نظريه کدام جناح آمريکا پياده ميشود؟
انتخابات (رفرم)؟ رفراندوم؟ جنگ؟
براستی اين موضوع بيشتر سبب نگرانی ما ايرانيان گشته تا دولتمردان آمريکا.1
موضوع به اين سادگی هم نيست که برخی ازفعالان سياسی و ميهن دوستان ايرانی می نگارند.1
زيرا اين درگيری و کِش مَکش ابتدا در ميان صاحبان صنايع جهان و آمريکا مطرح است.1
يکی از اين نظريه ها همان طرح برژينسکی مکار است. او معتقد است نه جنگ نه رفراندوم بلکه
رفرم. آری رفرم. رژيم مدتی است دست به رفرم زده است. او معتقد است می توان هنوز
در درون اين رژيم دست به کارهايی ضد و رفرم کرد. رفرم بجای رفراندوم.1
دوسنان در اينجا اگر دقت کرده باشند می بينند که کلّيه کانديدای رياست جمهوری از جناح راست
هستند. يعنی چه رفسنجانی انجيل بدست رئيس جمهور شود چه معين يا يک جانی ديگر تغييری در
مسير رفرم نخواهد کرد. اگرهر يک از کانديدا بدون انتخاب حد نصاب هم رئيس جمهور شود،1
آيا چه کسی بجز قدرتهای جهانی می تواند در ايران اعتراض کند؟
رفسنجانی از ابتدا روح بی تفاوتی را در ميان مردم رواج داد. حال چه با مواد مخدر چه فشارهای مختلف سياسی اقتصادی. مجلس هفتم هم نمايندگان مجلس به اصطلاح ايرانیان زور چپان شدند و
عملا مردم درون ايران کاری صورت ندادند. رفسنجانی بعنوان پرچمدار اين رفرم که در مراحل
مختلف زمانی به آن خواسته آمريکائيها دست خواهد يافت، اين کاروان را پيش می برد. 1
رفسنجانی خود بخوبی ميداند که محبوبيت ندارد. مجلس هفتم نمونه آشکاری است.1
اگر چراغ سبزی نبود هيچگاه رفسنجانی بخود اجازه نمی داد خود را کانديد کند. البته آنهم با سياست
يک آش در دو بشقاب. ما نمی دانيم که اين چراغ سبز را آمريکا به راست يا به دروغ داده است.1
اگر اين طرح پيش برود (که آمريکائيان از اين طرح چندان بدشان هم نمی يايد) 1
معنايش آن است که اپوزيسيون بايد بگونه ايی در کنار رژيم در داخل ايران با هم زندگی کنند تا در فرصتهای ديگر زمان چه ايجاب کند. منظور جدول زمان بندی شده است.1
شايد بنظر برخی ها اين يک طنز بنظر آيد. اما فراموش نکنيد در جهان سياست امکان هر چيزی
را می توان داد. من پس از مدتها به اين نتيجه رسيدم. حتی اين موضوع را با نوشتن مقاله ايی به اطلاع برخی از دولتمردان آمريکائي رساندم که
شما آمريکا ئيها تنها در جبهه جنگ نيست که اشتباهاً نيروهای خود را بمباران ميکنيد.1
بلکه در جهان سياست و ديپلُماسی برخی از نيروی های دوست را بمباران و قربانی ميکنيد.1
نمونه آن از شاهنشاه آريامهر گرفته تا کشورهای ديگر. به اين شيوه چيزی جز دستپا چـُلُفتی سياسی
نمی توان گفت. به استثنای آنکه برای دست آوردن موقعيت برتر نيروی دوست را قربانی کنند.1
اين خطای ديد چه عمد چه غير عمد امروز هم ادامه دارد. آمريکا هم نياز به يک اصلاحات دارد.1
پس در اينجا فقط کانديدای جناح راست است که تمام کانديدها را از آن خود کرده اند و
به آمريکا چراغ سبز داده شد که اگر شما بخواهيد طرح اول آماده است و
دست اروپائيان هم بدور و بعد از شما قرار دارد. اين اطمينان خاطر را آقای رفسنجانی
به آمريکائيکان داده است. البته خود اين جريان اگر بر سر قدرت بيايد اين زمينه را برای
اپوزيسيون خود آماده خواهد کرد که در درون ايران با جدول زمانی به فعاليت بپردازد.1
زيرا سران رژيم ديگر يک دولت عقيدتی نيستند. همه آنها خود به بزرگترين کارتل های جهانی تبديل
شده اند. چه زمينه ايی از اين بهتر که يک حکومت رشوه گير و رشوه پرداز بر سر کار باشد.1
زيرا يک حکومت تمام دمکرات واقعی نرمش کمتری نشان می دهد.1
البته با يک رنگ آميزی شبه دمکراسی به نمای ظاهری سيستم يا نظام که هيچ منافاتی با طرح خاورميانه بزرگ نداشته باشد. خوب. تا اينجا ما به طرح بخشی از جناح حاکمان آمريکا اشاره کرديم.1
اين طرح حاميان اروپايی هم دارد. بويژه شرکتهای فرانسوی و آلمانی.. حتی روسيه و چين.1
البته اينجا يک جمله از شاهزاده رضا پهلوی را بيان می کنم که شايد کمتر مورد تجزيه تحليل
قرار گرفته است. ممکن است تجزيه تحليل من اشتباه باشد. شاهزاده در جايی فرمودند که پيش شرط رفراندوم آنست که زندانی سياسی نباشد و من هم بتوانم در يک تريبون آزاد حرف خودم را بزنم.1
اين پيش شرط ، شرط سختی برای نظام نيست. زيرا همانطور که گفته شد حفظ سرمايه هنگفت شخصی برای سران رژيم حياتی تر از آن است که تا به حفظ عقيده و اسلام بپردازند.1
بهرحال طرحی است شدنی يا دست کم بخشی از جناح حاکم آمريکا و رژيم آخوندی
اينگونه می انديشند. شايد اپوزيسيون برونمرز اين مسئله را جدی نگيرد ولی برونمرزيها
بدانند که نقش چندانی را نمی توانند در روند سياسی درونمرز ايفا کنند. مهم پذيرش هر چيز
در درون ايران است.1
بايد ديد جهان چه تصميمی می گيرد. گويا تصميم ايرانيان و مخالفان رژيم ترتيب اثری
به آن داده نمی شود. شرط اوّل منافع ابَرسرمايه ها می باشد.1
جناح ديگر سران آمريکا خود بتنهايی
دارای دو طرح هستند. يک طرح رفراندوم و ديگری طرح جنگ است.1
پديده رفراندوم در صورتي انجام می پذيرد که جهان بويژه آمريکا انتخابات ايران را
غير دمکراتيک و ضد انسانی بخواند. که براستی غير دمکراتيک است.1
اين جريان و انديشه جناحی از آمريکائيان به مديريت خانم رايس است البته نه به رهبری او.1
اين جناح بنظر می آيد که اکثريت حاکم باشد. 1
در اين طرح رژيم دارای دو آلترناتيو است.1
بخشی از روحانيون و دولتيان می توانند خونسردانه و بدون خونريزی با مردم و مخالفين هم صدا شوند
و به رفراندوم تن در دهند که خواسته بسياری از خود مردم ايران هم است. يا اينکه
رژيم يا نظام تن به اين رفراندوم نمی دهد. در اين صورت است که آمريکا و هم پيمانان او گزينه سوّم
يعنی جنگ را برمی گزينند. البته اگر مردم ايران برنخيزند.1
در اينجا لازم به يادآوری است که برخی از ايرانيان گمان نکنند که جنگ نمی شود ويا امکان
آن نيست. زيرا فرق است ميان جنگ همراه با گسيل سرباز و نيرو با جنگ مدرن
.(HiTec)
درجنگهای مدرن آمريکائيان قادرند تمامی سيستم يک کشور را فلج کنند بدون آنکه يک کشته هم بدهند.1
جنگ عراق اين موضوع را ثابت کرد. فتح عراق کشته ايی در کار نبود . البته پس از گشودن عراق
جايگزين شدن آمريکائيان بمبگذاری شد و سبب کشته شدن سربازان آمريکايی شد که بحثی دگر است.1
در اينجا اين مهم است که تمام پايگاهای اتمی و نظامی ايران فلج می شود بدون آنکه اصلا آمريکائيان
سرباز خود را گسيل کنند. پس فرق است ميان جنگ کهنه و مدرن.1
نياز به گفتن اين نظريه را در اينجا می بينم. ممکن است محاصره کامل ايران همراه با همان يورش برق آسای نظامی باشد که تمام پايگاهای ايران فلج شود (بالطبع يک سيستم فلج شده نظامی
قادر به پاتک نيست). ممکن هم هست محاصره بدون يورش برق آسا باشد. البته خود بتنهايی
هم فلج کننده است وقتی که رژيم آخوندی نتواند حتی يک قطره نفت صادر کند که باز ممکن است منجر به آغاز جنگ از سوی رژيم آخوندی باشد. احتمال اينکه رژيم گريبانگير شورش مردمی شود
که خواهان سرنگونی رژيم آخوندی هستند . آخوند ها ممکن هر جور دلشان می خواهد
بـُلُف بزنند ولی نيروهای جهانی هر يک برای خود تا اعماق امنيت رژيم جاسوس دارند و
دقيقا ميدانند رژيم دارای چه ابزاری است. اروپا بجزانگليس در جنگ عراق هم آوا با آمريکا نبود
و زيان سنگينی متحمّل شد. اکنون در مقابله با ايران همصدا با آمريکا و اسرائيل هستند زيرا
اروپا تمايل ندارد خود را با نيروی برتر اقتصادی نظامی درگيرکند . در مورد عراق نتيجه آنرا ديد.1
چينی ها و روسها هم هيچگاه برای يک رژيم سُست بنيان که پايگاه مردمی هم ندارد ،خود را درگير
آمريکا نمی کنند. موضوع منافع هر يک از آنهاست.1
زيرا خفه شدن جنبش 18 تير اين موضوع را بما ثابت کرد. آن فرياد را جهان نخواست ببيند و بشنود.1
اما امروز انتظار شنيدن فرياد را دارند.1
در اينجا اينکه کدام گزينه بسود ايرانيان است و ما کداميک را می توانيم برگزينيم بايد اعتراف کرد
که حق انتخاب با ما نيست. در صورتي اين گزينش امکان پذير خواهد بود که ما مردم فعال نه منفعل داشته باشيم.1
ای کاش می توانستيم . اما اينکه بخواهيم بتوانيم و يا اينکه چرا نبايد بتوانيم . همه و همه
در گرو بيداری و خودآگاهی مردم ايران است. اگر اين بيداری و حق طلبی نباشد نتيجتاً حق انتخاب را نيروهای ابرسرمايه وابرقدرت خواهند داشت.1
مردمی که نگويند ما ديگر می ترسيم پا شويم. تا هنگاميکه مردم اينگونه فکر می کنند نبايد
از اين موضوع که چرا نمی توانند در سرنوشت خود حق گزينش داشته باشند عصبانی باشند.1
دمکراسی به رايگان بدست نمی آيد. هر چيز بهايی دارد. بهای هر آزمودن را ميزان دانش
و آگاهای عمومی جامعه تعيين ميکند.1
بقول متل ايرانی . نمی توانيد هم خدا را بخواهيد هم خرما را. تا وقتی به اين روال است تصميم
و اجرای برنامه از جای ديگر است. اين همان مردم بودند که صبح برای مصدق شعار می داند و
بعدازظهر ناسزا می گفتند. بی خبر از آنکه همه چهرها قربانی همين طرحها شدند چون مردم
راه را از چاه دير تشخيص می دهند. مورد ديگری که بايد به آن اشار کرد آن است که ايرانيان
بايد بيشتر اينترناسيوناليستی فکر کنند تا ناسيوناليستی. در غير اينصورت هميشه زيانهای بيشتری
متوجه ما خواهد بود و ايرانيان را از جهان آزاد باز ميدارد. اين موضع بحثی پيچيده دارد.1
در مجموع می توان گفت هيچ چيز جلودار طرح خاورميانه بزرگ نيست و يک حرکت بزرگی است
که در پايان خود قرار دارد.1
پايان طرح خاورميانه بزرگ با تغيير ساختارنظام جمهوری اسلامی به سرانجام خود ميرسد.1
خاورميانه سکوی آينده قطب تجاری صنعتی جهان خواهد بود و ما در آغاز آن هستيم.1
خاورميانه بايد جايگزين اروپا و آمريکای اشباع شده بشود. برای پيشبرد خاورميانه بزرگ
هر راه ممکنه را آزمايش می کنند از مخملين يا نارنجی گرفته تا جنگ. جهانی شدن يک
حرکت اجباری و فرامرزی است. اگر دقت کرده باشيد، ديديد که حتی مصر زير فشار بود که
انتخابات رياست جمهوری برگذار کند و رياست دائمی جمهوری نباشد.1
ما اميدواريم جنبش رفراندوم فراگير شود و اين رژيم با قدرت و اقتدار مردم ايران برکنار
شود. هر روز که می گذرد شاهد يکپارچه تر شدن جبهه اپوزيسيون به رهبری شاهزاده
رضا پهلوی می باشيم. همين موج ديوار رژيم را خواهد شکست. اميدوارم که مردم با
يکبار ديگر 18 تير را تکرار کنند. اميدوارم که مردم ثابت کنند می توانند و می خواهند در سرنوشت
کشور خود و ساختارايران نظر بدهند و در آبادانی آن سهيم باشند.1
در پايان يک مسئله رياضی سياسی مطرح ميکنم و پاسخش را بدوستان واگذار ميکنم. اگر يادتان باشد
آخوند ها به صدام و بِن لادن ميگفتن مُهره آمريکا، امروز البته برادر است. حال اگر صدام و بنلادن آمريکايی بودند و راه جنگ را برای آمريکا هموار ساختند، در ايران جاده صاف کن آمريکا کيست؟؟؟
پرسش سختی نيست زيرا اين معادله دو معلوم دارد و يک مجهول.1
از اهورای پاک خواستاريم که ايرانمان را نگهدار باشد و انديشه نيک و رفتار نيک و کردار
نيک را برای مردم ايران خواهانيم. اميدوارم ايرانيان دررسيدن به آرمانهای دمکراتيک و باستانی
خود کوشا باشند. 1
پيشاپيش ببخشيد اگر جايی در جملات بد چاپ شده باشد.1
سازمان جوانان پنجشنبه 2 ژوئن 05 جعفرزاده
سازمان جوانان نيک ايران
پيرو آيين مشروطه پادشاهی