حزب ميهن
سياست گسترش دموکراسی پرزيدنت بوش بر تفکر کهنه جهان غلبه کرده است
برنامه حکومت آمریکا برای شیوع دموکراسی، از دید مفسر نیویورک تایمز: گسترش اندیشه واگیردار «چرا اینجا نه؟»1
دیدارهای هفته گذشته رئیس جمهوری آمریکا در اروپا که درپی تغییر حکومت در گرجستان، اوکراین و عراق و تشکیلات فلسطینی انجام شد از نظر ستون نویس نیویورک تایمز نشانه گسترش این سئوال مسری در جهان بود که چرا اینجا نه. دیوید بروکس در مقاله ای موفقیت آمریکا در حمایت از تغییرات بنیادی را ناشی از یک خاصیت آمریکا در دنبال کردن هدف های حداکثر می داند. هدف هایی که برای سایر فرهنگ ها ظاهرا غیرممکن بنظر می رسد.1
ديويد بروکس مينويسد سئوالي که اين روزها در سراسر جهان ميشنويم اين است:«چرا اينجا نه؟» مردم اروپاي شرقي به مردم اروپاي غربي نگاه کردند و پرسيدند چرا اينجا نه؟ مردم اوکراين به مردم گرجستان نگاه کردند و پرسيدند «چرا اينجا نه؟» و حالا مردم در سراسر کشورهاي عربي به مردم عراق نگاه ميکنند و ميپرسند «چرا اينجا نه؟» 1
بروکس، مينويسد اگر به روزنامهها نگاه بيندازيد ميبينيد اين سئوال، «چرا اينجا نه؟» مثل يک واگير فکري، سراسر جهان را گرفته است، و حالا نوبت لبنان رسيده است. بروکس از وليد جنبلاط، سوسياليست لبناني نقل ميکند که گفت:«رفتن هشت ميليون عراقي سه هفته پيش پاي صندوقهاي راي، شروع تازهاي براي جهان عرب بود.»حالا تظاهرات شبانه به وسط بيروت منتقل شده است و حتي در سرزمينهاي فلسيني نيز بعد از انتخابات بسياري از نزديکان رهبر سابق ياسر عرفات از کابينه کنار گذاشته شدند. صائب عريقات گفت شما شاهد دمکراسي واقعي در ميان مردم فلسطين هستيد و دني روبنستاين در روزنامه هاآرتص نوشت قواعد بازي دگرگون شدهاند.1
بروکس با اشاره به بحث هائی که اين روزها در عراق ميان جناحهاي سياسي بر سر نخستوزيري جريان دارد ميگويد اگر تلويزيوني مثل شبکه (سی اسپان) آمريکا که نطقهاي سياسي را از اول تا آخر پخش ميکند در عراق ساخته شده بود، الان همه مردم کشورهاي عرب ميتوانستند شاهد کشمکش دمکراتيک سياسي در عراق باشند. نويسنده نيويورک تايمز مينويسد جالب است که چه موانع و مقاومت هائي در برابر اين سئوال ساده قرار دارد که چرا اينجا نه؟ وي توضيح ميدهد که ما در سنتها گيرکردهايم و تصور دنيائي در ماوراي سنتها براي ما مشکل است. او به نقل از کلاوس کريستين مالزان يک نويسنده اشپيگل چاپ آلمان يادآور ميشود که در سال هزارونهصد هشتاد و هفت وقتي رانالد ريگن، رئيس جمهوري وقت آمريکا در برلين ايستاد و فرياد زد آقاي گورباچف اين ديوار را پائين بکشيد خيليها در آلمان تصورش را هم نميکردند که چيزي غير از آلمان دوپاره بتواند وجود داشته باشد.1
از نظر بروکس، يکي از مصداقهاي قدرت نرم – يا غيرنظامي – آمريکا، توانائي آن در تخيل جهانهاي تازه است. همنطور که نويسنده اشپيگل خاطرنشان ميکند: «در حاليکه اروپائيها هميشه ميخواهند جهان گذشته را داشته باشند، آمريکائيها براي جهان فردا تلاش ميکنند.» سستانوويچ از موسسه تحقيقاتي شوراي روابط خارجي چند هفته پيش در نيويورک تايمز نوشت آمريکا هميشه وقتي موفق بوده است که به جاي تغييرات جزئي، برنامهاي حداکثر را دنبال کرده است ، و از متحدان خود جلوتر جهيده است، در حاليکه تمام اروپا تلاش خود را براي حفظ به اصطلاح ثبات در پيمان ورشو متمرکز کرده بود، آمريکا بر لزوم اتحاد آلمان تاکيد ميورزيد، و البته چنانکه در دو سال اخير در عراق شاهد بودهايم، آرمانهاي بزرگ هميشه يک جنبه منفي هم دارند و آن اين است که اوضاع صرفا به خاطر اينکه کسي فرياد زد «چرا اينجا نه» بر وفق مراد نمي چرخد.1
بروکس مينويسد چيزي که طي هفته گذشته از مطالعه روزنامهها درک کرديم اين است که چگونه برنامه دولت بوش در دنيا غلبه کرده است. وقتي بوش با پوتين ديدار ميکند، دمکراسي در محور مذاکرات است و در پي جنايت وانفجار مرگبار در بيروت، آزادي به ذهن مردم متبادر ميشود. او در خاتمه مي نويسد همه هفتهها به شادي هفته اي که گذشته نخواهند بود اما عليرغم انفجار بمب در تلآويو، انديشه واگيردار «چرا اينجا نه» در حال گسترش است.1