آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Saturday, November 06, 2004

 

حمله نظامی احتمالی ايلات متحده به ايران


حزب ميهن




امير سپهر

! جواب به يک ايميل در باره حمله نظامی احتمالی ايلات متحده به ايران



ايميل در يافتی


آخرين اختار يا آخرين بلوف
سلام چند روز پيش مطلبي نوشتيد مبني بر آخرين اختار خوب پس چي شد؟ من كه چشمم آب نمي خوره بوش از اين عرضه ها داشته باشه چون خيالتون راحت اگه حمله كرد مساوي با له شدن اسراييل زير دست و پاي ما كه من خودم يكي از سربازان سپاه ايران در شيراز هستم و يكي ديگر اينكه نابودي تمام پايگاههاي آمريكا در خاور ميانه پس بهش بگين حمله كنه تا با پاي خودش بيفثه ثوي چاه ضمنآ ما عراق يا افغانستان نيسثيم ما ايرانيم ايران البثه شك ندارم كه اين مطالب روي سايت نمي ره چون سايت شما يك طرفه هست و فقط به درد خودتون مي خوره پايان سيد مهدي

=========================================
پيش از نوشتن جواب به ملايی که خود را پشت نام يک سرباز پنهان نموده بايد دو نکته را متذکر گردم اول، منظورشان از (اختار) اخطار است، نوشتن اين واژه با ت دو نقطه در زبان عربی معنای نا خوشايندی دارد، دوم اينکه افرادی مانند نويسنده ايميل فوق که در عين داشتن افکاری کودکانه خود را به اصطلاح تيز هوش تصور ميکنند، عمدآ مينويسند که < شک ندارم که شما اين ايميل مرا بر روی سايت نخواهيد گذارد و حرفهايی از اين دست> تا بخيال خود ما را تحريک کرده باشند که برای نشاندادن پايبنديمان به آزادی در دام آنها افتاده و پيامشان را منتشر سازيم ! زيرا در مغز متاسفانه کوچک آنها انتشار اينگونه پيامها (شعار های تهی) باعث بيداری مردم و گرويدن آنها به رژيم گرديده و به تصور آنها ضربه ای برای ما دشمنان رژيم ملايان محسوب خواهد شد
اولين پرسش اين است که اصولآ چرا احتمال داده ميشود آمريکا به ايران ما حمله کند !؟ آيا به اين دليل که ما در آستانه دستيابی به تکنولژی هسته ای هستيم ؟ اگر چنين است پس چرا اين خطر پاکستان اتم دار در بيخ گوش ما و هندوستان کمی آنطرف تر از ما را تهديد نميکند که حتی بمب اتم نيز دارند! آيا آمريکا با اسلام و مسلمين دشمنی ريشه ای دارد ؟ اگر چنين است چرا با امارات متحده عربی و پاکستان و مصر و جمهوری آذربايجان و تاجيکستان و اردن ... و حتی با ليبی مورد حمله قرار گرفته ديگر دشمن نيست، اين آمريکا چرا با افغانستان مسلمان تر از ما ديگر دشمنی ندارد؟ در آنزمان که سربازان ارتش يوگسلاوی بطور دسته جمعی حتی تا هفتاد نفره به زن بوسنيايی مسلمان تجاوز ميکردند و پاسدران اسلام ناب محمدی فرستاده شده از ايران فقط به صيغه کردن مسلمانان سفيد رو و چشم سبز مشغول بودند، چرا اين آمريکای شيطان تشنه به خون مسلمانان بجای کمک به ارتش يوگسلاوی که قصد داشت نسل مسلمان را در منطقه دريای بالکان بر اندازد، با بمباران مداوم پوزه ميلوسويچ را بخاک می ماليد و گوش وی را گرفته و تحويل دادگاه بين المللی ميداد و ... هزاران چرای ديگر
آيا جز اين است که ديگر کشور های اسلامی رهبرانی مسئول و پايبند به ميثاقهای بين المللی دارند و ايران در دست مشتی ديوانه ماجراجو است که به هيچ اصل و قانونی اعتنا ندارند ؟ آمريکا و ديگر کشور ها چگونه بايد به رژيمی چون جمهوری اسلامی آنهم با سياه ترين پرونده اعتماد کرده و اجازه دهند که از سلاح اتمی برخوردار گردد، رژيمی که زبان ميبرد، گردن ميزند، سنگسار ميکند، مخالفين خود را بدست تروريستها سبعانه ميکشد، از نابودی اسرائيل و آمريکا دم ميزند، رئيس تشخيص مصلحتش هنوز به بمب اتم دست نيافته جهان کفر را با بمب اتمی اسلامی تهديد ميکند، دلقک رهبرش دکتر حسن عباسی از ايجاد وحشت مقدس حرف ميزند و آن ديگر دلقکش در کيهان تهران از داوطلبان عمليات استشهادی (انتحاری تروريستی) ثبت نام بعمل مياورد و هر روز هم به مناسبتی يک کارناوال راه مياندازد و در آن به بيست ـ سی کشور جهان مرگ بر ميگويد و ... سپردن حتی بقچه حمام هم به چنين رژيمی ديوانگی و سفاهت است چه رسد به نيروی اتمی. از بوش و هر انسان با شعور ديگری چگونه بايد توقع داشت که سلامت و امنيت مردم کشورش را با اجازه دادن دستيابی ملا ها به اتم به خطر اندازد ! مهم ترين برنامه انتخاباتی و تبليغاتی جرج بوش تأمين امنيت ملی بود و مردم رای دهنده بيشتر به همين علت او را بر رقيبش سناتور کری ترجيح دادند
ما ملت مذهب زده هنوز هم نتوانسته ايم مقوله سياست را از روايات نهادينه شده دينی و افکار سنتی و عاميانه در ته ذهنمان جدا سازيم، حتی بظاهر کمونيست ها و کسانی که خود را ضد دين ميدانند. نگاه ما به سياست نگاهی امی و شديدآ مذهبی و انتظارمان از رهبران سياسی توقعی پيامبر سان و پهلوان گونه است، ما تصور ميکنيم چون بوش و شرودر و بلر و شيراک و ... در فکر ما ملت ايران نيستند افرادی خائن و ضد ايرانی و دشمن با اسلام هستند. توجه نداريم که سياست با قصه های کهن عياری و قلندری و فرهنگ افسانه ای پوريای ولی و جوانمرد قصاب و پهلوان اکبر خراسانی بسيار تفاوت دارد. اين رهبران سياسی رسالتشان کمک به ما و ديگر ملت های در بند نيست، بعکس، آنها اصلآ بدين منظور بوسيله مردمشان انتخاب گرديده اند که با عقد قرار داد های سود آور و حتی چپاول ديگر کشور ها به بالا رفتن سطح زندگی مردمان خود کمک نمايند. رهبران منتخب اگر چنين نکنند از وظيفه خود عدول نموده اند و هزينه آنرا نيز بطور حتم با باخت خود و حزبشان در انتخابات بعدی خواهند پرداخت. گر چه اين نا عادلانه و حتی غير انسانی به نظر ميرسد، ليکن متاسفانه اين چهره حقيقی سياست جهان امروز است
چنانچه ادعا گردد بقول ملا ها و طرفدارنشان اين شيوه سياست ورزی و کشورداری خاص جهان استکباری است، باز هم بايد به هزار و يک دليل اين استدلال را رد کرد، چرا که ملا های ايرانی که شب و روز در بوق و کرنا دميده و از عدل و مساوات و برادری داد سخن ميدهند، بيش از هر هئيت حاکمه ای در دنيا از اين روشها استفاده ميکنند، آخوند هايی که در اداره ايران وا مانده اند در سراسر جهان نفر و نفوذی و جاسوس و کار گذار بکار گماشته و اگر قدرت داشته باشند با تمام دنيا وارد جنگ ميگردند. آنها حتی در داخل کشور و به مردم خود نيز رحم نکرده اند. توجه داشته باشيم که در طول 26 سال روضه خوان ها آنچنان به چپاول ايران و ثروت اندوزی دست زده اند که در حال حاظر نود و دو در صد از کل ثروت ايران در دست ده در صد از ملايان و وابستگان آنهاست. اينها برای بقای خود بيش از هر رژيم ديگری هم خون ريخته و اعدام کرده اند. ما شيخ و ملای خونريز را در خانه خود آزاد گذارده ايم که هر چه ميخواهند بدزدند و ببرند و بکشند و تجاوز کنند و هر بلای ديگری که ميخواهند بر سر ملت و کشورمان بياورند و فقط چسبيده ايم به آمريکا و اروپا. از سياستمدار و رهبر يک کشور بيگانه انتظار داريم که چون عيسی مصلوب و فلان رند وارسته که شرح و حال مجهولش را در داستانهای هزار و يکشب و شهرزاد قصه گو خوانده ايم عمل نمايد و داد ما را از قاتلان و دزدان بستاند و ما را به شهر هزار دروازه راهبری نمايد. هرگز متوجه نيستيم که خطا از خود ما و برداشت غلطمان از مقوله سياست است نه از پرزيدنت بوش و شيراک و بلر. آمريکا نه از معصومين است، نه پيغمبر صلح و آزادی و نه حتی عاشق چشم و ابروی کسی
هيچ وظيفه ای هم ندارد که برای ديگران صلح و امنيّت و دموکراسی به ارمغان آورد. ملت آمريکا با شصت ميليون رای به پرزيدنت بوش مأموريت ندادند که برای ديگر کشور ها دموکراسی ببرد. آمريکايی رای دهند از رئيس جمهور منتخبش انتظار دارد که برای تأمين منافع وی و کشورش تلاش نمايد. چنانچه آمريکا به افغانستان و عراق و هر کشور ديگری نيرو گسيل ميدارد به منظور اجرای همين مسئوليت محوله و کسب رضايت رای دهندگان خويش است. سعی رهبران آن کشور اين است که موجبات آسايش و امنيّت شهروندان خود را فراهم آورند. آمريکا کشوری پهناور و قدرتمند است که امروز تنها ابر قدرت جهان محسوب ميگردد.اگر کشور هايی هزاران بار قوی تر از ما و مجهز به قدرت اتمی بجای پرورش تروريست انتحاری و شعار مرگ بر آمريکا با پذيرش قدرت آن کشور به دوستی و داد و ستد با آن تن در داده اند نه اينکه نادان تر از جناب حسن عباسی و شيخ مصباح يزدی و برادر ده نمکی هستند، نام اينکار احساس مسئوليت، واقع بينی و پذيرش بازی رقابت در جهان متمدن امروزی است که ديگر چاقو کشی و ترور و عربده و جنجال را بر نمی تابد. تا کنون هيچ کشوری با شعار مرگ بر و فحش و نا سزا و بمب گذاری نتوانسته به سعادت و نيکبختی دست پيدا کند که ما نيز بدان ملت تأسی کنيم
کوبا را در نظر آوريم که با داشتن رهبری مادام العمر نيم قرن است با آمريکا بر سر کين و عناد است، نتيجه چه بوده ؟ فقط عقبماندگی و فقر و بدبختی و گسترش فحشا و هزاران بيچارگی ديگر. کار فيدل کاستروی ضد امپرياليست و کمونيست دو آتشه ديروز پس از پنجاه سال دشمنی با سرمايه داری به چنان فضاحتی کشيده که امروزه از تمامی رهبران کوچک و بزرگ جهان فقط شيخ محمد يزدی و مصباح و هاشمی عراقی را در کنار خود می بيند و با آنها بر سر مزار آيت الله خمينی ميرود و نماز مغرب بجای مياورد و يا آنکه از سر ناچاری بايد برای دريوزگی به واتيکان رفته و دستهای ژان پل دوم را ببوسد و از وی بخواهد که برای ملت گرسنه و هستی از دست داده کوبا دعا کند و برايشان اعانه جمع آوری کند تا کودکان کوبايی از بی غذايی و نداشتن دارو تلف نشوند
در مقابل آلمان و ژاپن اشغال شده وسيله ارتش آمريکا را در نظر آوريد که چگونه با داشتن سياستمدارانی با خرد و آگاه و با پشتوانه ملی نه تنها آمريکائيان را بدون خونريزی به کشورشان باز ميگرداندند، بلکه امروز به چنان قدرتی صنعتی و اقتصادی مبدل ميگردند که بزرگترين رقيب برای خود آمريکا بحساب می آيند، و سطح زندگی و استاندارد های اجتماعی آنها حتی آمريکای پيروز در جنگ و اشغالگر را نيز پشت سر ميگذارد. راه رقابت با آمريکا شعار دادن و بگروگان گرفتن ديپلماتهای آن کشور نيست که صد ها ميليارد دلار ضرر را بر ما تحميل نمود و از آن زمان عملآ ما را بگروگان آمريکا مبدل ساخت، بگونه ای که ديگر هرگز نتوانسته ايم کمر راست کنيم. آمريکا در منطقه خاورميانه منافعی دارد و همين امر منافع ملی ما را با آن کشور به هم گره زده است. شعور سياسی ايجاب ميکند که در مقابل مردم خود احساس مسئوليت کنيم و بجای به کشتن دادن جوانانمان و فقير تر کردن ملت محروم کشورمان با حفظ استقلال خود به مذاکره و همکاری با آن کشور بپردازيم. اما ملا کجا واحساس مسئوليّت و شعور کجا ! که اگر کمی از اين دو بهره برده بودند که کارمان به اين ذلالت و رسوايی نکشيده بود
آلمان تجزيه شده و شکست خورده و تحقير شده چهل و پنج سال بعد از جنگ در اشغال نظامی ايالات متحده بود. بطوريکه حتی تا سال 90 ميلادی سربازان آمريکايی با لباس زمان جنگ و جيپ های ارتش آمريکا در خيابانهای آن کشور در تردد بودند. تا سال نود آلمان حق برخورداری از ارتش را نداشت و آلمانی هايی که لباس نظامی بر تن داشتند جزيی از نيرو های تحت فرماندهی پيمان آتلانيک شمالی (ناتو) محسوب ميگرديدند که فرماندهان محلی آن نيز همگی آمريکايی و يا بعضآ انگليسی و فرانسوی بودند
آلمان در جنگ دوم جهانی آنچنان ويران شده بود که در تمامی شهر فرانکفورت فقط يک خانه باقی مانده بود (آنخانه بسيار کوچک امروز باز سازی شده و در محله زاکسن هاووسن نزديک به رود ماين به موزه تبديل گرديده است). چون بيش از نود و پنج در صد ساختمانهای مسکونی با خاک يکسان شده بود، بسياری از مردم حتی پس از جنگ هم از سرما و گرسنگی جان دادند. دختران آلمانی برای حتی چند لقمه ته مانده غذا خود را در اختيار سربازان آمريکايی قرار ميدادند. با تمامی اين احوال در مدت نزديک به پنج دهه هرگز شعار مرگ بر آمريکا در آنکشور بگوش کسی نخورد، هيچ عمل انتحاری صورت نگرفت. کنراد ادناور اولين صدر اعظم پس از جنگ و پس از وی ويلی برانت، تبعيدی دوران جنگ و از مشهور ترين سوسيال دموکراتهای جهان و بسياری ديگر از سياستمداران و روشنفکران آلمان حتی وجود ارتش آمريکا پس دوران جنگ در خاک آلمان را غنيمت دانسته و گفته اند که آلمان در همين زمان نداشتن ارتش و اشغال نظامی بود که توانست پايه های يک دموکراسی مدرن و متکی به خرد را تحکيم بخشيده و از دست دموکراسی متکی بر برتری قومی و احساساتی نجات يابد
اين به معنای تجويز و پذيرش دخالت خارجی در امور کشورمان نيست، بنده نه طرفدار حمله نظامی ايالات متحده به کشورم هستم و نه اصولآ دخالت خارجی را به صلاح مردم ايران ميدانم، اما متاسفانه تصميم با من و امثال من نيست. در اين مسئله کوچکترين ترديدی ندارم که چنانچه ملا ها به روش کنونی خود ادامه دهند آمريکا و اسرائيل بيکار نخواهند نشست و ايران بطور حتم کارش بدخالت خارجی خواهد کشيد. در اين واقعيّت هم ترديد ندارم که از ارتش و سپاه ايران هم هيچ بر نخواهد آمد
زيرا همه ايرانيان اعم از نظامی و غير نظامی بخوبی ميدانند که آمريکا، عراق دوران صدام نيست که به خاک ما چشم طمع دوخته باشد. اينرا نيز بخوبی ميدانند که آنکشور کاری به مردم ايران ندارد. دشمن آمريکا ملا ها و رژيم تروريست پرور آنهاست که منشأء تمامی خرابکاريها و عمليات تروريستی در جهان است. سپاهی و بسيجی و هر ايرانی ديگری ميداند که اگر خود را بکشتن دهد فقط برای نجات مشتی ملای دزد و جنايتکار است نه حفظ مردم و دفاع از تماميّت ارضی ميهنش. شخصآ تصور نمی کنم که پس از تحمل اينهمه ستم و جور از دست ملا ها کسی آنقدر بالا خانه اش را در کنترل خود نداشته باشد که خود را بخاطر حفظ فائزه خانم و اکبر آقای رفسنجانی و سيد علی و حداد عادل و هاشمی عراقی و مصباح بکشتن دهد. امروزه گرايشاتی بسيار قوی در ميان مردم ما وجود دارد که حمله نظامی را نه تنها تقبيح و محکوم نميکنند بلکه آنرا تنها راه نجات خود از دست اين رژيم ميدانند. اين مردم خائن و دشمن ايران نيستند، خائن و بی حيثيّت کسانی هستند که با به بازی گرفتن همه چيز مردم و با ظلم و بيدادی بی سابقه در تاريخ ايران کار مردم را به اينجا رسانده اند. نويسنده شک ندارم که پرزيدنت بوش امروز در ميان بسياری از ايرانيان گرفتار درون کشور همانند يک پيامبر آزادی ستوده ميشود و محبوبيّت وی بويژه در نزد جوانان اسير، به تنهايی چند ده برابر تمامی ملايان حکومتی است
نوشته اند ما عراق و افغانستان نيستيم، کاملآ حق با شما است، زيرا هر دو آن رژيم ها در مقايسه با رژيم طالبان ايران از پايگاه مردمی بيشتری برخوردار بودند. طالبان ملا عمر در افغانستان هزاران بار شرف داشت به رژيم طالبان ملا علی در ايران. در آن رژيم حتی يک وزير و وکيل دزد هم وجود نداشت. طالبان گرچه مشتی متحجر وبيسواد و وحشی بودند، ليکن بدانچه ميگفتند و انجام ميدادند سخت پايبند بودند. در رژيم ملا عمر مانند رژيم ملا علی هيچ مقامی برج سازی و دلالی شکر نکرد تا ميليار ها دلار پول مردم را بدزدد. هيچ طالبی در دبی شرکت و برج و کمپانی نداشت. در رژيم طالبان افغان حتی به يک زن و دختر هم در زندان تجاوز نشد. ملا عمر هيچيک از مخالفان خود را به دست تروريستها در اروپا و آمريکا به قتل نرسانيد. برای همين است که قبر بعضی از طالبان در نواحی عقبمانده پشتون نشين افغانستان بصورت زيارتگاه در آمده است. آن پشتون بدبخت و بيسوادی که قبر يک طالب را زيارت ميکند لا اقل به چشمان خود اعتقاد دارد، چشمان آن پشتون هرگز از هيچ طالب و آقازاده اش دزدی و حرام خواری و تجاوز نديده است. ما ملت عراق هم نيستيم، باز هم حق با شماست. زيرا در رژيم صدام حسين هم حتی يک دختر عراقی در بازار برده فروشی به حراج گذارده نشد. هيچيک از قاتلهای دور و بر صدام حسين با پول يتيمان و بيوه زنان عراقی در کانادا شهرک سازی نکرد و ... و
چه باور داشته باشيد و چه نه، در صورت حمله نظامی آمريکا، رژيم ملايان حتی طلوع بعدی را نيز نخواهد ديد، چه رسد به آن اعمال و شعار هايی که شما سر داده ايد. مردم ما انگيزه ای برای دفاع از قاتلان فرزندان و فروشندگان جگر گوشه های خود ندارند. بسياری فريب دوران جنگ با عراق را خورده اند، امروز اما وضعيّت بطور کلی تغيير کرده است. نه ديگر آن انگيز ها در جامعه جوان و بيدار ما وجود دارد و نه آن زخم ناسور شده تاريخی در مقابل آمريکا که جگر ما را از دست صداميان صد ها سال است که ميخراشد ... جرج بوش هيچ شباهتی به صداميان ندارد. او نه تنها صدام حسين نيست، بلکه کسی است که پوزه وی رابخاک ماليده است ! ا

|


<< Home

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker