اين خصلت و طبيعت سازش ناپذيری جمهوری اسلامی با نرم های جهانشمول و متعارف چيزی نيست که ديگر بر کسی پوشيده مانده باشد. حتی اگر اندک اميدی هم در دوران اصلاحات دروغين بوجود آمده بود پس از هفت سال پر از فريب ديکر بکلی از ميان رفته است. اکنون نه تنها آمريکا که اروپا نيز از اين حقيقت کاملآ مطلع است که رژيم ايران هرگز اصلاح شدنی نيست. اروپايی ها اما چاره ای جز ادامه دادن به اين وضع و به معجزه ای دل بستن ندارند. آنها همه ی تخم مرغهای خود را در سبد اصلاح طلب ها گذاشته بودند. شکست اصلاح طلبی کمر سياست اروپا در ايران را نيز شکست.1
اختلاف اروپا با آمريکا بر سر مسئله اتمی صرفآ يک امرظاهری است. نام آنچه که ابن دو قطب اقتصادی سياسی را در ارتباط با ايران در مقابل هم قرار داده رقابت است نه اختلاف. رقابتی پنهان اما سخت و سرنوشت ساز بر سر کنترل منطقه بسيار مهم خاورميانه. اين دو قطب منطقه زرخيز و استراتژيک خاورميانه را دروازه اصلی جهان ميدانند و ايران کليد اين دروازه طلايی است. اروپايی ها بر اين باورند که پس از فروپاشی بلوک شرق ايالات متحده بدنبال استقرار نظمی نوين در جهان است و آنکشور قدرتمند سر آن دارد که هژمونی خود را بر جهان مسلط سازد، و حال آمريکا با تسخير مستقيم کويت و عراق در يک قدمی اين موفقيت بی همتا است. با چنين نگرشی است که اروپا درتحليل نهايی به اين نتيجه می رسد که چنانچه ايران را از کف دهد همانند آن است که جهان را از دست داده است. تمام جان کندن اروپا بويژه در دفاع از صدام و باز هم بويژه از سوی فرانسه بر سر همين موضوع بود.1
چرا که در صورت تحقق اين سياست آمريکا کشور فرانسه بطور کلی از گردونه معادلات سرنوشت ساز جهانی حذف خواهد شد. چون انگليس صرفنظر از جای پای سنتی که در خاورميانه عربی و قسمتی از افريقا دارد، با مهارت خود را با آمريکا نيز نيمچه شريک ساخته، آلمان هم هنوز از گرفتاريهای تاريخی خود آنچنان رها نشده که با اتکاء به نفس و جسارت در اين عرصه ها سهم زيادی طلب کند. ضمن اينکه هنوز هم وابستگي های عميق با آمريکا در پنجاه سال اشغال گريبانش را رها نمی سازد، بويژه گريبان جناح دموکرات مسيحی آنکشور را که به احتمال قريب به يقين هم برنده انتخابات نزديک آتی خواهد بود و چشم بسته طرفدار خط مشی آمريکا است.آلمان اما با قابليّت های صنعتی بالايی که دارد زياد نگران نيست. اين اژدهای بی بديل صنعت هم اينک جز آنکه بزرگترين بخش بازار آسيای جنوب شرقی (خصوصآ زاپن)، روسيه، آمريکای جنوبی و مرکزی و بخش بزرگی از خاورميانه و قاره سياه را در تسخير خود دارد که حتی پس از خود آمريکا بزرگترين بازار آنکشورا نيز در انحصار خود دارد. بنا بر آنچه آمد، در اين ميان فرانسه است که بيش از هر کشوری نگران موفقيّت سياست خاور ميانه ای و جهانی آمريکا است.1
سر انجام اينکه در حال حاظر پيچيده ترين بازی سياسی سراسر تاريخ بين ايالات متحده آمريکا و اروپا در جريان است، آنهم بر سر ايران (دروازه اصلی جهان). امريکا اما در اين بازی سرنوشت ساز برگهای برنده چندی در دست دارد که بزرگترين آنها آس دلی است که نام اصليش ملت ايران است. پيگيری اين مطلب موضوع بخش بعدی اين نوشته تحليلی خواهد بود.( نا تمام )1
May 2004 June 2004 July 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 July 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 January 2009 February 2009 March 2009 April 2009 May 2009 June 2009 July 2009 August 2009 September 2009 October 2009 November 2009 January 2010 February 2010 March 2010 April 2010 May 2010 June 2010 July 2010 September 2011 February 2012
بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :
سايه سعيدی سيرجانی :
مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم
پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم
هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی
امان از فريب و صد امان از خود فريبی
روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :