حزب ميهن
امير سپهر
!ای مردم، طرح رفراندوم متعلق به خود رژيم است، هشيار باشيد
-------------------------------------------
پرده دوم طرح رفراندم، ورود رفسنجانی يا محسن رضايی به صحنه انتخابات رياست جمهوری با برنامه و وعده ايجاد تغييرات در قانون اساسی خواهد بود
اگربا مختصر دقتی متن اوليه طرح رفراندوم را بخوانيد و سپس اندک توجهی هم به متن تکميلی آن نشان دهيد، به
نيکی درخواهيد يافت که اين دو متن هر يک ديگری را نفی ميکند. درمتن اوليه می خوانيم (... تنها یک راه قطعی برای رفع این بحران و رهائی ملت رنجدیده ایران وجود دارد : شکل گیری حکومتی دموکراتیک مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر ... برای دستیابی به این مهم ، تدوین قانون اساسی نوین و تعیین نظام دلخواه گام اول و حیاتی است) گر چه در اينجا کلامی از تغيير شکل جمهوری اسلامی به بميان نيامده، ليکن نويسندگان اين طرح با ظرافت خاصی باب اجتهاد و قياس به نفس را برای خوانندگان خام خود باز گذارده اند که با شناختی شخصی که ازعدم قابليت و استعداد اين رژيم برای هر گونه تغييری دارند خود به اين نتيجه گيری غلط برسند که مقصود طراحان خلع يد کامل از حاکمان فعلی و تغيير حکومت اسلامی است. همين تيز هوشی و حقه بازی طراحان است که بسياری از افراد ساده و خير انديش را از هول حليم به ديگ می اندازد. وقتی قطار امضاء به راه می افتد طراحان ضمن گردش يکصد و هشتاد درجه ای نه تنها حاکمان فعلی را ترد نميکنند که حتی آنها را بازيگران اصلی طرح نيز ميخوانند و از اپوزيسيون همانند برادر ناتنی، آنهم بصورت گنگ نام ميبرند، بگونه ایکه مشخص نميگردد اين اپوزيسيون مورد نظر مثلآ فقط خود علی افشاری يا سازگار و نهضت آزادی ... هستند و يا گريختگان از دست ملا های جنايتکار را نيز شامل ميگردد. آيا آنها اصولآ گوشه چشمی هم به اپوزيسيون خارج دارند يا خير؟ باز هم به استفاده از پيچيدگی کلام و ظرافت انشايی در اين جمله از متن دوم خوب توجه فرماييد که چگونه مظلوم را زير سايه ظالم و از وی برتر می نشاند: (مزيت ويژه راهكار رفراندوم ظرفيت گسترده و فراگير آن برای پوشش تمامی بازيگران و نقش آفرينان عرصه سياست ايران اعم از جناح های مختلف حاكميت و اپوزيسيون می باشد تا ديدگاه و متاع خود را در عرصه عمومی مطرح كنند و انتخاب نهايی را به داوری افكار عمومی بسپارند). تو گويی جناحهای درون حاکميّت پس از 26 سال جنايت و دزدی هنوز هم فرصت کافی برای عرضه ديدگاه و متاع خود نداشته اند و هنوز هم متاعشان گرانبها تر و ای بسا پر خريدار از متاع قربانيان آنهاست ! اما شاه بيت متن دوم اين است که طراحان طرح رفراندوم امام عظيم الشأن امت را همچنان مرجع و هادی قرار ميدهند و افکار آزاد و متعالی مرده ريگ داران خمينی کبير را نيز کماکان راهگشا ميدانند، آنجا که مينويسند: (همانگونه كه بنيانگذار جمهوری اسلامی نيز در بدو ورود خود به تهران اعلام كرد "پدران و مادران ما 50 سال پيش قانون اساسی تصويب كردند حال ما آن را نمی خواهيم" حق طبيعی و اوليه هر نسل انتخاب ساختار قانونی دلخواه خود است. از سوی ديگر در شرايطی كه اوليای امور و مقامات رسمی جمهوری اسلامی راهكار رفراندوم با نظارت سازمان ملل را برای كشورهای همسايه تجويز می كنند چرا ملت شريف ايران برای فيصله بخشيدن به بحران مشروعيت و مقبوليت و پايان بخشی به منازعات در عرصه داخلی و خارجی و استفاده از تمامی پتانسيل ها و ظرفيت های ايرانيان برای برقراری ايرانی آباد ، آزاد و سربلند از اين حق محروم باشد؟) پس از خواندن اين چند جمله به نظر ميرسد افرادی که امام امت و ميراث خواران وی را هرگز قبول نداشته و ندارند و ايشان را جانی و دزد و مجرم ميدانند، اساسآ حق ورود به اين عرصه و شرکت در اين رفراندوم را نداشته باشند.
طراحان در پاراگراف های آخرين متن دوم اين ذهنيّت را بيشتر تقويت ميکنند، زيرا با بکار گيری واژه مرکب (اين بار) بروشنی اين طرح را به جنبش دوم خرداد کوک زده و ادامه آن حرکت ميدانند و حتی از ايجاد خطر جدی برای نظام بطور سر بسته فبلآ استغفار هم ميگويند: (... اين بار برای خروج از انسداد كنوني، تحرك مجدد جنبش اجتماعی و ترسيم چشم انداز حركت موثر و اميد آفرين به درخواست برای رفراندوم پاسخ مثبت داديم و هيچ گاه خود را در جايگاه تعيين مجلس موسسان يا كميته اقدام برای رفراندوم و تدوين قانون اساسی ندانسته و نمی دانيم ) آنچه در اين مختصر ميتوان نوشت اين است که که طرح مزبور به هزار و يک دليل مربوط به خود نظام برای خروج از بحران عدم مشروعيت در نزد افکار داخلی و خارجی است. اين طرح صورت مسئله را تغيير داده و با تبرئه کردن جناتکاران دستار بند، گناه تمامی جنايات و دزدی ها را به گردن قانون اساسی میاندازد. توجه کنيد که محمد خاتمی برای تحقق اصلاحات حتی قانون اساسی فغلی را نيز تنگ نميداند. وی در توجيه عدم توفيق خود هميشه اظهار ميدارد دست هايی وجود دارند که اجازه نميدهند که حتی از نيمی از ظرفيت قانون اساسی فعلی در جهت تحقق اصلاحات بهره برد. حال اگر چندی پس از جا افتادن اين طرح و نا رسا جلوه داده شدن قانون اساسی، سردار پرقدرت سازندگی و يا محسن رضايی که اينروز ها سخت هم ملی ملی ميگويد و از منافع مردم دم ميزند با وعده تغيير قانون اساسی وارد ميدان انتخابات شوند، تصور نميکنيد که باز بازار انتخابات جمهوری اسلامی داغ خواهد شد! وقتی نخبگان ملتی اينچنين راحت بدام افتند، ديگر از عوام چه انتظاری ميتوان داشت !
سرنوشت اين طرح هم مانند پروژه دوم خرداد از هم اکنون مشخص است. آينده شيفتگان امروزی اين طرح را هم ميتوان با قاطعيّت حدس زد، آنها بدون شک در آتيه ای نه چندان دور دو شقه خواهند شد، گروهی ازکرده خود نادم و پشيمان شده و با هزار و يک توجيه غير قابل قبول آن يک مثقال اعتبارخود را نيز در نزد مردم ازدست خواهند داد، و عده ديگری هم همچنان بر سر اشتباه خود ايستاده و باز هم بعد از هفت - هشت سالی بيشرمانه دفاع خود ازاين فريب را از بيخ و بن انکار خواهند کرد (همان کاری که داريوش همايون و رفيق گرمابه و گلستانش علی کشتگر توده ای در جريان دوم خرداد کردند) گر چه نوشتن اين سطور برايم سخت دشوار است، اما اجازه ميخواهم فقط اينرا بنويسم : ملتی که نخبگانش کسانی چون شيفتگان پريروز خمينی و سينه چاکان ديروز (خاتمی و امضاء کنندگان امروز طرح محمد محسن سازگارا باشند، طبيعی است که خاک بر سر ترين ملت دنيا خواهد بود! (سپهر