطی خود برای تفريح و خوشگذرانی به کنار دريا رفته بودند. اين مردم آبجو شمس شانزده ريالی و بطری يازده تومان عرق کشمش مخصوص ميکده و بهمان قيمت يازده تومان بليط تی . بی . تی برای زيارت مشهد را در دسترس داشتند. در ايران اسلامي ، هيچ زن اسلامي ، با بيكني اسلامي يعني با ( چادر و چاقچور و پيچه و روبنده و مقنعه اسلامي ) در درياي اسلامي ، مازندران اسلامي ، شناي اسلامي نميكرد. شيخ و ملا بجاي شلاق زدن ملت در كوي و برزن و تحقير و توهين به شخصيت آنها ، براي دريوزگي خمس و ذكات به در خانه هايشان ميامدند. كسي در و همسايه خود را لو نميداد. هيچكس فرزند خود را به جوخه اعدام نمي سپرد. سينه كارگر نانوايي و قصابي اين مردم به سيگار چهارخط وينستون خو گرفته بود و ديگر ماركها آنرا به سرفه ميانداخت. كسي براي شنيدن موسيقي دلخواه خود سروكارش با دايره مبارزه با منكرات و كميته و بسيج و شيخ و ملای بد ترکيب نمي افتاد و شلاق نميخورد

روزنامه فکاهی توفيق پيكان سواران را به سخره ميگرفت. هويداي نخست وزير مرتبا باپيكان جوانان خود برصفحه تلويزيون ظاهرميگرديد كه اين مردم را به خريد پيكان قسطي تشويق نمايد. خيليها كه اتومبيل ژيان داشتند آنرا از خجالت همسايگان كمي دورتر از درب خانه خود پارك ميكردند. كارگر اين مردم هرساله در شب عيد معادل سه ماه حقوق خود عيدي وپاداش را وجهي ناقابل بحساب مياورد. عمله و بنا براي كار در سايه وآفتاب دو نرخ طلب ميكردند. ماهي جنوب را سگ ماهي لقب داده بودند و گوشت يخي را معده آزارو اسهال آور ميدانستند. هيچ بيمار مسكيني در پشت درب بيمارستانهاي دولتي از بي پولي جان نميداد

دارو خانه ها پر از انواع داروهاي ساخت داخل و خارج بود. كودكان دبستاني موز و شير پاكتي تغذيه رايگان خود را پس از تعطيل مدارس به شوخي بر سر و روي هم ميكوفتند و يا به زير اتومبيلهاي در حال گذر پرتاب ميكردند تا مايه تفريحشان شود. يك ريال كه به نرخ بليط اتوبوس هاي شركت واحد افزوده شد موجب آنچنان آشوب و تظاهرات و اتوبوس سوزاني شد كه رئيس دولت رسما از اين مردم عذر خواهي كرد و بليط بنرخ همان دو قران سابق بازگشت. ملت ما اينهمه مزايا و خوشبختي اسلامي را مرهون روشنفكران مترقي خود هستند. افسوس كه حس قدر داني در اين ملت نيست

اين بلوا نه خواستگاه ملي داشت و نه به قول چپها يك انقلاب طبقاتي بود. انقلاب اسلامي چه در تفكر وچه در ميدان عمل جداي از مردم و در جهت عكس منافع مردم صورت پذيرفت. آن انقلاب را بيشتر قشر باسواد اما منگل با همکاری پسمانده ترين حاجی نزولخور های مرفه بازار و روضه خوانها بوجود آوردند نه مردم فقير وعادي ايران . حتا شاگردان علي شريعتي هم كه نقش بزرگي در آن انقلاب داشتند بيشتر از بچه مومن هاي ثروتمند بازاري بودند تا فرزند نانوا و قصاب وكارگر فلان كوره پزخانه

عوام بهيچ وجه نقش بزرگي درتكوين آن انقلاب ضد ملي نداشتند ، به همين علت هم هست كه مردم عادي براحتي اشتباه بودن آنرا مي پذيرند واز نقش كوچكي كه دراين خانه خرابي داشتند اظهارندامت ميكنند. آنها بخوبي دريافته اند كه با روياي واهي رسيدن به بهشت موعود اين خيل بي هويت منگل چه چيزهايي را از دست داده اند و چه برسرشان آمده. به همين علت هم هست كه امروز تشكل گريزي اختياركرده و حاظرنيستند هيچ هزينه اي بپردازند. آنها نميخواهند بار ديگر با طناب پوسيده ي به اصطلاح اين روشنفكران به چاه بروند. حساب آنها با اين انقلاب كاملا پاك است. آنها مدتهاست كه راه خطا پيمودن خود را پذيرفته اند و ابايي هم ندارند كه بگويند اشتباه كرديم. شايد لقب خدا بيامرز به شاه فقيد دادن بهترين گواه اين ادعا باشد. اين بدبختي و تيره روزي محصول كار جمعيت پريشانحالي است كه بخيال خود يكشبه ره صد ساله پيمودند و با خواندن چند جلد كتاب کيلويی بيكباره از زنجير زني و چاقو کشی خود را به رتبه روشنفكري ارتقاء دادند

انقلاب ايران برباد ده پنجاه وهفت درواقع با كمك شكم سيرهای نادان به پيروزي رسيد نه با شورش زحمتكشان و پابرهنگان. جرقه هاي آن بلوا در شاليزار هاي شمال و مزارع گندم خراسان و حتا در كارخانه هاي ايران ناسيونال و كفش ملي و ذوب آهن اصفهان زده نشد. سواي مشتي دانشجوي احساساتي كه ناخودآگاه تحت تاثير القائات بنگاه دروغ پراکنی بی بی سی و اتحاد شوروي و کارگزاران وطن فروش داخلي آنان قرار داشتند و عده ای منگل که دشمنی باشاه را تنها شرط روشنفکری ميدانستند و نقش نوکر و جاده صاف کن را برای خلخالی ها بعهده گرفتند ، پيش آهنگان وكمك كنندگان به ملايان حاج مانيان ها ، رفيقدوستها ، لاجوردی ها ، حاج مهدي عراقي ها، پسته چي ها و بادامچي های تجار بازار در داخل ، و بني صدرها ويزدي ها و قطب زاده ها و حبيبی ها و هزاران بچه پولداردرس خوانده عضوكنفدراسيون درخارج بودند ، نه آن بابا شملي كه آرامش و آسايش نسبی خود را داشت. آخربيچاره بقال وچقال شيرازی و مشهدی، كشاورز اردبيلي وابرقويي ، و چوبدار نورآباد ممسني و ساوجبلاغي كه اصلا دل خوشي از ملايان نداشتند
هرزماني كه باسالمندان صحبت ميكرديم با احترام از رضاشاه ياد كرده و به جوانان توصيه ميكردند كه ارزش آن امنيت موجود در كشور را بدانند كه رضا شاه بوجود آورد ودچارافزون طلبي واوهام نگردند. آنها محمد رضا شاه را هم دوست داشتند. كشاورزان ما هنوز ظلم و بيداد خوانين در قبل از رفرم چهل ودو را ازياد نبرده بودند كه چگونه جان ومال و حتا دختر و همسرشان از دست خانها درامان نبود وتمام دسترنج آنها بهنگام درو بوسيله مالكين غارت ميشد وخودنيز بدون جيره ومواجب به بيگاري ميرفتند

در تمام طول آن بلوا هرگز خبركشته شدن هيچ كشاورزي بهنگام تظاهرات و بانك سوزان از يك منطقه كشاورزي ويا شهرك كوچك گزارش نگرديد. هيچ كارگر آجرپزخانه اي بدست سربازان حكومت نظامي زخمي ويا كشته نشد وخون از بيني هيچ كارگر ساختماني جاري نگرديد. مشروب فروشيهاي شهربدست كارگران وزحمتكشاني به آتش كشيده نشد كه خود از مشتريان اصلي آن بودند. غير از مشتي كارگرعادي و كارمند و معلم و كاسب و صنعتگر و دانشجوكه بهنگام غروب بعد از اتمام كار روزانه به اين كافه ها و پياله فروشيها هجوم ميبردند هيچ وزير و وكيلي به اين اماكن رفت و آمد نداشت

من كه خود گهگاهی به پياله فروشيهای تهران سری ميزدم ، شخصا شاهد بودم كه بسياري از اين مكانها بدست جوجه كمونيستها به آتش كشيده شدند. که من در يكي از اين تهاجمات از ناحيه مچ دست در اثر اصابت به شيشه خرد شده زخمي گرديدم كه هنوز هم اثر كوچكي از آنرا با خود دارم. چون اعتقاد چپها اين بود كه آن اماکن از مظاهر سرمايه داري است و امپرياليسم براي سرگرم كردن پرولتاريا اين امكانات را بطور ارزان در اختيارشان ميگذارد تا آنها متوجه استثمار خود نگرديده و انقلاب نكنند ! د

آخر كارگر زحمتكش چرا ميبايد بانك صادراتي را به آتش ميكشيد كه خود، همسر وفرزندانش درآنجا حساب پس انداز داشتند ؟ آيا اين چيزي جز القائات بچه چپهايي بود كه با خواندن چند كتاب پلي كپي بخيا ل خود قصد براه انداختن انقلابي نظيركوبا را در سر ميپرورا ندند ؟ آنها درجايي خوانده بودند كه چگوارا در دهه پنجاه به بانكهاي سوئيسي اشاره كرده وگفته بود كه سراژدها دراينجاست وقلب سرمايه داري دراينجا ميطپد ! مگر ايران شباهتي به سوئيس داشت ؟ و اگر داشت چگونه ميتوانست همزمان شبيه كوبا نيز باشد ؟ گذ شته از اينها، مگر انقلاب ارنستو چگوارا و فيدل كاسترو ارمغاني جزفقرو فحشا وبد بختي براي ملت مسكين كوبا بهمراه داشت كه مانيز بايد راه آنها را دنبا ل ميكرديم ؟

جالبست اشاره شود كه در دوران نوجواني ما، كمونيستهاي وطني ، انور خوجه ديكتاتور كمونيست و ماليخوليايي آلباني را از جان و دل ميپرستيدند و او را بزرگترين رهبر كمونيست جهان ميدانستند. انور خوجه كه سه دهه رهبري آلباني كمونيستي را بدست داشت در اين مدت آلباني را به عقب مانده ترين كشور جهان بدل كرد. او پس از بدست گيري قدرت دستور داد كه تمامي مساجد آلباني در شهر ها به توالت عمومي و در روستا ها به طويله مبدل شوند. اما پس از فرو پاشي كمونيسم مشخص شد كه اين سياست وی اثری يكصد و هشتاد درجه معکوس داشته است. زيرا امروز متعصب ترين مذهبيون اروپا در آنكشور زندگي ميكنند. بويژه اقليت مسلمان انكشور كه حدود سي در صد جمعيت آنکشور را تشكيل ميدهند ، از عقب مانده ترين مسلمانان جهان هستند. هنوز هم در آن كشور نظام عشيره ای و مقررات خريد و فروش همسر (زن) و اتقام كشي قبيله ای رايج است و بلحاظ فرهنگي و اقتصادي عقب مانده ترين كشور در كل اروپا است. در پايتخت آنكشور هنوز هم از اسب و گاری و الاغ و قاطر بجاي تاكسي استفاده ميشود

در حاليكه مردم آلباني به نان شب خود محتاج بودند و بيش از پنجاه در صد جمعيت آنكشور فاقد راديو بودند ، راديو تيرانا روزي چند ساعت برنامه بزبان فارسي بطرف ايران ميفرستاد و ضمن فحاشي به پادشاه فقيد ايران او را عامل امپرياليسم و نظام شاهنشاهي را ضد پرولتاريا ميخواند. پر واضح است كه آن گوينده شيرين سخن ( مانند خانبابا خان تهرانی که چهارسال از راديو پکن بطرف ميهنش ناسزا و لجن ميپاشيد ) يك توده ای بظاهر ايراني خيلی روشنفکر ! بود كه به اتفاق همسر نازنينش آن برنامه پر بار را تهيه و اجرا ميكرد

کارنامه مبارزات روشنفکری در ايران آنچنان درخشان است که ميتوان چند جلد کتاب قطور در ارتباط با آن نوشت. آنچه اما ميتواند فرجام اين نوشتار کوچک باشد سخن و استدلا لی ساده است از يک انسان بيسواد شاهدوست که برای به اصطلاح روشنفکران بسيار آگاه و آزاديخواه ما! تاجبخش و تبلورعينی جهالت و عقب ماندگی بشمار ميرود . اين شخص کسی نيست جز شعبان جعفری يا بقول اين روشنفکران شعبان بی مخ

وقتی از وی سئوال کردند که آيا شما جدآ مختان عيب و ايرادی دارد ؟ وی جواب داد که من مخ نداشتم و شاهنشاه آريا مهر را آوردم که سپاه دانش و بهداشت و آنهمه سر افرازی را برای ملت ايران به ارمغان آورد ، اما آنهايی که مخ داشتند شيخ و ملا را بر مردم حاکم کردند که همه ايرانی ها را يا کشتند يا دربدر کردند و يا بی عصمت و آبرو

اگر سخن اين روشنفکران را بپذيريم که شعبان جعفری انسانی فاقد شعور و يک لمپن تمام عيار است ، سپس لختی هم در گفتار اين شعبان خان بدون مخ دقيق شويم ، و آنگاه شخصيت و متانت و بويژه استدلا لها و کنش ها را با هم مقايسه کنيم ، شرم خواهيم کرد که صفت برازنده اين افراد را بر زبان خود جاری سازيم. بنابراين در بهترين و مؤدبانه ترين حالت نيز نميتوان نامی لطيف تر و انسانی تر از عمامه بخش يا منگل ( يعنی بيمار عقب مانده ذهنی ) برای کسانی پيدا کرد که شاه فقيد را از ايران رانده و سرنوشت ملت نگونبخت ايران را بدست اوباشی همانند خلخالی ها و الله کرم ها و جنتی ها و شمع فروشان کاظمين و نجف و سامره سپردند

! باز هم بگوئيم که کشور ما انباشته از متفکر و روشنفکر نيست

www.hezbemihan.org

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker