تبريز نيوز: سرويس حقوق بشر: جان "احمدسراجي" ، وبلاگ نويس تبريزي که به اتهام تبليغ عليه نظام در 8 تير 84 دستگير و در زندان مرکزي تبريز دوران محکوميت خود را مي گذراند در خطر است . وي در زندان تبريز توسط افرادي به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.1
"سراجي از سوي ضاربين تهديد شده که در نيمه هاي شب رگ دستش را بريده و طوري وانمود خواهند کرد که سراجي خودکشي کرده است".1
احمد سراجي وبلاگ نويس 38 ساله تبريزي که مديريت چند وبلاگ را به عهده داشته فارغ التحصيل رشته مديريت صنعتي از دانشگاه آزاد تبريز است که به گفته خود ابتدا در سال 82 دستگير و به اتهام نظير تبليغ عليه نظام و ... در دادگاه بدوي شعبه 3 دادگاه انقلاب تبريز محکوم شده که محکوميت 6 ماهه وي مورد تاييد شعبه 4 تجديد نظر استان آذربايجان شرقي قرار مي گيرد.1
اين وبلاگ نويس از زمان دستگيري تا چند روز اخير در بند "موقت" زندان تبريز با معتادان ، قاتلين و سارقين هم بند بود.1
وضعيت روحي و جسمي مادر هفتاد و دو ساله و بيمار اين وبلاگ نويس تبريزي پس از شنيدن خبر ضرب و شتم و تهديد به قتل فرزندش در زندان تبريز به شدت نگران کننده است.1
پايان خبر
پيام رضا پهلوی بمناسبت آغاز سال تحصیلی ۱۳۸۵- ۱۳۸۴
اول مهرماه ۱۳۸۴
هم میهنان عزیزم:1
معلّمان، فرهنگیان، دانشجویان و دانش آموزان آگاه!1
فرا رسیدن مهرماه و آغاز سال تحصیلی جدید را به شما شادباش می گویم.1
در فرهنگ باستانی ایران، مهرماه، ماهِ روشنائی و مهر، ماهِ همبستگی های بزرگ ملّی در پیروزی بر ضحّاک و ضحّاکیان است، هم از این روست که « مهرگان» را به هر سال گرامی می داریم و جشن می گیریم.1
سال تحصیلی جدید را در شرایطی آغاز می کنیم که ۸ سال شعارهای فریبندۀ اصلاح طلبان حکومتی برای استقرار آزادی، مردم سالاری و عدالت اجتماعی، بی پایگی و ماهیّت فریبای خویش را بطور کامل آشکار ساخته است. آنانی که در شدیدترین و حسّاس ترین لحظات با « لبخندهای تَرفند»، جوانان، دانشجویان، معلّمان و زنان میهن ما را در میدان های آزادی و عدالتخواهی، تنها گذاشتند، در انتخابات اخیر، پاسخی محکم و روشن دریافت کردند. به عبارت دیگر: انتخاب آقای احمدی نژاد به ریاست جمهوری، محصول شکست اصلاح طلبان بوده است. این امر، بطور قاطع ثابت کرده است که «اصلاح رژیم»، افسانه ای بیش نیست و دل بستن به آن، راه رهائی ملی را دراز و درازتر خواهد ساخت.1
شکست اصلاح طلبان حکومتی، به همه شما جوانان، معلّمان، دانشجویان، زنان و دانش آموزان عزیز آموخته است که تنها با اعتماد به خویش، خردگرائی، ميهن دوستی، تفاهم و اتحاد ملّی است که می توان بر استبداد مذهبی حاکم پیروز گشت. با توجه به فقدان مشروعیّت ملّی رژيم و بی اعتباری گستردۀ آن در عرصه بين المللی، فقط با عزم و ارادۀ ملّی، با خنثی کردن تلاش های تفرقه اندازِ « مشّاطه گران رژيم»، و با اولویّت دادن به شعارِ و استراتژی" آزادی ایران " می توان این رژيم ضد ایرانی را سرنگون ساخت.1
آموزش و پرورش در کشورهای پیشرفته، بزرگ ترین و مهم ترین نهاد سرمایه گذاری ملّی برای تعلیم کادرهای فنی و صنعتی و تربیت نیروهای کارساز آینده است، در حالیکه از آغاز رژیم جمهوری اسلامی تا کنون، با اخراج معلمان شریف و استادان شایسته، با تقلیل روزافزون بودجه های آموزشی و ترویج «آموزش ایدئولوژیک و مکتبی» ، آموزش و پرورش در میهن ما به یکی از فقیرترین، عقب مانده ترین، ناکارآمدترین نهادها در سطح ملّی و بین المللی سقوط کرده است. این امر و خصوصاً عدم اشتغال، بیکاری و فقدان آینده ای مطمئن و خوشبخت، بسیاری از جوانان ما را به اعتیاد و افسردگی های روحی دچار ساخته است، رژیمی که نه تنها جوانان، بلکه « جوان بودن»، نه تنها زنان، بلکه « زن بودن»، نه تنها دانشجویان بلکه «اهل دانش بودن» را در ميهن محبوب ما نابود کرده و حق طبیعي یک زندگی شاد و شکوفا را از جوانان ما دریغ داشته است...1
در چنین شرایط اسفباریست که مسئولیت شما معلمان و استادان میهن پرست دو چندان شده است. با وجود خفقان شدید سیاسی و فشارهای طاقت فرسای اقتصادی، شما استادان و آموزگاران پاک نهادی که با حـّس ملی و میهن دوستی، فرزندان وطن را به تاریخ و تمدّن پـُر افتخار ایران آگاه می کنید و آنان را با تحولات جهان پیشرفته امروز آشنا می سازید، در واقع، معماران بزرگ ایران آینده اید. بنابراین ضمن سپاس و ستایش از تلاش های شما، یقین دارم که در سال تحصیلی جدید نیز با مبارزات آزادیخواهانه دانشجویان و دانش آموزان دلیر خود، همراه و همگام خواهید بود.1
با چنین یقینی است که در آستانه مهری دیگر و مهرگانی دیگر، به همه شما سازندگان ایران عزیز و به دانشجویان دلیر و در بند درود می فرستم.1
رضاپهلوی
حزب ميهن ! تو کجايی که بر اين حال وطن خون گريی بيست و هفت سال پس از گرياندن تو و به سقوط کشاندن امپراتوری پرقدرت و با شوکت ايران
جناب دکتراحمدی نژاد را ميازاريم، او را نخبگان سرزمين باستانی ما به سازمان ملل فرستادند
هر که ناموخت از گذشت روزگار
نیز نیاموزد ز هیچ آموزگار
رودکی
گزيده ای از منشور كوروش هخامنشی در دو هزارو پانصد سال پيش
آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم، همهی مردم گامهای مرا با شادمانی پذيرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياری نشستم، مردوك خدای بزرگ دلهای پاك مردم بابل را متوجه من كرد... زيرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد. وضع داخلی بابل و جايگاههای مقدسش قلب مرا تكان داد... من برای صلح كوشيدم. من برده داری را برانداختم، به بدبختیهای آنان پايان بخشيدم. فرمان دادم كه همهی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نيازارند. فرمان دادم كه هيچكس اهالی شهر را از هستی ساقط نكند. مردوك خدای بزرگ از كردار من خشنود شد... او بركت و مهربانیاش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستوديم
من همهی شهرهايی را كه ويران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نيايشگاههايی را كه بسته شده بود، بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم.همهی مردمانی را كه پراكنده و آواره شده بودند، به جايگاههای خود برگرداندم و خانههای ويران آنان را آباد كردم همچنين پيكرهی خدايان سومر و اكد را كه نبونيد بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مردوك خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نيايشگاههای خودشان بازگراندم، باشد كه دلها شاد گردد
بشود كه خدايانی كه آنان را به جايگاههای مقدس نخستينشان بازگرداندم، هر روز در پيشگاه خدای بزرگ برايم زندگانی بلند خواستار باشند
من برای همهی مردم جامعهای آرام مهيا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا كردم... و
حزب ميهن
چند خبر دست اول از پر روشنفکر ترين کشور جهان
ارتباط تخصص در شرع انور به انرژی اتمی
کمال دانشیار رئیس کمیسیون انرژی مجلس شورای روضه خوانها در گفتگو با روزنامه آفتاب درباره برخورد هیات امریکایی با هیات ایرانی در مجمع عمومی سازمان ملل اظهار نمود که: اگر کاوندولیزارایس با آقای احمدی نژاد روبرو شود و سلام بدهد، شرعا جواب سلام واجب است
تخصص از ديد رژيم روضه خوان ها
خبر گزاری مهر : با حکمی که امروز از سوی محمد حسین صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی صادر شد ، احمد خادم المله به مدیر عاملی خبرگزاری جمهوری اسلامی منصوب شدبه گزارش خبرنگار سیاسی مهر در حکم وزیر ارشاد آمده : با توجه به تخصص، تعهد و سوابق شما در امور رسانه ای و براساس مصوبه مورخ 17/6/84 مجمع عمومی فوقالعاده سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی، بهعنوان مدیرعامل سازمان منصوب می شوید. لازم به توضيح است که آقای خادم المله تا پيش از انقلاب به شاگردی در يک دمپايی فروشی در بازارچه سيّد نصر الدين اشتغال داشتند. ديگر سابقه نامبرده اين است که وی در ماههای محرم در مسجد اسمال بزاز واقع در قنات آباد نوحه خوانی ميکردند
حمايت از خانواده و رعايت کرامت انسانی زن از ديد رژيم فقاهتی
خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) : مرد 53 سالهاي نيمه شب همسر خود را به بهانهي عدم تمكين خاص به قتل رساند؛ خبر قتل زن توسط شوهر يا بالعكس، اين روزها در ميان اخبار حوادث زياد مشاهده ميشود - كه در جاي خود قابل بررسي است- اما اين كه دليل اين قتل عدم تمكين زن عنوان شود موضوعي است كه نميتوان به سادگي از آن گذشت. قانونگذار در قانون مدني و قانون حمايت از خانواده، تمكين عام و خاص زن از شوهر را در نظر گرفته و تصريح كرده است كه در صورت عدم تمكين از سوي زن، مرد ميتواند نفقه نپردازد و حتي ميتواند همسر دوم برگزيند. اين ماده قانوني اگرچه برگرفته از مباني فقهي است اما به اعتقاد بسياري از صاحبنظران بسيار خشك تدوين شده و احساس و عاطفه در آن راه ندارد؛ به طوري كه تمكين خاص را در هر شرايطي جز در مواردي كه زن دچار بيماري واگيردار است، وظيفهي زن ميداند بدون آن كه قيدي را براي لحاظ شرايط روحي و عاطفي زن درنظر گير
قاضي محمد فرهبد در اين باره به خبرنگار حقوقي ايسنا، مي گويد: اگر مرد تمايلي به ايجاد رابطه نزديك با زن داشته باشد ولي زن امتناع كند عدم تمكين خاص ميشود. ساير موارد مثلاً اينكه زن بدون اجازه از منزل خارج شود، كارهاي خلاف ميل مرد كند عدم تمكين عام ميشود يعني كليه تمكينها بجز تمكين جنسي عام محسوب ميشوند. وي يادآور ميشود: عرف و جامعه، تمكين را بيشتر به صورت خاص ميدانند و بيشتر به خاطر عدم اين نوع تمكين به دادگاه رجوع ميكنند و به طور كل زن در مواقعي كه منع قانوني براي نزديكي وجود ندارد مثل بيماري واگيردار، بايد از شوهرش تمين خاص كند در غير اين صورت مرد ميتواند از پرداخت نفقه خودداري كرده و همسر دومي اختيار كند و اين در قانون 1108 قانون مدني و ماده 16 قانون حمايت از خانواده آمده است. وي به وجود مخاصمههاي جنسي در جامعه اشاره و عنوان ميكند: در اين مواقع مرد در حالتي قرار ميگيرد كه نميتواند خود را كنترل كند و اين امتناع زن، مرد را تحريك مي كند كه مرد خواه ناخواه دست به اعمالي ناشايست و حتي قتل مي زندد
و اما حجت الاسلام مهدي مهريزي، که ايسنا وی را پژوهشگر مطالعات اسلامي حوزه زنان خطاب میکند (و لابد هم منظورش اين است که اين بچه ملا از ديگر ملا های آدمخوار روشن تر است)، در باب لزوم تمكين خاص به خبرنگار ايسنا می گويد : بطور كلي احكام فقهي اين حق را براي مرد قائل شده كه هر زمان، در هر مكان و به هر شكل كه احساس نياز كند، از استمتاعات استفاده كند. وي تصريح ميكند: اين حق تنها در مدت عذر شرعي زن و آن هم در برخي اشكال آن، از مرد سلب شده و بدين ترتيب حتي در اين ايام نيز اين موضوع كاملاً منتفي نشده است
چهار پا دار در جايگاه رفيع دکتر فروزانفر ها و دهخدا ها و فروغی ها و مشير الدوله ها و بهار ها و ارتشبد فريدون جم ها و
انصارنيوز: آيا عمليات استشهادي را منحصر در بسيج ميدانيد؟ دکتر حسين الله کرم، استاد دانشگاه و صاحب يک گاوداری بزرگ در جاده ساوه و سرتيپ : اگر فرمان ارتش بيست ميليوني امام راحل تحقق يابد، نيازي به گروههاي مقاومت بجز بسيج نخواهد بود ليكن در حال حاضر و در صورت حمله نظامي آمريكا، آحاد ملت كه هنوز جزو ارتش بيست ميليوني سازماندهي نشدهاند طبيعتاً ميتوانند در گروههاي مقاومت و به منظور عمليات استشهادي ثبت نام كنند
انصارنيوز: واكنش آقاي پيش بين نماينده عضو كميسيون امنيت مجلس شوراي اسلامي در اين زمينه را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ جناب دکتر تيمسار پاسدار گاودار حسين الله کرم : ايشان در چارچوب جنگ رواني دشمن عمل كرده است، زيرا همگان به خوبي ميدانند كه جريانهاي حزباللهي فداييان رهبري هستند و عملياتهاي استشهادي را به خاطر فدا شدن در راه دفاع از اسلام عزيز و رهبري انجام خواهند داد
لايحه دفاعيه علي افشاري به دادگاه انقلاب تقديم شد، ايلنا
لايحه دفاعيه علي افشاري، عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت به شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران تقديم شد. اتهامات علي افشاري در اين پرونده اقدام در جهت براندازي نظام، تشكيل گروه هاي غيرقانوني و عضويت در اين گروهها، تبليغ عليه نظام، تحريك مردم جهت اقداماتي به قصد برهم زدن امنيت كشور، توهين به مقدسات، تعرض به سخنان امام راحل و مقام معظم رهبري، توهين به افراد، توهين به مقامات، اجتماع و تباني جهت ارتكاب جرم بر ضد امنيت كشور، انتساب امر غيرقانوني به سايرين و تشويش اذهان عمومي عنوان شده است. توضيح اينکه فقط جای يک اتهام حوزوی بنام لواط در اين پرونده خالی به نظر می رسد
حزب ميهن
امير سپهر
خود همی گفتی که خر رفت ای پسر!1
وطن در حال رفتن و تو همچنان بی خبری
دفتر دوم مثنوی شريف حکايتی دارد بنام (فروختن صوفیان بهیمه (حيوان) مسافر را جهت سماع) که سخت عبرت انگيز است. خلاصه کلام خداوندگار در آن حکايت اين است که کسی در راه سفر به خانقاهي می رسد که بسياری در آن جمعند. مسافر که خود مردی صوفی است، پس از آنکه خرخويش را آب و علفی داده و در طويله می بندد به جمع مقيمان می پيوندد. خانقاه نشينان که مشتی درويش فقير و گرسنه هستند، همان شب خر مسافر را بدون اينکه خود وی خبردار شود می فروشند و با پول آن بساط عيشی می گسترانند. اهالی که اين بساط را مديون صاحب خر هستند وی را بسيار احترام کرده و به محبت می نوازند. پس آنگاه که شکم ها سير می شود نوبت به دست افشانی و سماع می رسد. مُطرب خوش نوا آهنگِ موزونی آغاز كرده و اين مي خواند که : « خر برفت و خر برفت و خر برفت!».1
دراويش که غم گرسنگی از سر بدر کرده اند، با اين ترانه مطرب به وجد آمده و سر مست تا سپيده به رقص و شادي و پاي كوبی می پردازند. خر صاحب که او نيز از طعام لذيذ کيفور گشته و آن شب مهر ها ديده که به عمر خود نديده بود، به شور و نشاط می آيد، آنچنان که به تقليد می چرخد و می رقصد و ترانة خر برفت را هم از هرکسی پر شور تر و بلند تر مي خواند. صبح که همه خداحافظي كرده و پی کار خود می روند، مرد مسافر با عزم ادامه سفر بار و بنه بر می دارد و برای بيرون آوردن خر به طويله می رود، صوفی ساده انگار اما نشانی از چهارپای خود در آنجا نمی يابد. با خود می انديشد باشد که خادم خانقاه خر را برای آب دادن با خود برده باشد. اندک زمانی بعد خادم باز می گردد اما هيچ خری به همراش نيست. مرد با نگرانی سراغ چهارپای خود از خادم می گيرد، خادم اظهار می دارد که کجای کاری ای صوفی که دراويش همان ديشب خرت را به فروش رساندند، صوفي اعتراض می کند که ای مرد نابکار، من آخر آن حيوان را به تو سپرده بودم، چرا اقلآ همان ديشب مراخبر نکردی ؟ حالا که آن ها خر را خوردهاند و رفته اند من از دست چه كسي بايد شكايت كنم؟
خادم می گويد ای صوفی، سوگند به خداوند که همان ديشب آمدم که خبردارت كنم. ديدم اما تو از همه سرخوش تری. از همه هم بلندتر شعر "خر برفت و خر برفت" را تکرار می کردی. وقتی تو را آنچنان مستان و غزلخوان ديدم پيش خود يقين کردم که خود از فروخته شدن خرت کاملآ خبر داری و از آن راضی هستی، و خلاصه خادم به مرد صوفی می فهماند که همان ديشب بايد هشيار می بودی نه حال که آنها خرت را بردند و فروختند و پول آنرا هم همان ديشب به اتفاق خودت ليف کشيدند. حال کار از کار گذشته و ديگر نتوان که کاری کرد. 1
تو نیایی و نگویی مر مرا «---» که خرت را می برند ای بی نوا
من که را گیرم که را قاضی برم «---» این قضا خود از تو آمد بر سرم
چون نیایی و نگویی ای غریب «---» پیش آمد این چنین ظلمی مهیب
گفت والله آمدم من بارها «---» تا ترا واقف کنم زین کارها
خود همی گفتی که خر رفت ای پسر«---» از همه گویندگان با ذوق تر
باز می گشتم که او خود واقفست «---» زین قضا راضیست مردی عارفست
و اما حکايت امروز ما
باری، حکايتی که از حضرت مولانا آوردم عينآ وصف حال اکنون ما است. اول بار هم نيست، تاريخ همين يکصد سال اخير را که بنگريد خواهيد ديد که به اصطلاح عقلای قوم ما دستکم ده بار بر سر سفره جشن از دست رفتن استقلال ميهنشان نا بخردانه رقص کرده و پای کوبيده اند، چه بد سرنوشت است اين نسل ما! من که خود سوميّن باری است که اين بساط عيش بد فرجام را با چشم می بينم. در سی خرداد چهل و دو که کودکی بودم ديدم که چگونه اوباش طرفدار آخوند خمينی که با آزادی زنان و تقسيم اراضی مخالف بود به خيابانها ريخته مراکز تفريح را به آتش کشيده و حتی مغازه های عادی را هم غارت کردند، اين را نيز ديدم که چگونه اين نافرهيختگان ما بجای دفاع از حق برابری زنان و صاحب زمين شدن دهقانان جانب خمينی را گرفته و به دنبال آن طلبه ها و چاقوکش ها افتادند.1
وقتی هم که ارتش شاهنشاهی با کمترين هزينه آتش آن فتنه ارتجاعی و ايران کش را خاموش کرد، همين ابر انديشمندان چه شعر ها در وصف آزادگی روح الله خمينی که نسرودند و چه عناوينی که به او ندادند. شاه مادر مرده هم که قصد داشت زورکی به زنها آزادی دهد و در مقابل اوباش مقاومت کرد و توانست ايران را از سقوط حتمی به دره ارتجاع نجات بخشد وسيله همين متفکرين بی فکر به لقب جلاد مفتخر گرديد و از آن تاريخ شد "شاه جلاد!" فقط برای نمونه بنويسم که همين جناب آقای نعمت ميرزا زاده (م. آزرم) کمونيست که امروز دبير «کانون نويسندگان ايران در تبعيد» هم هستند اولين فردی بودند که جلو تر از تمامی شيخ و ملا ها و آخوند زاده ها در سال چهل و سه خمينی را امام خطاب کردند. ميرزا زاده در وصف آزادی خواهی خمينی همان سال شعر بلندی سرود که بار ها هم بچاپ رسيد (باور نداريد از خودشان سئوال کنيد).1
بار دوم سال پنجاه و هفت بود که خود در مصاحبه مطبوعاتی (در تلويزيون) از دهان دکتر بختيار بيچاره شنيدم که با التماس می گفت : ای مردم، بانوان، جوانان و بويژه ای انديشمندان! اميد من به وطن پرستی و خرد شماست، سخنم را بشنويد، من فرزند سردار فاتح بختياری هستم، فرزند همان مردی که به دستور رضا شاه اعدام شد، اما توجه کنيد که امروز روز انتقام کشی نيست، اينک ميهن ما در حال از دست رفتن است. بيائيد اقلآ شما انديشمندان قوم از اين دولت حمايت کنيد! اما مگر اصلآ انديشمندی وجود داشت که آن فرياد را شنيده و درک کند؟! کسانیکه بختيار مادر مرده آنها را عقلای قوم می پنداشت فرياد "خر برفت و خر برفت" شان از هر امی بی سر و پا بلند تر بود و عقلشان از هر لاابالی کمتر، از چپ و راست و ميانه همگی عاشق روح الله و همگی هم (صم و بكم و عمي فهم لايعقلون) گوش به فرمان آن ابو الارتجاع، و خلاصه کردند با ما آنچه هيچ دشمن خونخواری در تاريخ با ما نکرد.1
در بيست و هفت سال گذشته هم همان ها بوده اند که هر امکان و آلترناتيوی را که پيدا شد کشتند و بر نعشش سماع خر برفت و خر برفت کردند. رضا پهلوی که بطور حتم می تواند تير خلاصی به مغز رژيم ملا ها باشد که مورد قبولشان نيست، برای امير انتظام هم که تره خرد نمی کنند، اجازه هم نمی دهند که هيچ تشکيلات و کنگره ای هم بوجود آيد، حتی سخن از پذيرش حمله نظامی آمريکا را هم که بی غيرتی و وطن فروشی می دانند، چپ که راست را قبول ندارد، راست چپ را هم چنين، اين دو هيچ حقی برای ميانه قائل نيستند و اين سه می خواهند سر به تن مجاهد نباشد و مجاهد هم که خر خود را می راند و جز خود ديگری را ابدآ داخل آدم نمی داند، همگی هم خود را وطن پرست می دانند و دموکراسی طلب!؟ نتيجه اينکه هيچ کس جوابی برای اين فرض محال ندارد که به فرض که هم امروز اصلآ رژيم ملا ها خود به خود ساقط شود، چه گروهی بايد رفته و زمام امور کشور را به دست گيرد تا بتواند از خلاء قدرت جلوگيری کند که جنگ داخلی و تجزيه کشور از حتمی ترين پيامد های آن خواهد بود؟! 1
در چنين اوضاعی رنود شادی می کنند که آمريکا به حداد عادل ويزا نداده، رفتن پرونده اتمی رژيم ملا ها به شورای امنيت برای اعمال تحريم های اقتصادی هم خيلی ها را به رقص آورده. هيچکس اصلآ به اين نمی انديشد که اينها زمانی نتيجه بخش است که اپوزيسيونی منسجم و قوی در کار باشد که بتواند از اين فشار ها موقعيّيت آفريده و کمر رژيم اراذل را در ايران خرد کند، ورنه اين سماعی است بر نعش آرزوی جوانان و پای کوبی برای باز هم فقير تر شدن مردم نگونبخت ايران! اگر بپرسی چاره چيست؟ خواهم فت کليد گشودن درب زندان جمهوری ملا ها و آزادی مردم ايران ديرگاهی است که موجود است، اما همين انديشمندان اجازه گشايش نمی دهند.
همان ها که همه را مانند خود می پندارند، نمی روند تا از بيست تن از افراد عادی خانواده خود سئوال بفرمايند که منتظر چه کسی هستند؟ و وقتی جواب گرفتند نگويند که آنها نا آگاه هستند، قبول نمی کنند که نا آگاه و ضد آزادی و نوکر بی جيره و مواجب ملا ها کسانی هستند که واقعييات جامعه خود را قبول ندارند، آن افرادی که بجای تقويت آلترناتيو مورد قبول اکثريت مردم که خيلی پيش از اينها می توانست ايران را از اين نکبت رهايی بخشد، پيوسته آن آلترناتيو را کوبيده اند. همانها که از بس خيرگی کردند همه ی کسانی که می توانستند به آزادی ايران کمک کنند را خانه نشين کردند، و همانهايی که بجای چاره انديشی برای ايجاد يک بديل، در اين روز ها که استقلال و تماميّت ايران از هر سو در خطر است نابخردانه صدای خربرفت و خربرفتشان گوش فلک را کر می کند،غافل از آنکه اين خر همان ايران تواند بود!/ امير سپهر
دوشنبه 14 شهریور 1384 [2005.09.05]1