آزاد شو


*** اين وبلاگ منعکس کننده مطالب و مقالات حزب ميهن است ***


Friday, October 29, 2004

 

! طرح آزادی ايران 1


حزب ميهن




امير سپهر

! طرح آزادی ايران 1




منکرات
يکی از سايت های اشغال شده وسيله وزارت اطلاعات است که صاحب اصلی آن بدست عمله جهل رژيم دستگير شده و مدتها است که مفقود الاثر است، اين سايت که در حال حاظر بدست نوچه های حسين شريعتمداری اداره ميشود و به ضد منکرات تغيير نام يافته اينگونه با اينجانب برخورد ميکند
وزارت اطلاعات همچنان بخيال خود افراد جدی و خطر ساز را عمدآ مطرح نميسازند که بگفته خودشان (خطر ساز ها و اصلی ها را نبايد مطرح کرد، چون گنده تر ميشوند !) بهمين دليل برادر حسين خوش نويس پير خرفت خود را پشت نام يک بسيجی جوان پنهان ميسازد. اما کدام سفيهی است که کمی خواندن و نوشتن بداند و چند مقاله برادر حسين تواب ساز را خوانده باشد و متوجه نگردد که اين بقلم مبارک خود برادر حسين شريعتمداری است

-------------------------------------------------------------------------------------------


براستی امير سپهر کيست؟
سلام
در روزگار ما مد شده است که هر کس دنبال معروف شدن است يا که چک هايش برگشت خورده و ورشکست
شده است يا انکه خوشی زير دلش زده و سر پيری دنبال معرکه گيری و هيجان است می ايد و به نام مخالفت با نظام علمی بلند می کند و عده ای هم زير علمش سينه می زنند و وی به اهدافش می رسد قصه پر غصه امروز ما اين است ، شرف فروختگانی که دم از شرافت می زنند ، وطن فروشانی که دم از وطن می زنند ، جاهلانی که دم از علم ميزنند و ظالمانی که دم از عدالت می زنند




امير سپهر هم يکی است مثل خالقی يزدی ، مثل صور اسرافيل مثل نوری زاده مثل اين مرتيکه خالی بند ذاکری يک
سری خود فروخته که از احساسات پاک جوانان ايرانی استفاده می کنند تا منافع خود را تامين کنند خود فروختگانی که حساب هايشان از سيا و موساد وام ای ۱۶ شارژ می شود و دم از عدم استقلال و ازادی در ايران وضرورت ايجاد ازادی و استقلال در ايران می زنند ولی سپهر از همه اينها پست تر و حيله گر تر است اگر اهورا و صوراسرافيل با سادگی ها و لودگی های خود سوژه خنده و وقت گذرانی انها را فراهم می کند سپهر با شعارهای دروغينش و با ژست روشنفکر بودنش انها را سر کار گذاشته براستی اگر تا يکسال ديگر سپهر موفق به ايجاد انقلاب و ازادی در ايران نشود برای هميشه از صحنه سياسی ضد انقلابيون کنار خواهد رفت ؟! اگر سپهر اين عناد ورزی ها را کنار بگذارد از کجا خرج زندگيش را در اورد!
اقای سپهر توجه شما را به چند نکته حياتی جلب می کنم اولا کافر همه را به کيش خود پندارد ، متاسفم که که امروز شاهد ان هستم که افرادی مثل شما روشنفکر بودن خود را در توهين به فرهنگ و سنن ايرانی می دانند و هويت از دست رفته و حقوق اخر ماه خود را مديون توهين به ۷۰ ميليون ايرانی و بی فرهنگ خواندن انها می دانيد اين چه فرهنگی است که شما از ان دم می زنيد ؟! ايا اين فرهنگ و کار فرهنگی را در کاباره های امريکا و فاحشه خانه های اروپايی اموخته ايد يا انکه منادی فرهنگ و ازادی هستيد که از انسانيت فقط به شهوت ان توجه می کند و بس .
اقای سپهر شما يک روشنفکر نمای خيال پرداز هستيد که اگر يک روز حقوقتان از طرف سيا پرداخت نشود در ان حزب امريکا ساخته ميهنت بسته می شود و بجای پرداختن به مقاله هايت بايدهمچون ضيا اتابای کاسه گدايی در دست بگيری و اين ور ان ور بروی اقای سپهر خيال پردازی و استفاده ابزاری از جوانان و شور و احساس جوانی انان تا کی ؟! تا کی ما بايد شاهد به وجود امدن و از بين رفتن امثال شما و اهورا ها باشيم چرا به يک گروه موج سوار بدل شده ايد! اگر انقدر که ادعا می کنيد در وجودتان غيرت نهفته است (که نيست) همچون طرح اهورا به ايران بيايد و کار خود و ِدين خود را به ايران ادا کنيد اقای سپهر شما بر اين باور هستيد که بيش از سی ميليون جوان ايرانی خواستار حضور شما در ايران هستند؟! پس لطفی کنيد ومن و امثال من را از اين سی ميليون کم کنيد و ان وقت در اسرع وقت به ايران امده و با کمک ارتش سی ميليونی خود کار اين نظام را تمام کنيد براستی شما يک روشنفکر خيال پردازيد يا يک ديوانه خيال پرداز ؟!
می دانم شما هم باور داريد که طرفداران شما بسيار از اين ارقام فاصله دارد که اگر فاصله نداشتند کار اين نظام سال ها بود که تمام شده بود اقای سپهر شما خوب ميدانيد که غير ممکن است که بتوانيد حتی ۱ميليون نفر ايرانی را به صحنه بياوريد و به مبارزه با نظام بپردازيد که يقين دارم که اگر همين تعداد طرف دار پا کار را داشتيد لحظه درنگ نمی کرديد. اقای سپهر متاسفم که خيال پردازی های کودکانه شما را اين چنين به باد انتقاد گرفته ام ولی بايد به شما بگويم که خود شاهد بودم در شلوغی های بازی ايران و قطر در تهرانپارس جمعيتی حدود يکهزار نفری اراذل اوباش در مقابل پنجاه بسيجی کم اورده بودند بسيجيانی که حتی چوب هم در دست نداشتند و با دست خالی به ميان يکهزار نفر اراذل و اوباش پر شور و هيجان می رفتند واين اراذل و اوباش همچون بزدلانی فرار می کردند براستی اين خواب های شما با وجود جوانانی اين چنين پر شور و انقلابی تعبير پذير است؟!
و اما نکته ای که در نوشته های شما مشاهده کردم ، بزرگی می گفت هر وقت می خواهی تو را هم بزرگ حساب کنند به پر و پای بزرگان بپيچ اقای سپهر شما اصلا در حد و اندازه ای نيست که حتی با يک روحانی بيست ساله مقايسه شوی چه رسد که خود را با امام مقايسه کنی .
اقای سپهر هر چه درباره تو و گفتار خنده دار و بعضا گريه دار تو می نويسم تمامی ندارد بس که دهن مبارک را باز کرده و بی تفکر به گفتن اراجيف پرداخته ای متاسفم که خوانندگان مطالبت را کودکانی دبستانی فرض کرده ای و با سفسطه بافی های کودکانه سعی در بهره برداری از گفتار افراد نموده ای اقای سپهر دکتر حسن عباسی يا انسانی نادان است يا انسانی دانا از اين دو حال خارج نيست حال اگر وی نادان است پس شما هم نادانی که به سخنان وی به عنوان سند اشاره می کنی و اگر داناست غلط می کنی وی را نادان خطاب کرده و گفتارش را به باد تمسخر می گيری اقای سپهر به نظر شما اينکه وی می گويد اگر در کشور به گفته مقام معظم رهبری عمل می شد و فقر کنترل می شد و معيشت مردم تامين می شد فساد از جامعه رخت بر می بست نشان نادانی وی است ايا اينکه می گويد دموکراسي دروغی است بزرگ نشان از بی اطلاعی وی است اقای سپهر ترس شما از امثال عباسی ها بخاطر فکر کردن انهاست همانا که با انسان های نادان و کودن کاری نداريد دشمن اصلی شما انديشه و تفکر اسلامی و انسانی است شما خوب می دانيد که بزرگترين خطری که اربابان جنايتکار شما را تهديد می کند انديشه هايی است که امثال دکتر عباسی ها مدافعان ان هستند و ان هم شهادت در راه ارمان و عقيده است که به وجود اورنده شهادت طلبی و انجام عملياتهای شهادت طلبانه گشته است شما از خون مسلمانان می ترسيد و ترس شما ناشی از هراس از مرگ است در حالی که جوانان شهادت طلب مسلمان مرگ را بلعيده اند و در دل ظالمان جهان رعب و وحشت ايجاد کرده اند اگر امروز اينگونه به دکتر عباسی حمله می کند ناشی از خشمی است که از عقايد وی در وجودتان شعله ور شده است.
اقای سپهر خود را بيش از اندازه بزرگ فرض کرده ای و با شعارهايی که در فاحشه خانه های اروپايی ياد گرفته ای سعی در پيچيدن نسخه اروپايی برای ايران داری و می خواهی با دعوت جوانان به فساد تباهی انان را به طرفداران خود تبديل کنی حيف که اين حنا هم ديگر رنگی ندارد تو خود يک روشنفکرنما هستی که در ان ور اب ها در فاحشه خانه ای نشسته ای و مشروب در دست و از سر بی ارادگی شعارهای جوانپسند می دهی مشروب در دستت را زمين بزار و از ان خانه فساد وتباهی بيرون شو و بعد ببين که چگونه مقالاتت در وصف اعمال و کردار خودت است بعد هم نگاهی به ايران بينداز و ببين که اينجا با شهر رويا ها و قصه هايت زمين تا اسمان فرق دارد درست است که اينجا هم جوانان و پرشور و هيجان وجود دارد ولی هنوز هم افتخار ما شرم و حيايی است که در چشم دخترکان ايراني موج ميزند و پسران با شرافتی که ناموس مردم را به چشم ناموس خود نگاه می کنند اقای سپهر اين شهر با شهر روياهای تو خيلی فاصله دارد از خواب بيدار شو بخاطر عوام فريبی هايت شرمسار شو.
تمام اين سخنان را با تو و امثال تو زدم هر چند که بر اين باورم که پرداختن من و امثال من به بی هويت هایی مانند تو باعث ايجاد هويت برای شما می شود ولی برخود ديدم تا شرط بلاغ را به تو وهم کيشانت بگويم حال خواه پند گير خواه ملال.
-----------------------------------------------------------------------------------------------

چندين وبلاگ متعلق به جوانان درون کشور اقدام به درج نوشته های من نمودند که سايت منکرات نيز در زمره آنها بود. اينجانب صاحب اصلی سايت منکرات را هم مانند صاحبان ديگر وبلاگها ابدآ نميشناسم، فقط ميديدم که او نيز مقالات مرا در سايت خود درج ميکرد. اين سايت و چند سايت ديگر (که نميخواهم برای صاحبان آنها از ناحيه من صدمه ای وارد شود و نامی از آنها نميبرم) که مرتبآ هم آپ ديت ميگرديدند و در کنار ساير مطالب جديد آخرين نوشته های مرا نيز درج مينموند بناگهان از کار افتادند
اين مسئله مرا بسيار نگران کرده بود، اما چون بيم سلامتی و آزادی اين بچه ها را داشتم و ميترسيدم که وزارت اطلاعات با چسباندن اين جوانان بمن برايشان پرونده های قطور بسازد، قادر به افشا کردن و پرس و جو نيز نبودم. چاره را در آن يافتم که به کسی متوسل گردم که خود در درون نظام باشد. هستند بسياری از بچه های با شرف ميهن دوست و مردم خواه که از درون رژيم با من تماس ميگيرند و من خيلی از اطلاعات ارزنده آنها بهره ميبرم
تنها چاره را در آن ديدم که به يکی از همان جوانها متوسل شوم، جوانی که من شخصآ هنوز هم وی را بدرستی نميشناسم اما خود ميگويد که از درون سيستم است. بدون اينکه نامی از سايت يا وبلاگ خاصی ببرم از وی خواستم که در اينباره تحقيق کند که چگونه و همزمان چند ده سايت در داخل به يکباره از کار افتادند ؟! چند روز بعد او بوسيله ايميل بمن اطلاع داد که اين سايتها که عمدتآ هم از سرويس و سرور های پرشين بلاگ استفاده ميکردند، وسيله وزرت اطلاعات اشغال و بسته شده و آنگروه از صاحبان اين وبلاگها که شناخته شده بودند دستگير و به نقطه نامعلومی انتقال شده انده، بطوريکه هچيکس نميداند که در کجا نگهداری ميشوند و چه بر سر آنها آمد است
به تازگی يک يک اين سايت ها و وبلاگ ها مجددآ بکار افتاده اند اما با مشی کاملآ متضاد، بگونه ای که تمامی وبلاگهايی که آثار مرا منثشر ميکردند و بمن لطف داشتند، شروع به فحاشی و پرونده سازيهای مرسوم نمودند. باز هم بدليل نگرانی برای سلامتی و آزادی اين جوانان قادر به افشای نام اين وبلاگ ها نيستم. از کسانی که در اين مورد اطلاعاتی دارند خواهش ميکنم که ما را در جريان قرار دهند
همينجا يک موضوع بسيار بسيار مهم را متذکر ميشوم : آندسته از فرزندان عزيزم که از داخل تقاضای عضويت در حزب ميهن مینمايند و يا برايم ايميل می فرستند ليکن جوابی دريافت نميکنند، اين را به معنای بی علاقگی يا بی احترامی تصور نکنند، من مخصوصآ به ايميلهای داخل ايران جواب نميدهم، دليل آن نيز واضح است، اولآ نويسنده اين ايميل ها مشخص و شناخته شده نيستند، و شايد عوامل رژيم برای بدام انداختن و پرونده سازی برای شما اقدام به چنين کار هايی کند (ای بسا که چند بار هم چنين پيامهایي حتی با عکس و آدرس از داخل فرستاده شده و من با کمک گرفتن از جناب ذاکری متوجه شدم که از جانب خود مأموران وزارت اطلاعات بوده ). ثانيآ کافی است که نامه و يا ايميلی از جانب من خطاب بشما بدست مأموران رژيم بيفتد که آنگاه فقط بايد خود خداوند بشما ياری رساند. من متآسفانه يا بزعم خودم خوشبختانه از آن دسته سياسی هايی نيستم که بخواهم ميزان محبوبيت و مشروعيّتم را از خون قربانيانم کسب کنم. از جاری شدن خون از بينی حتی يکنفر که بمن لطف دارد بر خود ميلرزم و اينرا در پيشگاه پروردگار و وجدان و تاريخ مسئوليّتی بزرگی ميدانم
گر چه اين شهيد بازی و کشته شدن انسانی بدست نا انسانی ديگر را و حشيانه ترين عمل ميدانم و آرزو ميکنم حتی يک انسان نيز بجرم عقيده کشته نشود، ليکن شهيدی هم اگر هست آن شهيد است که حتی تا پای جان رفته فقط بخاطر اينکه ديگر همنوعانش زندگی بهتر و پر مسرتی داشته باشند. آنکه ميگويد چون ما شهيد داده ايم پس نبايد بخنديم و از مواهب زندگی لذت بريم، او آن کشته را تا درجه عمله جهل و ظلم تنزل ميدهد. او اگر مرده که ديگران در ماتم و عزا و نبود آزادی غرقه گردند که شهيد نيست. شخصآ که از مال دنيا هيچ ندارم که آنرا حتی به فرزندانم ببخشم، در وصيّت نامه ام نوشته ام و همينجا نيز مينويسم اگر قبل از آزادی ميهنم بدست اوباش جاهل و از خدا بيخبر رژيم کشته شدم، هر کسی که مرا لايق دوست داشتن ميداند بايد در مراسم تدفين و ياد واره ام بهترين جامه های خود را به تن کند و از هر روزی بيشتر شادی کند و با اينکار اوباش عمامه بسر را که تنها پيام و رسالتشان گسترش ماتم و عزای ديگران است به گريه وادارند. شخصآ فاش ميگويم که مبارزه ام فقط برای رسيدن خود و هم ميهنانم به مسرت و آزادی است. پس اگر جانم را گرفتند فقط فدای شادی و خوشبختی هم ميهنانم شده ام
فرزندان عزيزی که از شهرهای مختلف تقاضای عضويت داريد، شما فقط و فقط به دليل حفظ سلامتی و آزادی خودتان به هيچ عنوان از جانب ما پيامی دريافت نخواهيد کرد. همينقدر بدانيد که ما شما را پذيرفته ايم. هر کدامی از شما بايد با دوستان نزديکی که با آنها کاملآ و از هر نظر اعتماد داريد هسته های آزاد سازی ميهنمان را تشکيل دهيد. کسانی هم که وبلاگ دارند، بويژه کسانی که خود را مشروطه خواه و طرفدار شاهزاده رضا پهلوی ميدانند بعوض اينکه وب سايت خود را به آلبوم خصوصی خاندان پهلوی مبدل سازند، کمی سياسی عمل کنند و منبعد اين پيامهای آزاد سازی ايران را در سايتهای خود قرار دهند و آنرا تبليغ کنند. شما اگر سه ميليون عکس (ز گهواره تا گور) از رضا شاه بزرگ را هم در سايت خود فراهم آوريد سانتی متری هم به طرف آزادی ايران نرفته ايد. اين کار ها سياسی نيست و رژيم ميخواهد که شما مشغول همينکار ها باشيد. گذشته از اين بمباران تبليغاتی دلزگی مياورد و ضررش به مراتب بيش از کوبيدن مستقيم يک جريان است. ما از جريانهايی که خود را اتحاد جهانی و سياسی و ... ميدانند فقط انواع و اقسام پرتره های رضا شاه و محمد رضاشاه و شاهزاده رضا پهلوی را دريافت ميکنيم، جدآ حيرت آور است که اينها متوجه نيستند که اينکار ها در کاتيگوری هنری است نه سياسی و مبارزاتی . حجم اين ايميلها بقدری زياد است که امکان دريافت ايميلهای ضروری را غير ممکن ساخته و ما مجبور شديم که ايميل آدرسهای بسياری از اين جمعيّتهای چند نفره و فاميلی را که بيشتر به بازی های کودکستانی شبيه است را بگيرم. بيخود نيست که رژيم بيست و شش سال در ايران دوام آورده است
ظاهرآ از موضوع دور افتاديم، صحبت با شما جوانان نازنين در داخل بود، پدرانه بشما ميگويم که چاره کار ترک وطن نيست ! خداوند را بگواهی ميگيرم که غير از ايران همه جا برای من يکی سلول زندان است. پناهندگی بويژه در اين سالها جز بد بختی و آوارگی هيچ ثمری ندارد. بسياری از اين کشور ها دستشان با ملا های بی حيثيت در يک کاسه خون است. اينها کار بسياری از جوانان رعنا و برومند ما را در اينجا از بلا تکليفی و بی پولی به جنون رسانده اند. در شهر ويسلوخ واقع در ايالت بادن وورتمبرگ آلمان که بزرگترين بيمارستان روانی آلمان در آنجا واقع شده جوانهایی ايرانی وجود دارند که در خطرناکترين بخش بستری هستند. بسياری مسائل هست که نميتوان بدانها اشاره کرد
به خداوند ايران سوگند که اگر شما تعقل پيشه کنيد و فقط اراده محکم داشته باشيد و خود را از دام گله گذاريها و خاله خانباجی بازی های لس آنجلسی و دلقک های غير سياسی مانند هخا آزاد سازيد، سال ديگر در همين روز بجای ندبه و شيون و درد و غم از همه جای ميهنمان صدای ساز و آواز و نغمه و شور خواهيد شنيد. ما يکی از زيبا ترين و غنی ترين کشور های جهان را داريم، اگر همت بخرج دهيد و کشور مان را آزاد کنيم و با باز گرداندن اين حيوانات به قفس يک حکومت مدرن سرزنده و با نشاط داشته باشيم، ايران ما است که پذيرای ميليونها توريست از سراسر جهان خواهد بود
ما از هر کشور غربی بلحاظ منابع طبيعی غنی تر و سرشار تر هستيم. بايد کوشش کنيم که وضعيّت اروپا و آمريکا را به ايران آوريم نه اينکه اجازه دهيم ما را غارت کنند و خودمان را بگدايی و پناهندگی به آستان خود برند و مقام ما را تا شهروند درجه پنجم بزير کشند. وقتی ميگويم شيخ و ملای تهی از شرف برای ما عزت و غرور باقی نگذارده اند، همين است. اگر کشوری آزاد داشته باشم (که با کمی فداکاری ميتوانيم داشته باشيم) توريست و سرمايه گذار برای ورود به ايران از سر و کول هم بالا خواهند رفت. آنگاه ما را چه نيازی است که از يار و ديار و شهر و کاشانه خود جدا شويم و خود را آواره و سرگردان؛ و پدر و مادرمان را ماتمزده وسر در گريبان سازيم
من در اينجا هر وقت دختر و پسری را دست بدست در حال شادی و خنده ميبينم بياد فرزندان ايران افتاده و اندوهی به سنگينی کوه البرز را روی قلبم احساس ميکنم. آخر ما که جوانترين ملت جهان را داريم چرا بايد عبوس ترين و ماتم زده ترين اجتماع جهان را داشته باشيم ! اين فقط بخاطر اين است که بسياری که از آزادی دم ميزنند ، صداقت ندارند. اينها بدنبال جاه و مقام هستند
وقتی حسين شريعتمداری بنويسد (ولی سپهر از همه اينها پست تر و حيله گر تر است اگر اهورا و صوراسرافيل با سادگی ها و لودگی های خود سوژه خنده و وقت گذرانی انها را فراهم می کند سپهر با شعارهای دروغينش و با ژست روشنفکر بودنش انها را سر کار گذاشته) معلوم ميشود که درست به همانجايی اصابت کرده که هدف اصلی ما است
توضيح ديگری ندارم جز ذکر يک نکته = بدون اينکه قصد غلو و بی شخصيتی داشته باشم فقط مينويسم که رژيم خوب ميداند که من شومن و مجری تلويزيون نيستم. يک سياسی کار کشته هستم که ميدانم چه ميکنم، و اين تنها ادعا و سرمايه من است ! نيازی هم به راديو تلويزيون لوس آنجلسی ندارم

|

Monday, October 25, 2004

 

! اولين و آخرين ميثاق ملیّ

حزب ميهن




امير سپهر



! اولين و آخرين ميثاق ملیّ



ما آذری ها انسانهای پيچيده ای نيستيم، بسادگی در مقابل خون ريخته شده تمامی جانباختگان راه آزادی با هر ايده و مرام و در برابر غنچه های لگدمال شده اميد دختران و پسران قربانی انقلاب 57 متعهد ميشوم که به اتفاق يارانم و کمک شما مردم، بويژه بيش از سی ميليون دختر و پسر جوانم در داخل اگر موفق نگردم تا يکسال از اين تاريخ ميهن و مردم کشورم را از اين ننگ و اسارت و گرسنگی آزاد سازم، برای هميشه کار سياسی و نوشتن را کنار گذارده و بجايی روم که ديگر برای هيچ هم ميهنی مزاحمت ايجاد نکنم. اين اولين و آخرين ميثاق من آذربايجانی است
يکی از دهها نامه ای که از داخل خطاب به اينجانب نوشته ميشود. اين يکی ديگر جگر آدمی را آتش ميزند
----------------------------------------------------------------------------------------

در اينجا نمي توانم آه بر نياورم ، روزهايي هست كه احساسي تارتر از سياه ترين افسردگي ها وجودم را ميدان تاخت و تاز خويش مي سازد و آن احساس ، احساس تحقير انسان است . براي اينكه ترديدي بر جاي نماند كه من چه چيز و چه كس را خوار مي شمارم ، مي گويم من انسان را ، انسان امروز را ، كه با او به حكم سرنوشت همعصر هستم تحقير مي كنم – من از دم پليد او خفه مي شوم ... من مي كوشم كه بشر را مسئول ديوانگي هايش نشمارم . اما احساسم ناگهان دگرگون مي شود ، منفجر مي شود و بي درنگ به عصر جديد ، عصر خودمان وارد مي شود ... عصر ما ميداند ... آنچه پيش از اين بيمارگونه بود ، اينك ناشايست گشته است و اين جاست كه نفرت من آغاز ميشود . (( نيچه )) سلام آقاي سپهر ممنون از حسن اعتماد شما كه راهي را براي درددل كردن برايم گشوديد ... البته ميدانم كه كار من كاري جز هدر دادن وقت شما نيست اما اصلح تر از شما نيافتم و به ناچار (( با عرض معذرت )) دست بر گريبان شما بردم . حال و روز ما ايرانيان را كه شما خود به نيكي مي داني ... مخصوصا حال و روز ما جوانان را ... من يك دانشجو هستم آقاي سپهر كسي كه مدتها درس خواند و تلاشي چشمگير براي قبولي در دانشگاه از خود به خرج داد ... همه اين كارها براي رسيدن به موفقيت بود ... موفقيتي كه پس از احساس شكستي خرد كننده به آن دست يافتم ... من در اين 3 سالي كه دانشجو بودم به واقعيتهاي خرد كننده اي دست يافتم و حقايقي وحشتناك را ديدم ..... شما خودت بهتر ميداني كه تحمل دانستن بعضي چيزها چقدر دشوار است ... اين كه احساس متفاوتي داشته باشي و حقيقت را از ديدي ديگر بنگري ... همه اينها ثمره مطالعه فلسفه بود و قدرت پنهاني اي كه مطالعه فلسفه در وجود من به يادگار گذاشت اين موضوع (( فلسفه )) را با تاثير پذيري ذاتي من از موسيقي و كمي چاشني افسردگي با هم تركيب كنيد . اينك شما براستي خواهيد دانست كه با چه معجوني طرف هستيد ... البته تمام اين اتفاقات براي يك جوان 22 ساله افتاده است . حال چرا من اينگونه شدم : اول از همه اينكه در خانواده اي كاملا مذهبي رشد كرده ام و پدري به غايت بيمار (( از لحاظ فلسفه دروني )) و متعصب دارم ... البته او پدري فداكار و مهربان است اما بحث ما در اينجا چيزي فراتر از يك مسئله خانوادگي است . مدتي رفتار بيمارگونه او را مورد مطالعه قرار دادم . انساني به غايت ناچيز .. او فردي مومن و معتقد است اما هيچگاه پدري موثر براي من نبوده و نيست ... و ديد كوركورانه او نسبت به مسائلي به غايت طبيعي و عادي مرا به شدت ناراحت مي كند و اينجا به شرافتم سوگند مي خورم كه براي يك جوان هيچ چيز خرد كننده تر اين نيست كه تربيت خود را كاملا غير اصولي بداند و پدرش را پشتوانه اي (( هر چند ناچيز و كوچك )) براي خود نداند ...او حتي توان به پايان رساندن يك بحث ساده را هم ندارد و مدام براي تثبيت موقعيت !!! خويش فرياد مي كشد . من با اين مسئله به سختي كنار آمدم و خويشتن را از ابتدا تربيت نمودم ... حال مي توانم ادعا كنم كه من ساخته دست خودم هستم و براي اين كار از تمام قواي دروني خود كمك گرفتم و اين مسئله از من انساني درونگرا و كم حرف ساخت . مورد دوم اينكه از همان سال اول ورود به دانشگاه با محيطي بسيار تصنعي و بي روح روبرو شدم من دانشجوي دانشگاه آزاد هستم و در اين 3 سال با انبوهي انسان روان پريش ، احمق ، كودك و بيمار روبرو گشتم و به قول نيچه از همين جا بود كه نفرت من آغاز شد ... من در آنها هيچ چيزي نمي ديدم و به شكل سخت گيرانه اي از اين قوم فاصله گرفتم (( حتما منظور مرا مي فهميد و مي دانيد كه از چه انسانهاي كوته فكري حرف مي زنم )) ... آنها همه چيز را در پول ، سيگار ، معشوقه زيبا و خوردن مي بينند ... باور نمي كنيد اما مثل مدهوشاني دائما در حال پرسه زدنند و اصلا نمي دانند كه بدنبال چه هستند ... براي اينان وجود يك گوشي موبايل و يك اتومبيل مدل بالا يعني رسيدن به تمام آرزوهايشان .... ديگر چه بايد بگويم ؟؟؟ ... آنها براستي در جايي ديگرند ...... خودتان هم در مقاله اي از حضور چنين افرادي در محيط ( پالتاک ) سخن گفتيد . اما آيا بايد تعداد اين افراد به اين اندازه باشد ؟؟؟؟ تنها چيزي كه اندكي مرا آرام مي كند گوش سپردن به موسيقي و حضور بيمارگونه در محيط هاي مجازي ساخته ذهن خودم است ... شوق مطالعه در من خشكيده و حتي ديگر قدرت نوشتن هم ندارم قدرت نوشتن در من وجود دارد اما اكنون ذهن من كاملا واپس گرا شده ... انساني كه قدرت خويش را از دست رفته مي بيند ديگر دليلي براي زندگي كردن ندارد ... من كه روزگاري (( عليرغم همين سن كم )) بواسطه تفاوت با ديگران بر خود مي باليدم اينك خود را همپايه و حتي پائين تر از همان ابلهان مي بينم و آقاي سپهر آيا احساسي خرد كننده تر از اين سراغ داريد ؟؟؟؟ نمي دانم نام بيماري رواني من چيست و اينك با چه ديدي به اين جملات مي نگريد ... من هم همانند ديگر قربانيان اين حكومت مريض ... با چشمان خود چيز هايي ديده ام كه هفته ها چشمانم را پر از اشك كرده است .... معصوميت از دست رفته دختران پاكي را ديده ام كه به جرم انسان بودن تا پائين ترين مرتبه حيوانيت تنزل كرده اند ... مرگ بي گناهان بسياري را شاهد بوده ام زندگي در اينجا يعني روبرو بودن دائمي با يك نوع استرس ناشي از واهمه ... واهمه از همه چيز حتي قدم زدن در خيابان ... اينجا اشفته بازار درك معانيست ... معاني ساده اي همچون : زندگي ، آزادي ، مردانگي ، شعور و ... . من و افرادي همچون من قرباني تفكر خويش هستيم و راهي هم براي رسيدن به آرزوهايمان باقي نمي ماند ....... تفكر و پرداختن به چرايي اتفاقات چنان مرا غرق خود مي سازد كه توان انجام دادن هيچ كاري را ندارم ، هيچ كاري جز فكر كردن و فكر كردن و فكر كردن .... شايد برايتان خنده آور باشد اما همين مساله بي نهايت ساده مرا چنين افسرده و ملول ساخته است (( مي دانم كه افسوس خوردن و ناراحتي هيچ دردي را درمان نمي كند اما چه كنم ؟؟ )) مدتها در ميان اين افكار پريشان بدنبال به ساحل نجات رسيده اي بودم اما نيافتمش هر چند كه هنوزم براي يافتن او و كساني همچون او در تلاشم . حرف هايم بسيارند و بسيار اما تا به كي بگويم ؟؟؟ براي آدمي كه خواهان است تا قدرت را از نوع آخوندي آن بدست آورد ، انحطاط تنها وسيله است : چنين آدمي تمايل زنده اي در بيمار كردن بشر و ايجاد مفهومهاي (( نيك )) و (( بد )) ‌و (( درست )) و (( نادرست )) به مفهوم مرگبار و محكوم كننده جهان داراست. با احترام فراوان ...... ا
------------------------------------------------------------------------------------------
روزی نيست که نامه های جانکاهی از داخل نرسد و ما را دچار اندوه و درد بيشتر نسازد. عمق مصيبت و فاجعه
آنجاست که نويسندگان اين نامه ها کسانی هستند که هنوز در ابتدای سالهای جوانی خود بوده و بطور طبيعی بايد در اوج شادابی و نشاط باشند. در کشوری چون ايران که هفتاد در صد جمعيّت آن زير سی سال سن دارند، با توجه به منابع سرشار و ثروتهای ملی که ما داريم بجای اينکه اين فرزندان ما از تمامی مزايای رفاه اجتماعی و مواهب و لذتهای طبيعی زندگی برخوردار باشند، هنوز حتی به جوانی کامل نرسيده دچار پريشانی و افسردگی شده و در دامان فقر و نبود آزادی و انبوهی از درد های ملال آور اجتماعی در می غلطند. اما فقط شيخ و ملای جنايتکار نيستند که اين طفلکی ها را در اين زندان تنگ و کشنده نگاه داشته اند که روزی صد بار ميميرند و زنده ميشوند، اپوزيسيون هپروتی، بويژه بخشی که خود را مثلآ روشنفکر ميدانند گناهشان بمراتب از آخوند ها بيشتر است. اصلآ مگر همين روشنفکر های کيلويی نبودند که خمينی و رفسنجانی و خامنه ای ها را بر سر کار آوردند ؟
واقعييت تلخ اين است که ما نه روشنفکر درست حسابی و مسئوليت پذير داريم و نه اپوزيسيون با شرف و با وجدان. کسی که تا دختر خاله و پسر عمه و دايی خود را هم به خارج آورده و شبها مشروب خود را ميخورد و غم آب و نان و دوا و درمان ندارد و جشن و کنسرتش هم رو براه است، کجا عجله دارد که مردم داخل ايران از اين درد و محنت و ننگ آزاد شوند
فردی که دخترش از سر رفا و خوشی فقط بخاطر خوب نرقصيدن سه بار شوهر عوض کرده آخر چگونه قادر است درد پدری تهيدست و کمر شکسته را احساس کند که جگر گوشه پانزده شانزده ساله اش برای سير کردن شکم خود بايد تن خود را به خوک های 60 ـ 70 ساله چپاولگر و بی وطن بفروشد ! بخداوند سوگند که آدمی اگر از آدميت تهی نباشد و فقط کمی غيرت ملی داشته باشد اينجا در اين غربت درد هايی وجود دارد که حتی جانکاه تر از آلام هم ميهنان اسير ملا های بی شرف در داخل ايران است
چه بايد کرد ؟ بايد نشست و نظاره گر اينهمه رنج و مصيبت بود و دل به اين خوش کرد که عليرضا نوری زاده بعد از هفت سال همچنان مرتبآ از خاتمی تعجب کند که چرا در مقابل تعويض فرماندار ابرقو مقاومت بخرج نداد ! و يک بچه آخوند (کند رو) بی عمامه ای چون دکتر کيلويی محمدرضا خاتمی که همسر نوه خمينی است جای عموی (تند رو) خود حداد عادل وافوری را که دخترش همسر پسر خامنه ای است را در مجلس بگيرد ؟! مگر او و ديگر کند رو ها و بويژه برادرش هشت سال مجلس و دولت را در دست نداشتند ! آيا نتيجه آن چيزی جز زندان و سرکوب و بی آبرويی بيشتر برای مردم گرفتار کشورمان بود ؟ يا اينکه سالی يکبار در خارج پرچم و آبجو بدست هژدهم تير ماه (مراسم هژده بدر) را بارقص و آواز برگزار کنيم و دلمان خوش باشد که ما مردم خود را دوست ميداريم و برای آزادی آنها مبارزه ميکنم ! و يا اينکه بايد چشم به لندن و پاريس و واشنگتن بدوزيم و منتظر کری و بوش تونی بلر و ژاک شيراک و ... باشيم که بيايند و ما را از چنگال اين ميکرب طاعون جمهوری اسلامی نجات دهند ؟! آيا ما خود نميدانيم که با اينکار ها ره بجايی نخواهيم برد. هر گز فکر نکرده ايم که با اين مسخر بازی ها فقط خود را مضحکه کرده و مردم داخل را دانسته و نادانسته می فريبيم
شرافتآ بنده اهل اين بازيها نيستم. قصدم اين است که کاری کارستان کنم. دو سالی است که بر روی طرحی کار کرده ام واطمينان به موفقيت آن دارم. شخصآ ديگر از اين اوپوزيسيون بازی و بحث های بی محتوا و غير عملی جدآ خسته شده ام و با شناختی که از اين جنابان دارم، بويژه از اين افراد ماليخوليايی که مثلآ خود را روشنفکر ميدانند، هيچ چشم اميدی بدانها ندارم که از هم اکنون بر سر رياست و مقام با همديگر نزاع و قهر ميکنند
هيچ پهلوان و معجزه گری هم در راه نيست! بيش از دو دهه بحث و انتظار بيخودی ديگر کافيست، کار جمعی و وفاق است که رمز پيروزی ما خواهد بود. هر مقطی از تاريخ شخصيتهای خاص خود را ميطلبد، اينجانب نه هخا هستم، نه آرش کمانگير و نه کاوه آهنگر و نه زورو و سوپرمن. مروج دين و شريعتی نوين هم نيستم، که دينداری و بيدينی هر کسی در چهارچوبه دانش و جهان بينی و هستی شناسی اوست، و همه بدبختی ما از همين دخالت دادن دين در سياست است، سودای خمينی شدن و دستيابی به وزارت و وکالت را هم در سر نمی پرورانم، اينجانب فقط خود را يک نيمچه روشنفکر مسئول و مبارز راه آزادی ميدانم
بيش از سی سال کار سياسی و ديدن انقلابی ويرانگر که خود نه تنها هيچ نقشی در آن نداشته بلکه قربانی آن نيز بودم و هستم، و بيش از دو دهه در بدری و آشنايی کامل با جامعه عليل و از مرحله پرت جنبش روشنفکری و شناخت از اپوزيسيون خود فروخته و شهرت طلب مرا بجايی رسانده که بدون غلو و خود بزرگ بينی در خود اين دانش و توانايی را می بينم که چنانچه جوانان داخل ياريم دهند قادر به آزاد سازی کشور و مردم سرزمين خود باشم
ما آذری ها انسانهای پيچيده ای نيستيم، با روحيه خاصی که دارم و با توجه به سالها مبارزه و دربدری و تجربه اندوزی، با همين اعتبار در مقابل خون ريخته شده تمامی جانباختگان راه آزادی با هر ايده و مرام و در برابر غنچه های لگدمال شده اميد دختران و پسران قربانی انقلاب 57 متعهد ميشوم که به اتفاق يارانم و کمک شما مردم، بويژه بيش از سی ميليون دختر و پسر جوانم در داخل اگر موفق نگردم تا يکسال از اين تاريخ ميهن و مردم کشورم را از اين ننگ و اسارت و گرسنگی آزاد سازم، برای هميشه کار سياسی و نوشتن را کنار گذارده و بجايی روم که ديگر برای هيچ هم ميهنی مزاحمت ايجاد نکنم. اين اولين و آخرين ميثاق من آذربايجانی است. اينرا نيز از شرف ملی خود تعهد ميکنم که در آينده تحت هيچ شرايطی و با هيچ توجيهی پست و مقام نپذيرم و به محض آزادی ايران خود را بازنشسته نموده و از کار سياسی دست بردارم و به همان کار مورد علاقه خود يعنی نوشتن و روشنگری بپردازم
اگر کسانی بگويند خمينی نيز چنين گفت، ميگويم اولآ مقايسه خود با خمينی را فحش و نا سزا تلقی ميکنم، ثانيآ وی را در اين مورد اصلآ مقصر نميدانم، خطا و گناه از کسانی است که بجای ايستادگی در مقابل پيمان شکنی وی شرف خود را به پست و مقام فروختند و اين ديو جهل و اژدهای خونخوار را بر جان و هستی مردم بينوای ايران مسلط کردند . ديکتاتور بخودی خود بوجود نمی آيد، يک قلدر و ديکتاتور را سفلگانی ميپرورند و ميسازند که يا در مقابل پول و شهرت ضعف دارند و يا مردم نادان و از نظر فکری صغير هايی محتاج به قيمی هستند که چون راه استفاده از آزادی خود را نميدانند، اين طبيعی ترين حق خود، يعنی حق حاکميت ملی و آزادی خويش را شخصآ به کسی بخشيده و آنگاه اين حقوق ابتدايی اما حياتی خود را از وی گدايی ميکنند
بيست وشش سال بحث های مهوع و پو چ زير لوای (بحثهای روشنفکری بر سر جمهوری يا مشروطه) که رژيم خود بدانها دامن ميزند ميهن ما را به ويرانی، آبرو و نام نيک و تاريخ ما را به لجن، ملت ما را به گرسنگی و گدايی، دختران ما را به حراج در کشور های بيگانه، پسران ما را به اعتياد، خودمان را به دربدری و آوارگی و کل ملت ما را به بدبختی و پريشانی کشيد. قصد ما اين نيست که تا آخر عمر نظاره گر اينهمه ننگ و خفت باشيم و فقط دل خوش کنيم که با رژيم مبارزه ميکنيم، آنهم در حاليکه هيچ دستاوردی برای خود و مردم کشورمان نداشته باشيم. ما طرحی عملی و منطقی برای آزادی ايران داريم که ظرف چند روز آتی آنرا اعلام خواهيم کرد. طرحی که تمام مقدمات آنرا هم آماده ساخته ايم و فقط نيازمند همکاری مردم آزاديخواه حقيقی در داخل و خارج کشور هستيم. چشم اميد ما بشما جوانان در داخل دوخته شده است. اطمينان داشته باشيد که اگر به همديگر کمک کنيم کشورمان بزودی آزاد خواهد شد
ميهن ما يکی از جوانترين کشورهای دنياست، در سرزمين ما از همه جای ايران بايد صدای ساز و آواز بگوش رسد. ما در هر کوی و برزنی بايد شاهد رقص و شادی مردم باشيم. دختر و پسر بايد که دست در دست هم از آزادی و جوانی خود لذت برند. اينها نه رويا است و نه حزيان. شما بچه های خوب ايران ميتوانيد و بايد اين اوباش پير و فرتوت و پسمانده را بر سر انگشت بچرخانيد. اينها مشتی حيوانات ماقبل تاريخ هستند که جايشان در قفس است نه در مناصب و مقامات کشوری
در روز های پيش رو راجع به طرح مزبور توضيح خواهم داد

|

Saturday, October 23, 2004

 

اطلاعيه جمهوری خواهان


حزب ميهن




امير سپهر

! اطلاعيه جمهوری (اسلامی) خواهان



رجبعلی ها و انصافعلی های اصلاح طلب درون کشور هزاران بار شرف دارند بر اين ناکسانی که مردم را سر کارگذارده و برای فريب ملت، خود را اپوزيسيون جا ميزنند
اطلاعيه اتحاد جمهوری (اسلامی) خواهان ايران
کشور به تاراج مشتی اوباش عمامه بر سر رفته، دختران ايران برده وار در بازار های عربی بفروش ميرسند، آبرو و حيثيت تاريخی ملتی در دنيا بر باد رفته، جوانانش لب و چشم و زبان ميدوزند که از آن جهنم فرار کنند، در جهانی که حمايت حيوانات حتی تنبيه و کتک زدن سگ و اسب و يابو را هم قدغن کرده، جوان پر غرور ايرانی را فقط بجرم لبخند زدن بر روی همسن و سالش و يا بجرم گوش دادن به موزيک در ملاء عام شلاق زده غرورش را لجن مال ميکنند، نود و دو در صد از ثروت کشور در دست هفت در صد شيخ و ملا و اعوان و انصار آنهاست، مشتی بيسواد پير و خرفت و ابله با افکار گنديده هزارو چهارصد سال قبل هر کسی را که دلشان ميخواهد ميگيرند و ميزنند و ميکشند و چپاول ميکنند و به وی تجاوز ميکنند و ... ا
آنوقت عده ای که 26 سال قبل کشور را دو دستی به ملا ها تقديم کردند، و در حال حاظر هم خود در پاريس و لندن و نيويورک نشسته و از آزادی و رفاه در غرب لذت ميبرند، نه تنها از اين بچه های معصوم و قربانی عذر خواهی نميکنند، نه تنها در صدد جبران خطای فاجعه بار خود بر نمی آيند که ايران و جهان را به بدبختی کشيد و بيش از يک ميليون انسان را به هلاکت داد و نه تنها حتی شرم ندارند که بعد از آن گند کاری لااقل خود را بازنشسته کنند، بلکه امروز هم تحت نام دروغين اپوزيسيون در خدمت اين نظام جانی و ايران بر باده هستند
در حاليکه حتی رجبعلی مزروعی و انصافعلی هدايت، نمايندگان مجلس ملا ها و از دو خردادی های دوآتشه در ايران هم بروشنی ميگويند که اصلاحات ديگر مرده است و رژيم يکدست است، آنوقت گروهی که بدروغ خود را اپوزيسيون جا زده اند، در اروپا و آمريکا هنوز هم زير علم اصلاح طلبی زنجير و قمه زده و همچنان صحبت از جناح تماميّت خواه و نصفه نيمه خواه و کندرو و تندرو ميکنند. قصدشان اين است که به هر ترتيب و به هر قيمتی که شده نگذارند نام جمهوری از بين برود، ( که مبادا، مبادا مجددآ نظام مشروطه باز گردد و شکر خوری 26 سال قبلشان از پرده برون افتد!) تا اينکه اينها بتوانند شايد در يکصد و دوصد سال آينده که ديگر به احتمال قوی ايرانی بر جای نخواهد ماند، با کاستن مقداری از اختيارات ولی فقيه و شورای نگهبان اين رژيم را به يک نظام عرفی تبديل سازند، تا بدينوسيله حماقت و نادانی در پيروی از امام راحلشان را توجيه و حقانيّت انقلاب پنجاه و هفتشان را به ثبوت رسانند ! ا
برای اينکه مبادا خالی نا بجا بگوشه لب اين جمهوری افتد و افکار عمومی و دولتهای آمريکايی و اروپايی ديگر اين جمهوری ملا نشان را تثبيت شده بحساب آورند، انتقادات اين اپوزيسيون حتی چند ده برابر ملايمتر از روزنامه های داخلی جمهوری اسلامی است. شک نميتوان داشت چنانچه اين اپوزيسيون با اين موضع گيريها بداخل ايران نقل مکان نمايد، نه تنها راحت تر از نهضت آزادی و جبهه مشارکت اسلامی قادر به فعاليّت و شرکت در انتخابات خواهد بود که حتی کاغذ و امکانات مجانی هم از وزارت ارشاد شرکای سال 57 خود برای نشر افکار وفادارانه خود نسبت به امام راحل و جمهوری اسلامی دريافت خواهند نمودد؟! زيرا اينها نه تنها مخالف و اپوزيسيون نيستند بلکه ميخواهند به هر ترتيبی که شده اين جرثومه فساد و تباهی جمهوری اسلامی را که فرزند سياسی خودشان است نجات دهند، حتی به قيمت حراج دختران جگر گوشه مردم نگونبخت ميهنمان، که خود سبب ساز اين رسوايی و فاجعه هستند و نابودی کل کشوری بنام ايران
برای اينکه بدانيد درد ايرانی از خود نا ايرانی است و چه کسانی مسسببان اصلی اين همه درد و رنج و بی آبرويی ما هستند، و چه افرادی خود را بدروغ اپوزيسيون جازده اند و نميگذارند مردم از اين نکبت و طاعون جمهوری اسلامی نجات يابند، فقط به چند جمله از اطلاعيه ياران سال 57 روح الله خمينی و خلخالی و حسين الله کرم تحت نام «اطلاعيه اتحاد جمهوريخواهان» توجه کنيد که با چه دلسوزی از رژيم دفاع ميکنند، بگونه ای که حتی حسين شريعتمداری نيز تا اين اندازه برای حفظ رژيم اشک نميريزد و ديگر رجبعلی و انصافعلی هم اينگونه از فرو پاشی رژيم آدمخوار طالبان ايران در هراس نيستند
---------------------------------------------------------------------------

روز پنجشنبه 21 اکتبر 2004 در وين دور تازه ای از مذاکرات نمايندگان فرانسه، انگليس و آلمان با نمايندگان جمهوری اسلامی پيرامون بحران پروژه هسته ای ايران آغاز می شود. برابر گزارش ها، در اين مذاکرات که اجلاس يورو3 نام دارد اروپا پيشنهادات جديدی را برای کمک به فن آوری هسته ای صلح آميز در ايران از جمله با استفاده از تکنولوژی رآکتور آب سبک مطرح خواهد کرد، به شرطی که جمهوری اسلامی نظارت کامل آژانس بين المللی انرژی اتمی را بپذيرد و درباره عدم ساخت سلاح هسته ای اطمينان دهد. طبق تصميم اجلاس 13 سپتامبر شورای حکام اين آژانس، ايران تا 25 نوامبر امسال فرصت دارد تا به شفاف سازی کامل پروژه هسته ای خود بپردازد و از جمله پروسه غنی سازی اورانيوم را داوطلبانه و موقتا متوقف کند
اتحاد جمهوری خواهان ايران همانگونه که در بيانيه تحليلی 2 سپتامبر خود يادآور شده برآنست که بحران مربوط به پروژه هسته ای که اقتدارگرايان حاکم با سياست های ماجراجويانه خود آن را دامن زده و موجبات انزوای بين المللی بيشتر ايران و تهديد خارجی عليه کشور را فراهم کرده اند، نبايد بيش از اين ادامه يابد و باعث کشيده شدن اين پرونده به شورای امنيت سازمان ملل و اعمال مجازات های اقتصادی و سياسی نسبت به ايران شود. تجربه ثابت کرد که سياست نادرست مانور بر روی اختلاف نظر قدرت های بزرگ بويژه آمريکا و اروپا بر سر اين مسئله جز تنگ تر شدن حلقه محاصره بين المللی عليه کشور ما نتيجه ای ندارد و اين سياست غلط اساس حق ايران برای بهره برداری صلح آميز از فن آوری هسته ای را نيز بزير سئوال می برد
ما اکنون بار ديگر تاکيد می کنيم که ايران نبايد آخرين فرصت ها را برای پايان دادن به بحران هسته ای و تنش زدائی در سياست خارجی و جلب اعتماد بين المللی از دست بدهد. مذاکرات وين همچنين از اين نظر حائز اهميت است که مضمون پيشنهادات سه کشور اروپائی هفته پيش در اجلاس کشورهای بزرگ صنعتی (گروه 8) در واشنگتن نيز مورد بحث قرار گرفته است و چنانچه نتيجه اين مذاکرات بتواند خواسته های آژانس بين المللی انرژی اتمی در زمينه شفاف سازی کامل اين پروژه را تامين نمايد، در عين حال می تواند مقدمه ای برای تنش زدائی بين ايران و آمريکا و در جهت عادی سازی مناسبات دو کشور نيز باشد. نيازی به تشريح اين مسئله نيست که تخريب مداوم مناسبات ايران با آمريکا و قطع رابطه سياسی دو کشور طی اين مدت طولانی و عدم تلاش جدی برای برقراری اين روابط چه زيان های بزرگی را متوجه ميهن ما کرده است ... ا

|

Monday, October 18, 2004

 

يک قاچاقچی جانشين خاتمی


حزب ميهن




امير سپهر


! يک ... و قاچاقچی معروف بين المللی در تدارک جانشينی محمد خاتمی



کسانی که در نهاد های رسمی و شناخته شده رژيم، حال چه به اصطلاح انتخابی يا انتصابی نشسته اند تنها افراد و جريان هايی نيستند که چرخ اين بزرگترين نظام مافيايی و تروريستی طول تاريخ را به حرکت در مياورند. جمهوری اسلامی يک تيم پشت پرده نيز دارد که اعضای آن در واقع اصلی ترين رهبران و کارگردانهای اين رژيم بشمار ميروند. اين افراد کليدی که هر از چند گاهی نامی از آنها در مطبوعات منعکس ميگردد اما آنگونه که بايد و شايد به نقش و اهميت آنها پرداخته نميشود، عملآ مهم ترين مهره های اين مخوف ترين مافيای دزدی و جنايت هستند که از پشت پرده، سياست خارجی و حتی مذاکرات هر از چند گاه با بخشی از سياستمداران اسرائيل و آمريکا را نيز راهبری ميکنند. برای مثال هوشنگ امير احمدی فقط يک آمريکايی ايرانی تبار نيست که برای رژيم ملايان نقش بزرگترين لابی کننده در ايلات متحده را انجام ميدهد، وی عضوی پر نفوذ از هئيت حاکمه رژيم ملايان و پاره ای مهم و جدايی نا پذير از رژيم آنها است
با وجود اينکه اهميت امير احمدی دررهبری جمهوری اسلامی بسيار بالا تر از مشکينی و جنتی و مصباح و هاشمی عراقی است، اما چون در يکی از نهاد های رسمی رژيم ننشسته و در آمريکا زندگی ميکند، پاره ای به نقش تعيين کننده وی در رهبری جمهوری اسلامی بويژه تعيين خط مشی برای سياست خارجی اين رژيم مافيايی توجه ندارند. اين افراد تعدادشان خيلی بيشتر از اينهاست که بتوان در يک مطلب کوتاه به بررسی نقش و اهميت يک يک آنها پرداخت. طبق اطلاعاتی که ما داريم رژيم قصد دارد يکی ازهمان چهره های پشت پرده و بسيار خطرناک خود را وارد ميدان کند، در اين نوشتار کوتاه قصدم اين است که در حد حوصله، اين مهره مافيايی را به مردم داخل، بويژه جوانان بشناسانم تا مبادا دچار اشتباه ديگری همچون دوم خرداد گردند
پس ازآنکه مير حسين موسوی رسمآ اعلام کرد که حاظر به نامزدی رياست جمهوری بی اختيار اسلامی نميباشد، جناح به اصطلاح دوم خرداد در فکر آنست که طباطبايی را روانه ميدان کند. صادق طباطبايی خواهر زاده آخوند مفقود الاثر شيخ موسی صدر (معروف به امام موسی صدر) است که يکسال قبل از بلوای 57 در سفری از لبنان به تريپولی پايتخت ليبی سربه نيست شد. بسياری معتقدند که معمر القذافی وی را از بين برده است، بعضی نيز معتقدند که پليس مخفی کشور ... حامی اصلی خمينی وی را از سر راه برداشت که بعد ها برای خمينی رقيبی بزرگ و مانعی بر سر مطامع استعماری آن کشور در ايران نشود. صادق طباطبايی با خانواده خمينی نيز نسبت سببی دارد، و خواهرش همسر احمد خمينی بود. وی همچنين پسر خاله همسر سيد محمد خاتمی نيز هست
صادق در جنوب لبنان بر روی پای بزرگترين تروريستهای اسلامی بزرگ شده است. او با تسلطی که به چند زبان خارجی دارد تا قبل از بازگشت به ايران علی رغم جوانی يکی از مؤثر ترين افرادی بود که کار مذاکره برای رشوه گيری از کسان به اسارت گرفته شده بوسيله جنبش شيعی امل لبنان به رهبری نبيه بری و همچنين بخشی از پی. ال. او (سازمان آزاديبخش فلسطين) را در دهه هفتاد بعهده داشت. پس از پيروزی انقلاب ملا ها در ايران بخش تند رو جنبش امل بوسيله آخوند محتشمی پور به گروه تروريستی مستقلی مبدل گريد بنام حزب الله لبنان که در حال حاظر هم تمام اسلحه و مخارج آن وسيله جمهوری اسلامی از بيت المال ما پرداخت ميگردد. متذکر ميگردد که جنبش شيعی امل لبنان با کمک فنی سازمان الفتح بوسيله دايی مفقود شده صادق، امام موسی صدر پايه ريزی شد که مصطفی چمران (شوهر خواهر ياسرعرفات) و ابو شريف ايرانی نيز نقش اولين فرماندهان نظامی آنرا بعهده داشتند
چمران چند سال بعد در جنگ ايران عراق کشته شد. سيد صادق طباطبايی که تا قبل از انقلاب ملا ها بيشترين عمر خود را در لبنان و سپس آلمان سپری کرد به هنگام بازگشت خمينی به ايران به همراه وی به ايران مراجعت نمود و بدليل اينکه در خانه خواهر خود (منزل احمد خمينی) زندگی ميکرد همه جا به همراه روح الله خمينی بود و يکی از نزديکان و محارم بيت وی محسوب ميگرديد که بيشترين کار مشاوره و ترجمه ديدارهای خمينی را نيز عهده دار بود. طبا طبايی که سيمايی بسيار جذاب داشت در اوان انقلاب به صادق خوشگله شهره بود. او دراولين دوره انتخابات رياست جمهوری که در پانزده بهمن سال 58 برگزار شد در کنار مسعود رجوی، جلال الدين فارسی (که بعدآ مشخص شد يک فرد افغانی است)، ابوالحسن بنی صدر، احمد مدنی، حسن حبيبی، داريوش فروهر، صادق قطب زاده، کاظم سامی، محمد مکری، و حسن غفوری فر کانديد رياست جمهوری بود که از ميان آنها ابوالحسن بنی صدر برنده شده و به اولين رياست جمهوری رژيم ملايان رسيد.
طباطبايی پس از شکست در انتخابات به آلمان رفت و در طول جنگ ايران و عراق با همکاری عدنان قاشقی دلال معروف اسلحه، واسطه گری خريد اسلحه برای رژيم ايران و حتی عراق را بعهده گرفت که از اين راه بهمراه شريک خود علی اکبر هاشمی رفسنجانی چند صد ميليون دلار از پول ملت ايران را به جيب زد. صادق خان هميشه با بخشی از سياستمداران آمريکايی ارتباط داشت و پادو و واسطه مورد اعتماد هاشمی رفسنجانی با آمريکائي ها بود، او بود که ملاقات اکبر چوپان رفسنجانی با مک فارلن آمريکايی را در تهران ترتيب داد. طبا طبايی يکی از شناخته شده ترين دلالان کوکائين در جهان است که فقط دو بار در فرودگاه فرانکفورت در آلمان و يکبار هم در ژنو سويس دستگير گرديد؛ اما هر سه بار چون پاسپورت ديپلماتيک ايرانی داشت و از مصونيت برخوردار بود بطور موقت آزاد گرديد
بخش عظيمی از مواد مخدری که امروز وارد ايران ميشود و در بين جوانان مردم توزيع شده و آنها را به تباهی ميکشد از کانال طباطبايی است. همين حسين موسويان که در چند هفته قبل رياست هيئت مذاکره کننده برسر پرونده اتمی را در وين اطريش عهده دار بود، فردی است که پس از پايان دوران قطع ارتباط سياسی اتحاديه اروپا با ايران، با سمت اولين کنسول به فرانکفورت فرستاده شد. در شرايط شرم آور آنروز سياست باج دهی اروپائيان به ملايان که آنها حتی عوامل ترور فعالان اپوزيسيون را هم بدون بازداشت و محاکمه به ايران ميفرستادند، حسين موسويان با پرداخت رشوه های کلان بصورت کادو و ساخت و پاختی که با مقامات آلمانی کرد موفق گرديد که پرونده های کوکائين صادق طبا طبايی را مسکوت و يا مختوم و بزبانی ساده تر ماستمالی نمايد. جريان دستگيری با يک چمدان حاوی چند کيلو کوکائين خوشبختانه در چند روزنامه آلمانی درج است که چنانچه طبا طبايی بطور جدی وارد گود شود اينجانب با تسلطی که بزبان آلمانی دارم و مدتی هم در مطبوعات آلمانی زبان قلم زده ام، حتمآ اين گزارش های درخشان راجع به او را از آرشيو روزنامه های آلمان و سويس پيدا کرده و منتشر خواهم نمود
صادق خان طبا طبايی مشکلات شخصی شرم آوری هم دارد که ورود بدانها کار بنده نيست، که اين اعمال را فقط شايسته حسين شريعتمداری و ديگر اوباش ذوب شده در ولايت ايران فروشی و مردم کشی ميدانم
شخصآ آرزو ميکنم که صادق خان طبا طبايی به رياست جمهوری چنين رژيمی برسد، زيرا رژيمی که کارش را با يک روضه خوان بيسواد و کينه توزی آغاز کرد که دين اسلام را از يک باور توحيدی به مکتب ترور و دزدی و تجاوز و رشوه گيری مبدل ساخت همان بهتر که با فرد قاچاق فروشی بپايان رسد که در آغوش حسين فضل الله های آدم ربا و رشوه گير و ... بزرگ شده است

|

Thursday, October 14, 2004

 

!...فهم سر به کون


حزب ميهن
امير سپهر


! ... خيانت ذاکری يا فهم سر به کون






حقيقت هميشه بطور ساده يا از زبان کودکان الکن بيرون می آيد و يا از دهان انسانهای کم شعور! بعضی از حرف های اين آقای عباسی کاملآ درست است


ما بطور مرتب ايميل های تهديد آميز و توهين آميز دريافت ميکنيم. قصد داريم تا آنجاييکه اين تهديد نامه ها و فحش نامه ها و تهمت نامه ها قابل انتشار باشد آنها را بر روی سايت قرار دهيم. البته ما قبلآ نيز پاره ای از آنها را منتشر کرده ايم، ليکن منبعد تمامی اين گونه ايميل ها مشروط بر آنکه که در آنها از واژگان مستهجن استفاده نشده باشد را منتشر خواهيم کرد. با اين اميد که ما مردم خود را آنگونه که هست بشناسيم نه بصورت تصنعی. زيرا از آنجايی که ارسال کنندگان اين قبيل پيام ها ميدانند که کسی قادر به شناسايی آنها نخواهد بود، شخصيت، منش، ميزان پايبندی به فروزه های اخلاقی و افکار خود را بروشنی و آنگونه که هست بيان ميکنند
اگر حسن نيت و سعه صدر داشته باشيم اين ايميل ها برای ما اسناد بسيار ارزنده ای خواهند بود، اينگونه نوشته ها ميتوانند برای ما ناب ترين مواد خام و دستمايه ای باشند که با مطالعه آنها با چهره اصلی و حقيقی فرهنگ خودی آشنا گرديم ، با تجزيه و تحليل اينگونه ايميل ها است که ميتوان به ميزان عقبماندگی فرهنگی ما ايرانيان و زمينه ها و دلايل واقعی سقوط ايران و دوام رژيمی چون جمهوری اسلامی در کشورمان پی برد
هم اکنون بريده ای چند دقيقه ای از سخنرانی طولانی آقای حسن عباسی بر روی همين سايت قرار دارد، وی در بخشی از صحبت های خود ميگويد که آقايان رؤسای قوه مجريه و مقننه و حتی قوای مسلحه اگر ميدانستند که مسئوليت يعنی چه، يا از غصه ميمردند و يا ميرفتند و در خانه های خود می نشستند! و در پايان هم نتيجه ميگيرد که دليل تمامی بد بختيها و علت اصلی فروش دختران شيعه در کشور های حوزه خليج فارس اين است که بزعم ايشان کسی به گفته های رهبر نظام گوش فرا نميدهد، ايشان از آقای خامنه ای بعنوان قرآن صامت و زنده ياد ميکنند و چاره کار و راه جلوگيری از فروش دختران ايرانی يا بقول ايشان دختران شيعه را هم نه در پاسخگويی به نيازمنديهای آنان و ايجاد رفاه اجتماعی در داخل کشور، بلکه در آزار و اذيت و انتقام گيری از کشورهايی ميدانند که با ايجاد جاذبه موجبات جلب اين فرزندان ايران به آن سرزمين ها را فراهم مياورند
از کنار اين صحبت ها نبايد بی تفاوت گذشت! حقيقت هميشه بطورساده يا از زبان کودکان الکن بيرون می آيد و يا از دهان انسانهای کم شعور. بعضی از حرف های اين آقای عباسی کاملآ درست است، برای مثال آنجائيکه وی فرياد ميزند آقای خاتمی، آقای شاهرودی و آقای رفسنجانی و ... آيا اگر دختران خود شما را هم در کشور های عربی بفروش ميرساندند بازهم اينچنين شبها آسوده سر بر بالين ميگذارديد؟! اين حرف گر چه ساده اما خيلی پر معنا است
اگر افراد تهی از شرفی چون رفسنجانی و خامنه ای و ولايتی و ... را مستثنی کنيم که دانسته و فقط بخاطر ماندن در قدرت حاظر شده اند اينچنين ايران را به نابودی کشند که جگرگوشه هايش چون برده در مسقط و رأس الخيمه و شام و دبی بفروش رسند، بسياری که هنوز هم در خدمت اين نظام هستند، ظاهرآ هنوز هم متوجه نشده اند که پس از استقرار نظام آخوندی در کشورشان بر شرف و آبروی خود و هم ميهنانشان در اين سالها چه رفته و ميرود! بنده اهل تعارف نيستم و حقيقت را هم فدای مثلآ مؤدب بودن نميکنم، اجازه دهيد خيلی باز و بی پرده بگويم که از ما نادان تر و يا بيشرف تر و لاابالی تر ملت در تاريخ بشری وجود نداشته و ندارد ! اما فقط کسانی که در سپاه و بسيج و کميته ها هستند نا آگاه يا بيشرف نيستند، آن ايرانی هايی هم که خود را به بی غيرتی زده و فرهنگ داشتن و مترقی بودن را فقط در خواندن هزيانهای صد من يک غاز سهراب سپهری و شاملو و ... و گوش دادن به مزخرفات آخوند فرد منش و شيخ سياوش قميشی ميدانند از هر پاسدار و شکنجه گری بی حيثيت تر و يا در بهترين حالت، نادان تر هستند. اين آت و اشغال ها که فرهنگ نمياورد. مادام که رژيم جمهوری اسلامی در کشور ما پا برجاست اصلآ صحبت از فرهنگ و شرف و آبرو خود به مثابه جهالت و بی آبرويی و بی شرفی است
اين جناب آقای عباسی نمونه بسيار خوبی است، وضعيت اين آقا مانند بسياری از ايرانی ها از دو حال خارج نيست، اين جناب يا يک ابله تمام عيار تشريف دارند که کار کشور داری را با ترويج ترور عوضی گرفته اند و بقول خودشان اگر ميفهميدند که مسئوليت چيست بيش از اين آبروی ايرانيها را بباد نميدادند و ميرفتند و در خانه خود می تمرگيدند و خفه ميشدند، و يا يکی از آن ايرانی هايی هستند که شرف و انسانيّت و وجدان و خلاصه همه چيز خود را به مقام فروخته اند، زيرا او درست از آن چيزی دفاع ميکند که در واقع دليل واقعی نا کار آمدی تمامی قوای کشور و در نتيجه علت اصلی تمامی بيچارگی های ما ايرانيان است. اين آدم يا يک مثقال شرف و انسانيت ندارد و حتی به بهای نابودی کشور و مردمش هم حاظر به دست کشيدن از ماليدن عضو شريفی از آقای خامنه ای برای حفظ پست و مقام خود نيست و يا اين اندازه فهم و شعور ندارد که بداند فروش دختران ايرانی فقط شروعی بر اين فاجعه بی همتا در تاريخ نوين بشری است، و چنانچه آخوند و ملا کار کشور داری را به اهل آن نسپارند و به مسجد و قبرستانی که ازآنجا آمده اند باز نگردند کار ملت ما به خوردن گوشت سگ و گربه هم خواهد رسيد، و بنده شخصآ در اين مورد هيچ ترديدی ندارم
چنين است وضع و حال يکی از ميهنان عزيزی که که خود را ( دلتا ) ناميده و ايميل زير را برای ما ارسال کرده اند
------------------------------------------------------------------------------
برای اولین بار است که "افشاگریهای شما را می خوانم در پاسخی که به نامه داده اید خود را مرتبط با سازمانهای اطلاعاتی خارجی قلمداد کرده اید، هم شما و هم ما میدانیم که این ارتباط حتما دو سویه است که البته هزینه های خاص این ارتباط را هم میپردازید که چیزی جز همان میهن وهموطنانتان نیست. در ادامه باید بگویم ما ایرانیها احتیاجی به شماها نداشته و نداریم چرا قبول نمی کنید که تاریخ مصرفتان گذشته ؟ پیشرفت واستفاده از انرزی هسته ای برای یک کشور جهان سومی(شده با وجود منابع سرشار) باید با قدرت تمام انجام پذیرد شما هم بهتر است نوسانات وفاداریتان را تعدیل کنید نامتان وروشتان اروری بیش در نظلام فکری مردم ایران ندارد
-----------------------------------------------------------------------------------
آنچه تقريبآ با قاطعيت ميتوان نوشت اين است که دلتای گرامی يک عنصر اطلاعاتی امنيّتی هستند. ايشان نوشته اند که ارتباطات آقای ذاکری با سازمانهای اطلاعاتی غير ايرانی دو سويه است، و گويا آقای ذاکری بابت اين ارتباطات بقول ايشان هزينه های خاصی هم ميپردازند که همانا مردم و ميهنشان است. بزبانی ساده تر جناب دلتا خواسته اند بنويسند که آقای ذاکری به ميهن و مردم خودشان خيانت ميکنند
آقای دلتای گرامی، شرافتآ بنده بدرستی از ارتباطات آقای ذاکری اطلاعی ندارم، و باز هم شرافتآ قصد هيچ دفاعی از ايشان را ندارم، فقط اين را ميدانم که او در زمينه مبارزه با تروريسم يک متخصص است و تا بحال با کمک وی از ريخت شدن خون بسياری از انسانهای بيگناه جلوگيری شده است که فقط يک نمونه آن خنثی سازی تخريب و کشتار پس از مراسم اختتام مسابقات جام جهانی بود. چنانچه پشت کردن به رژيمی تروريست و ايرانکش چون جمهوری اسلامی که کار ملتی ثروتمند چون ما را بدانجا کشانده که دخترانمان برای سير کردن شکم خود تن و کليه خود را ميفروشند خيانت باشد، در آنصورت بله، آقای ذاکری يک خيانتکار درجه يک هستند
آقای دلتا، آنچه نوشتم و مينويسم بقصد اهانت بشما نيست، که کار ما هستی و آبرو باختگان در قمار عشق روح الله خمينی با فحش و اهانت بجايی نرسيد و نخواهد رسيد. بنده در اين مقاله شما را مستثنی ميکنم، از نوشتارتان ميتوان اين تشخيص را داد که انسان بيسواد و کودنی نيستيد، و حتی به نظر ميرسد که زياد هم غير منطقی نباشيد، با چنين حسن نيتی من از شما شرافتآ سئوال ميکنم که آيا جنابعالی رژيم جمهوری اسلامی را اساسآ يک نظام ملی و مردمی ميدانيد که در خدمت چنين سيستمی هستيد ؟ اگر جوابتان مثبت است ميتوانيد من نادان ضد انقلاب را از اين جهالت در آوريد و بفرمائيد که نظامی که پايگاه مردمی دارد چرا تا اين اندازه از کوچکترين تجلی اراده مردمش وحشت دارد که اجازه نميدهد يک نماينده، بله، حتی يک نماينده منتخب مردم به مجلسش راه پيدا کند ؟! آقای دلتای گرامی، آنجايی که مينويسيد (ما ايرانيها احتياجی بشما نداريم!) آيا ما را که ميگوئيم ايرانی تروريست نيست و موجوداتی مانند دکتر تيمسار سرلشگر حسين الله کرم ها نمايندگان قشر فرهيخته اين مرز و بوم تاريخی و کهن نيستند را غير ايرانی بحساب مياوريد ؟ و خويشتن را که عمر عزيز خود را وقف خدمت بکسانی کرده ايد که ديگر حتی به اندازه سر سوزنی برای ايرانی عزت و شرف و آبرو باقی نگذارده اند يک ايرانی ميهن پرست و مردم دوست بحساب مياوريد !؟
دلتای عزيز، شما را به پرسش هم فکر و هم مرامتان جناب دکتر حسن عباسی حوالت داده و خاضعانه همان سئوال را بگونه ديگری طرح کرده و ميپرسم که آيا اگر دختر جگرگوشه 17- 18 ساله خود جنابعالی هم در دبی مجبور ميگرديد که برای کسب پول برای سير کردن شکم خود و خانواده اش و يا فراهم آوردن پولی برای فرار از دست جمهوری اسلامی به اروپا و آمريکا زير پير مرد های هفتاد ساله و خوک صفت و شکم گنده بخوابد، آيا باز هم جنابعالی اينچنين از جمهوری ملا ها دفاع ميکرديد ؟ آقای دلتا آيا اين غنچه های لگد مال شده و معصوم را ذاکری خيانتکار با پشت کردن به رژيمی ايرانکش و ارتباطاتش برای جلوگيری از خونريزی به اين سيه روزی و رسوايی کشانده و يا نظامی که جنابعالی ميهن دوست در خدمتش هستيد ؟ آيا جرج بوش و شاه خائن و من ضد انقلاب کار جگر گوشه های ايران را به اينجا رسانده ايم که حتی لب و چشم و زبان خود را هم با نخ و سوزن ميدوزند تا بتوانند از دست جمهوری مردمی و ملی شما نجات يابند ؟
جناب دلتا و دلتا های ديگری که در خدمت رژيم جمهوری اسلامی هستيد و به اين اعتبار خود را خادم وطن و ما گريختگان را خائن و ميهن فروش ميدانيد، به حقيقت سوگند که دکتر قلابی حسن عباسی چون آدم مسخره و خل وضعی است حقيقت را خيلی ساده بيان ميکند که ميگويد (اگر شما مسئوليت احساس ميکرديد از غصه دق مرگ ميشديد). واقعّيتی که آن فرد نادان و يا خيانتکار نميداند اين است که تمام بد بختی ما از دست افرادی چون او و کسانی است که وی ايشان را قرآن ناطق ميداند. جای قرآن های ناطقی که عباسی از آن ها دفاع ميکند بر سر گور ها و مساجد است نه رهبريت سياسی ايران. شما در خدمت رژيمی هستيد که جناياتی را در حق مردم ايران روا داشته که تا کنون در تاريخش از هيچ مهاجم و اشغالگری سر نزده است. نه از اسکندر، نه از چنگيز، نه از تيمور، نه از هلاکو و نه از محمود و اشرف افغان
بنده که تصور نميکنم حتی نادان ترين مردمان عالم نيز هنوز به ماهيّت ضد بشری اين رژيم خرد ستيز انسانکشی که در ايران حکومت ميکند پی نبرده باشند. مگر آنکه مغز آنها نيز مانند بعضی از مرد ما که ابدآ حاظر به پرداخت هزينه برای نجات خود و کشورشان نيستند و هنوزهم بدنبال ناجی بزرگ هستند، بجای سر در ماتحتشان قرار داشته باشد
کار رژيم ملا ها و به تبع آن شما خادمين آن نظام درست به اثری هنری که تصوير آن در بالا آمده ميماند که نه همگام بلکه مانند آن فرد در جهت عکس گام برداشته و هر روز که ميگذرد بيش از روز پيش از کاروان تمدن و انسانيت و ترقی دور تر ميشويد و ملت نگونبختمان را نيز بسوی نيستی و بی آبرويی و فقر بيشتر ميکشانيد، که اگر از سر جهل نباشد بيگمان هيچ دليل ديگری جز ميهن فروشی و بی شرافتی شما خادمين اين نظام ندارد. در خاتمه اينرا نز بياورم که اصرار ملا ها برای تجهيز خود به نيروی اتم فقط برای حفظ رژيمشان است نه بدليل مردم دوستی و خدمت به ايران، آقای دلتا اين اوباش آن اندازه از معنويت و شرف تهی هستند که اگر روزی خود را در سراشيبی سقوط ببينند حتی به همسر و کودکان بيگناه و معصوم شما خادمينشان هم رحم نخواهند کرد. نظامی که اين اندازه از قرآن و عدل علی و معنويت و شرف و ناموس و آبرو دم ميزند حتی اگر يک گرم از اين فروزه های اخلاقی را داشت بجای هزينه کردن چند ميليارد برای دستيابی به اتم، با اختصاص يکصدم از اين بودجه دختران گرسنه و نگونبخت ايران را از زير اعراب نجات ميداد


اين مقاله برای درج در سايت سياست ايران، متعلق به آقای حميد رضا ذاکری نوشته شده است

www.hezbemihan.com

|

Sunday, October 10, 2004

 

توطئه مشترک شريعتمداری



حزب ميهن

امير سپهر




! توطئه مشترک حسين شريعتمداری و اصلاح طلبان دروغين





اينبار برادر حسين شکنجه گر تواب ساز و نويسنده کش به امداد اصلاح طلبان آمده است

چندی است که سايت گويا که در وابستگی آن حداقل به بخشی از رژيم جمهوری اسلامی جای هيچ شبهه و ترديدی وجود ندارد، موضوعی مسخره و مهوع از حسين شريعتمداری، شکنجه گر معروف و تواب ساز تحت عنوان (توطئه شبکه ی عنکبوت) را برجسته کرده و مرتبآ به اين بحث دامن ميزند. آنچه در پس اين کشف توطئه نهفته است خود يک توطئه مبتذل و بی اثری است به منظور کسب اعتبار برای گروهی آبرو باخته و بی اعتبار بنام اصلاح طلب

شريعتمداری ميکوشد در اين سری از نوشته های به سبک کارتون های والت ديسنی خود کمی هيجان را نيز چاشنی نمايد که اين مسخره نويسی ها کمی مقبول تر افتد. سعی او اينست که موضوع را خيلی اطلاعاتی و حياتی جلوه دهد، مثلآ از محمد علی ابطحی و عيسی سحر خيز و چند تن ديگر از اصلاح طلبان شناخته شده با نوشتن نام کامل کوچک و فقط با حرف اول نام خانوادگيشان نام ميبرد، اما از کسانی که کمتر شناخته تر هستند و شريعتمداری قصد دارد که بزعم خود اين اجناس بنجل و طالب های مريد درگاه ملا علی را هم بعنوان مخالفان نظام طالبان ايران به مردم قالب کند، با نام کامل ياد ميکند

هدف کلی از اين بازی ارزان اطلاعاتی چيست ؟

قبل از توضيح هدف اين توطئه کشف توطئه ! ضروری است که بدانيد شريعتمداری نه به قصد دشمنی و ضربه زدن بلکه برای کمک به برادران تنی اصلاح طلبان خود وارد ميدان شده است، آنهم با هماهنگی و ياری کامل خود کسانی که ظاهرآ مورد اتهام قرار گرفته اند. البته برای رد گم کردن نام چند نفر مخالف جدی رژيم جمهوری اسلامی را هم در ميان اصلاح طلبان گنجانده اند که با سوء استفاده از نام آنها موضوع برای مردم نا آشنا به اين نوع حقه بازی های اطلاعاتی باورکردنی تر جلوه کند

دولت های خارجی، اصلاح طلبان، خود برادر حسين تواب ساز نويسنده کش و کلآ تمامی دستگاه امنيتی رژيم و حتی نا آگاه ترين مردم ايران هم بخوبی ميدانند که طشت اصلاح طلبی در ايران طالبان زده ديگر از بام افتاده است و همگان متوجه اين حقه بازی شده اند که چيزی بنام اصلاح طلبی در ايران ترفندی برای فريب دولتهای خارجی و مردم خام انديش بيش نبود. گر چه اين رژيم هميشه يک دست و پسمانده و ضد مردمی بود، اما پس از انتصابات اخير مجلس روضه خوانها (که رد صلاحيت ها هم در آن برای شهيد سازی و اعتبار خريدن برای انتصاب پيش روی رئيس جمهور بود) چهره بی بزک و طالبانی رژيم کاملآ آشکار گرديده است

سعی آنها در اين چند ماهه باقيمانده به انتصاب عنصر نوکر صفت و مسخره ديگری بعنوان رئيس بی اختيار جمهوری اين است که با نشاندادن خطر ساز بودن به اصطلاح اصلاح طلبان داخلی و عواملی بيرونی آنها، ضمن بی اهميت کردن اپوزيسيون اصلی و خارج از حاکميت زمينه را برای ظهور يک خاتمی ديگر با وعده گشايش و بهبود شرايط اجتماعی آماده نمايد

تمامی بگير و ببند ها و مبارزه با بد حجابی و آزار و اذيت مردم، بويژه زنان و دختران در ماههای اخير هم برای آماده نمودن چنين زمينه ای است. حتی استيضاح و برکناری وزير راه و استعفای تنی چند از نزديکان آخوند خاتمی، آنهم چند ماه بيشتر نمانده به دوران هشت سال بی عملی وبی عرضگی وی نيز در همين راستا است. دولت خاتمی در هفت سال و اندی چه غلطی جز تثبيت اين رژيم انجام داده بود که يک وزير و يک معاونش بتوانند در چند ماهه باقيمانده برای نظام خطر ساز باشند !؟ هر چه جلوتر رويم و به انتصاب جانشين محمد خاتمی نزديکتر شويم اين بازی های مسخره و اين فشار به مردم شديد تر خواهد شد

چرا شريعتمداری سعی دارد که دوستان اصلاح طلب خود و سايت کاملآ ذوب شده در کيهان تهران را به آمريکا سنجاق کند ؟

رژيم جمهوری اسلامی به نيکی اطلاع دارد که ملت ايران با تمامی وجود از اين رژيم نفرت دارند،از جانب ديگر آنها خوب ميدانند که مردم ما به آمريکا به چشم بهترين دوست و حتی ناجی می نگرند. برادر حسين و رفقای حقه باز اصلاح طلبش از اين حقيقت اسفبار نيز آگاهند که درصد عظيمی از مردم آنچنان جانشان به لب آمده که حتی با پذيرش خطر حمله نظامی آمريکا هم خواهان خلاصی از دست اين رژيم هستند، هدف از اين بعد توطئه دستگاه اطلاعاتی ملا ها اين است که ضمن حقنه کردن ياران وفادار خود بعنوان طرفداران داخلی آمريکا به مردم، اولآ حواس مردم را از خارج به داخل معطوف نمايند، ثانيآ در معاملات سياسی بين المللی از اين اعتبار کاذب (سياستمداران متمايل به غرب!) اصلاح طلبان حقه باز در بازی های سياسی آينده استفاده کنند.

در حاليکه حسين شريعتمداری سايت گويا را آمريکايی و ضد انقلاب ميخواند، در تمامی خبر های مندرج درآن سايت از علی خامنه ای با عنوان مقام معظم رهبری و از اکبر رفسنجانی با عنوان آيت الله رفسنجانی ياد ميگردد و همه افراد شناخته شده در داخل ايران هم بدون ترس از سين جيم و مشکلی مقالات خود را با نام حقيقی خويش در آنجا منتشر می سازند

اين در حاليست که چند ماه پيش از اين که فقط يک نقل قول کوتاه از مبارزی آنهم به نقل از سايت خبری ديگری بر روی سايت ما سايت (حزب ميهن) آمده بود، آنگونه که صاحب آن گفته طی چند ايميل ما را از ماجرا آگاه ساخت، فرد مزبور را مدت بيست و سه روز بازداشت و تحت وحشيانه ترين شکنجه های روحی قرار داده بودند تا از وی اقرار بگيرند و درآورند که چه رابطه ای با حزب ميهن دارد و اين فرد هنوز نيز مورد آزار است ! در حاليکه هيچ ارتباطی بين ما وآن مبارز وجود نداشته و ندارد.

شريعتمداری و شرکايش با انتساب گويا به آمريکا و القاء خطر ساز بودن آن قصد دارند که برای اين سايت بی آبرو کسب اعتبار نمايند تا بتوانند از طريق خبر های دستچين شده اطلاعاتی در آن، اين ارگان اينترنتی رژيم را بعنوان يگانه ارگان اپوزيسيون خطر ساز جا زنند که زهر ديگر سايت های مخالف واقعی رژيم را کم اثر و خبر های واقعی و ضد رژيم آنها را بی رنگ سازند. (البته هستند بسياری از دشمنان حقيقی رژيم ملايان که متاسفانه در اثر عدم اطلاع از اهداف و وابستگی تا گلوی گويا به رژيم برای درج مطالب و مقالات خود از اين سايت برادر تنی کيهان شريعتمداری بعنوان يک سايت متعلق به اپوزيسيون استفاده ميکنند !)

کسانی که شريعتمداری در سری داستانهای جفنگ و بی سر و ته خود از آنها بعنوان خطر سازان برای جمهوری اسلامی ياد ميکند، از وابسته ترين و وفادار ترين افراد خود فروخته به رژيم ملايان هستند. اگر مايل به آشنايی با ميزان سر سپردگی افراد مورد ادعای شريعتمداری هستيد کافی است که سری به آن سايت (کاملآ در خط رهبری) گويا بزنيد و مقالات آنها را مطالعه کنيد، بويژه نوشته های سام قندچی را که هزار بار نوشته است براندازی از گناهان کبيره است، و آخوندی بی عمامه بنام داريوش سجادی را که حتی خود شريعتمداری هم در تهران با اين حرارت چون وی برای رژيم يقه نميدراند

هيچ پاسدار و شکنجه گری با اين بی شرافتی به مخالفين رژيم فحاشی نميکند که سجادی ميکند. او از تمامی قربانيان رژيم که از دست جور و ستم مشتی اوباش دستار بسر جان خود را برداشته و به خارج گريخته اند با چنان واژگان مستهجنی ياد ميکند که حتی لاجوردی معدوم هم بهنگام بازجويی در اوين از اين واژگان توهين آميز استفاده نميکرد

فقط بعنوان نمونه لينک يکی از مقالات درخشان اين شکنجه گر و پاسدار جان برکف ولايت جور و جنايت که از دست پروردگان خود شريعتمداری است را در اينجا مياوررم

حاج داوود تمام شد! مرثيه ای برای حاج داوود کريمی، داريوش سجادی

|

Wednesday, October 06, 2004

 

!انگليس و ملا


حزب ميهن




امير سپهر

! انگليس و ملا



انگليس را بدرستی پدر استعمار لقب داده اند، زيرا تا همين چند دهه قبل بجز روسيه، اين کشور فکسنی بيش از نيمی از جهان را در استعمار خود داشت. هم اينک هم با وجود اينکه آمريکا به اتهام ادعای سروری بر عالم مورد نفرت بعضی ازملتهای استعمار شده، بويژه مسلمانان تحت ستم اما نا آگاه ميباشد، ليکن در واقع باز هم اين دولت فخيمه است که در خفا چرخ جهان را به نفع خود بگردش در مياورد و همچنان بزرگترين قدرت نئوکلنياليسم (استعمارگری نوين) جهان است، بدانگونه که در هزاره سوم هم هنوز آشکارا پرچمش همچنان به مثابه داغ استعمار بر گوشه پرچم دومين کشور پهناور جهان و چند کشور بزرگ ديگر نقش بسته است
اما اينکه چگونه جزيره ای دور افتاده و کوچک با مردمی بظاهر نه چندان فکور و صنعتی آنچنانی قادر گرديده بود و هست که اينهمه ملت و سرزمين را تحت انقياد و بردگی خود در آورد دو دليل عمده دارد، اول اينکه پس از انقلاب صنعتی در جهان متمدن امروزی (که آن نيز از همين جزيره آغاز شد)، انگليس گوی سبقت را در کشتی سازی و اقيانوس نوردی از دو قدرت سنتی اين صنعت يعنی پرتقال و اسپانيا در ربود، و دومين اينکه انگليسيها بطور سنتی و تاريخی هيچ پايبندی محکمی به آموزه های دينی و اخلاقيات متعارف ندارند، و همين ويژگی آخرين است که بدانها اجازه ميدهد برای پيشبرد اهداف استعماری خود بيشرمانه بهر شکل و شمايلی در آيند و به هر حقه بازی دست زنند بدون اينکه هيچ احساس شرم و سرافکندگی بدانها دست دهد. ديگر تفاوت عمده استعمار انگليس با ديگران که آن نيز به همين ويژگی برميگردد، احترام ظاهری و مکارانه آنها به دين و آئين ملتهای زير دست و بخدمت در آوردن و استفاده ابزاری حتی از باور های دينی مردمان تحت ستم و نا آگاه به استعمار درآمده است
بيشترين کشور های استعماری به محض اينکه به کشوری سلطه می يافتند، فورآ در صدد تعويض دين آنها به دين خود يعنی مسيحيّت همت می گماردند، که اين امر غالبآ هم به دشمنی عميقتر ملتها و تقويت روحيه مقاومت آنان در مقابل استعمار می انجاميد، ليکن انگليس اگر به کشوری دست می يافت نه تنها در پی عوض کردن دين آن ملت بر نمی آمد، بلکه با نزديکی بعالمان دين آن ديار (که افسار ملت نادان خود را بدست داشتند) و رشوه بدانها حتی ساختن مسجد و کنشت و دير و صومعه برای آنها را نيز جزيی از برنامه استعماری و يا بهتر استحماری (خر کردن) آن مردم قرار ميداد. اينکه در کشور ما شيخ و ملا را با لندن مهر و الفتی ديرين است به همين سياست (استحماری) دولت فخيمه باز ميگردد
در ايران "بويژه در مناطق جنوبی که انگليس در آنجا هميشه حضور داشت" کمتر مسجدی را ميتوان يافت که درصدی از بودجه آن از لندن فرستاده نشده باشد ! انگليسی ها گرچه تا سال 1357 کشور ما را بطور وضوح به استعمار خود در نياورده بودند، اما بدليل نزديکی باملا ها و پرداخت رشوه به آنها که افسار مغز توده های نا آگاه را بدست داشتند، هميشه مخل آسايش حکومتها بودند و بوسيله آخوند ها از ايران باج می ستاندند، که بهترين نمونه آنهم واقعه مسجد گوهرشاد در دوران رضا شاه بود که توطئه ای کاملآ انگليسی بود. در سال 57 هم انگليس، بويژه بنگاه دروغ پراکنی بی بی سی بزرگترين نقش را در حقنه کردن خمينی و انقلاب اسلامی به ملت مذهب زده ما داشت. از سال 57 هم که عملآ انگليس ايران را در دست دارد
اين کشور با سياست حيله گرانه ای که دارد در عين حال که بهترين يار و ياور آخوند های جنايتکار محسوب ميشود، همزمان شريک پايا پای دشمن حکومت ملاها يعنی آمريکا هم بشمار می آيد، که اين سياست فقط از انگليسی ها ساخته است ! آن کشور در عراق هم همين نقش را بازی ميکند، لندن در حالی که خود را شريک پنجاه پنجاه آمريکا در سود احتمالی آن کشور بحساب مياورد، درمقابل بيش از يک هزار قربانی آمريکا در عراق، در تمامی مدت و در طول اينهمه کشت و کشتار ها فقط چند زخمی، انهم با جراحات سطحی داشته است ! زيرا تمامی طرفهای در گير با آمريکا در عراق که افسار همگی آنها هم در دست ملايان عراقی است، بويژه مقتدی صدر و آيت الله سيستانی که بتازگی از معالجه لندن بازگشته، بهترين رابطه را با انگليسی ها دارند و از لندن مستمری دريافت ميکنند. در حال حاظر بزرگترين مرکز تبليغات اسلامی هم در لندن واقع شده که تمام مخارج آن نيز بوسيله دولت انگليس تأمين ميگردد
بزودی در ارتباط با نقش انگليس در تحولات کنونی جمهوری اسلامی و آلترناتيو تراشی آن کشور برای به انحراف کشيدن مبارزات مردم ايران مطلبی خواهم نوشت که نظرتان را به آن جلب ميکنم

|

Monday, October 04, 2004

 

...ما جوانان ايران


حزب ميهن




شهريار شادان ، از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن


! ما جوانان ايران بايد اين رژيم را سرنگون سازيم



سال گذشته مردم رُم در ایتالیا بخاطر افزایش قیمت پیتزا تمامی پیتزا فروشیهای رم را تحریم کردند. خوب است ما ایرانیان داخل و خارج از این حوادث کوچک و بزرگ درس بگیریم که چگونه مردم یک شهر در اروپا با هم ، خوردن پیتزا را تحریم میکنند آنهم برای افزایش قیمت . حال در ایران که بیست و شش سال است ملاها چون مغولان آمدند و کشتند و کندند و خوردند و ویران کردند و بردند دریغ از یک حرکت جدی گسترده و دریغ از یک سازماندهی درست سیاسی
من در نگرش دقیق و پژوهش میدانی در برخورد نزدیک و رودرو با اقشار گوناگون مردم ایران دریافتم که مسئله مردم ما صرفا دینی بودن و خرافی بودن نیست . من فکر میکنم اگر بخواهیم به ریشه های باطنی و درونی روان ایرانیان برسیم و علل و عوامل آنرا جستجو کنیم سالها به کار نیاز داریم و در آخر دستاوردی جز نومیدی بر جای نخواهد ماند . ما ملتی هستیم که بر اثر کوتاهی نیاکانمان مورد حمله های بزرگ و ویرانگر قرار گرفته ایم از حمله های رم تا مغول و عثمانی تا اعراب بادیه نشین وحشی و این آخری جنگ هشت ساله عراق. همه وهمه بر روان ما ایرانیان آثاری از ترس و وحشت بر جای نهاده است هر چند که مردان ما همواره دلاورانه جنگیده اند اما عنصر ترس بر روح و روان کودکان و نوجوانان ما غلبه گشته و در هر مقطع از تاریخ ، ما را سالیان به عقب باز گردانیده است . اکنون عنصر ترس یکی از مهمترین عوامل سکوت مردم ماست
فوبیا Phobiaیا ترس در روانشناسی انواع گوناگونی دارد. ترس از تاریکی ، ترس از ارتفاع ، ترس از جمعیت ، ترس از شکست و... اما ترس دیگری نیز هست که آنرا ترس از پیروزی نام نهاده اند . انسان گاه از پیروز شدن هراس دارد به این خاطر که ممکن است خویشتن را شایسته و لایق پیروزی نداند و بر اثر پیروزی احساس گناه کند چون برای پیروز شدن فرد مجبور است رقیب یا دشمن را کنار زند و این برای او احساس گناه را بدنبال دارد و یا از سوئی دیگر پیروزی خود موجب میشود که فرد از موقعیت قبلی خارج شود و در موقعیت جدید که ناشناخته است قرار گیرد و ترس از پدیده های ناشناخته او را مغلوب سازد
ترس و تنبلی هر دو همزاد یگدیگرند و از این دو در شخصیت آدمیان " دیگر محوری " زاده میشود . این دیگر محوری بر چند گونه است
خدا محوری – ناجی محوری ( که ناشناخته و موهوم است - امام یا امام زمان )– رهبر محوری
هر سه موارد بالا از جمله معضلات روانی ملت ایران است. به صراحت حقیقتی را که بدان رسیده ام بیان میدارم هر چند ممکن است دیگران از این سخن من سوء استفاده کنند و آن این است که مردم ایران از نظر درک و خرد باطنی به کودکی میماند که بسیاری چیزها را فرا نگرفته و ما از او انتظارات بیشمار داریم. ما اگر امروز به مناسبات مردم نگاه کنیم از شیوه و دلیل ازدواج تا تولید مثل و دلیل آن در می یابیم با مردمی رودرو هستیم که پله های اول رشد را با تا تی تا تی و نا توانی طی میکنند . حال اگر ما کمی اهل باریک اندیشی باشیم در می یابیم که نمیتوان از این مردم که در رنج وجهل درونی بسر میبرند انتظار انقلاب و اتحاد داشت
در پژوهش آماری دیگری در یافتم بیش از85% ایرانیان خود را در تغییر اوضاع اجتماع و حتی تغییر اوضاع زندگی خویش دخیل نمیدانند . همه بر این باورند که ابتدا نیرو و خواست خداوند بایستی بر تقدیر آنان فرود آید تا آنان بتوانند خود و اوضاع را تغییر دهند . بایستی اعتراف کرد که وضع اسف باری بر مردم ما حاکم است. بدین رو برای من پرسشی ایجاد شده است: اگر ما در یک شکل فرضی حاکمان فعلی ایران را بر داریم و مثلا حاکمان فعلی کشورهائی چون سوئد ، فرانسه ، ژاپن و یا آمریکا را بر حاکمیت ایران بنشانیم چه تغییری و با چه کمیت و کیفیتی در ایران و مردم ایران بوجود خواهد آمد ؟ این پرسش میخواهد مردم ، حاکمیت فعلی و نیروهای اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور را به طور جدی و عقلائی مورد خطاب قرار دهد. روی دیگراین سکه، این پرسش است که اگر مجموعه حاکمیت فعلی ایران را بر کشورهائی چون سوئد ، فرانسه ، آمریکا و یا ژاپن حاکم کنیم چه اتفاقی رخ خواهد نمود. مردم آن دیار چه خواهند کرد؟
پاسخ به گونه ای نسبی روشن است . هر انسان و هر ملتی شایسته همان چیزی هست که هست . اگر با روشن اندیشی این مسئله را بررسی کنیم راه و روش مبارزه سیاسی تغییر می یابد . مردم ما نیاز دارند که پیش از هر چیز خانه تکانی روحی و فکری کنند و این نیاز صد البته برای نیروهای اپوزیسیون ( داخل و خارج ) و هم برای کل حاکمیت ایران ضروری است . باور من بر این است که ایجاد تغییر درونی در هر یک از این سه ضلع تغییرات پی در پی و گسترده ای را برای کشور ما بهمراه دارد
از سوئی دیگر با بررسی رفتار مردم در می یابیم همین مردم مخالف خود باعث استحکام این رژیم بشمار می آیند . همین مردم مخالف در شبانه روز بارها و بارها با بیان جملاتی چون : این رژیم رفتنی نیست ، اینها بر ما حاکم هستند و امثال این جملات ذهن خود و دیگری را با همین افکار منفی و ترسناک برنامه ریزی میکنند . پروفسور الکسیس کارل در اثر معروفش " انسان موجود ناشناخته " میگوید : نیاز بر هستی تاثیر میگذارد . او نمیگوید نیاز انسان والا و یا گناه کار بلکه میگوید نیاز بر هستی تاثیر میگذارد . بنا براین تا اطلاع ثانوی نیاز و خواست یکی از این سه ضلع ( حکومت – مردم – اپوزیسیون) یعنی حکومت بر دو گروه دیگر یعنی مردم و نیروهای اپوزیسیون بیشتر می چربد. اصولا مهم نیست که چه کسی بر حق است بلکه نیاز و برتری نیروی روانی یکی از طرفین کافی است تا او را پیروز صحنه کند
نکته دیگر، گاندی میگوید : شکست نشانه این است که آدمی برای رسیدن به هدف از دل و جان مایه نگذاشته است . حال باید گفت نیروهای اپوزیسیون و مردم ایران اگر نیاز واقعی به رفتن ملاها داشتند تا حال آنان را از قدرت به زیر میکشیدند . با گذشت زمان روشن شد که اپوزیسیون از یک حرکت فعال جدی و حیاتی برخوردار نیست و بیشتر ، ما آدمهای وا خورده ای را می بینیم که مترصدند تا از فرصت ها برای رسیدن به قدرت استفاده کنند . راه اندازی سایت و رادیو و تلویزیون سر و صدا به پا میکند و ظاهر کار را بسیار پر طمطراق نشان میدهد اما با نگاه دقیق در می یابیم که همین نیروها توان سازماندهی مردم مخالف خارج و داخل را ندارند . اما اگر از همین اپوزیسیون بخواهید که برای سازماندهی مردم داخل اقدام کند نفسش میگیرد چرا که اصولا در این اوضاع جاسوس بازی رژیم اپوزیسیون جرات اعتماد ندارد و نمیتواند عضو گیری کند و پس از عضو گیری نمیتواند پاسخگوی اعضاء خود باشد . در رأس همه اپوزیسیون شاهزاده رضا پهلوی را داریم که بلقوه میتواند طرفداری مردم را داشته باشد اما می بینم که وی هم از یک اراده محکم و جدی برای سازمان بخشیدن برای مبارزه بر خور دار نیست
حال استراتژی خمینی را خوب مرور کنید او استاد جذب مردم بود و مفت هم این توانائی را به چنگ نیاورده بود . او به سازو کار و تاثیر بیان و کلمه آگاه بود و از همین رو مدام تاکید داشت وحدت کلمه را حفظ کنید. او فهمیده بود که در ابتدا با بیان و کلمه بایستی تصویر ذهنی مردم را تغییر داد و سپس مردم را همراه خود کرد. او همیشه میگفت باید! باید فلان کار بشود و میشد . اکنون هم ملا ها بر همین استراتژی سوارند . اینکه خمینی و ملاها منفی و ضد مردمی عمل کردند بحث دیگری است . حال در میان مبارزان سیاسی ما درداخل و خارج از کشور کدام فرد یا گروه را داریم که در خواسته اش مداومت ، جدّیت و باید را بکار میگیرد؟
واما سخنی با جوانان ایرانی
فردايی وجود ندارد، اگر هر ايرانی امروز به سهم خود در داخل و خارج ایران گامی کوچک بردارد پیروزی مردم تضمین شده است روی سخنم با جوانان ایران است هر جا که هستید با هم متحد شوید و گروه تشکیل دهید و خود را سازماندهی کنید ترس را کنار بگذارید و بدانید همیشه پیروزی آن سوی ترس است. تئودور روزولت میگوید : در هر جا که هستید و با هر چه که در اختیار دارید کاری بکنید
اگر من و تو جوان ایرانی امروز شیشه های ترس را نشکنیم برای همیشه در حصار های آن محصور خواهیم ماند. برای برداشتن گامهای بزرگ تاریخی کافی است فقط گام اول را بر داریم بی شک خدای دانا و توانا به کسانی که شجاعت را پیشه میسازند و برای احقاق حق خود گامی هر چند کوچک بر میدارند قدرت و استواری می بخشد . اکنون اراده مان را محکم تر از پیش برای آزادی ایران از جهل و ستم بکار میگیریم. فردای شادمان و روشن ایران آزاد را در نظر گیریم که بسوی ثروت ، علم و توانائی پیش میرود و برخیزیم . سرنوشت کتابی از پیش نوشته نیست این ما هستیم که برنامه نویسی سرنوشت را چون برنامه نویسی کامپیوتر به عهده میگیریم . و در هر کجا که هستیم ، خانه ، مدرسه، دانشگاه ، خیابان ، تاکسی و اتوبوس همواره این جمله را با تاکید و اطمینان بیان کنیم و بر در و دیوار بنویسیم که : این رژیم باید با اتحاد و یگانگی مردم برود. هر انسان به سان شمعی است که نورش دیگر شمع ها را روشن میسازد
اگر تو امروز روشن شوی به دنبال تو دیگر انسانها هم روشن میشوند . از امروز آغاز کنید . یقینا ما بر رژیم ملاها پیروزیم . ای جوانان ایران از یاد نبرید که 30 میلیون نفر جوان هستیم ، شوخی نیست . هیچ نیروئی نمیتواند مقابل ما قرار گیرد
این آهنگ انقلاب نوین و خرد گرای جوانان ایران را بگوش دیگر یاران جوان برسانید
در این باره باز هم خواهم نوشت

|

Friday, October 01, 2004

 

...نفت، رشوه، جنايت و


حزب ميهن
امير سپهر

! مافيا در پايان راه

! نفت، رشوه، جنايت و ديگر هيچ
درهفته ها و ماههای اوليه حمله ايلات متحده آمريکا به عراق بيشترين مطالبی که در ارتباط با اين جريان نوشته و گفته ميشد، پيرامون مسئله نفت دور ميزد. دليل عمده ای هم که برای اين سرمايه گذاری و يورش عظيم آورده ميشد و بسيار هم روی آن تأکيد ميگرديد، اين بود که آمريکا با حمله به عراق و کشتار مردم بيدفاع مردم آن کشور قصد دارد که به منابع سرشار نفت آنان دست يافته و اين ثروت طبيعی و عظيم ملت مظلوم عراق را به يغما برد
چنانچه به مطبوعات وابسته به جمهوری اسلامی در ماههای اوليه اين يورش توجه کنيم بخوبی اين نکته را در خواهيم يافت که بيش از هشتاد در صد از مطالب مطبوعات آنروزی ملايان بصورت مقاله و مصاحبه و حتی کاريکاتور و همينطور خطبه های نماز جمعه ملا ها به اين نکته مرتبط ميگرديد که چون آمريکا قصد دارد نفت عراق و خاورميانه و منطقه آسيای ميانه را چپاول کند، به اين منطقه يورش آورده است. امروز اما نه تنها کلامی از نفت در گفتار ملايان نيست، بلکه آنها بعمد مسئله به خطر افتادن اسلام را برجسته ميکنند که ابدآ صحبتی از نفت بميان نيايد

آنچه در همسايگی ديوار بديوار ما بعنوان مقاومت در جريان است، که اين به اصطلاح مقاومت بجای کشتن سربازان آمريکايی سنگفرشهای کوچه های آن کشور را هر روزه بخون کودکان و زنان عراقی گلگون ميسازد، بيشتر يک بازی خونين نفتی است تا سياسی که ملايان ايران آنرا تامين بودجه و راهبری ميکنند. اينکه استقرار آرامش در عراق نظر آمريکا را به ايران معطوف ميسازد و به تکاپوی بزير کشيدن نظام ملايان می اندازد فقط يک بعد قضيه است، بعد ديگر و يا اصلی که سياستگذاران جمهوری آخوندی را وا ميدارد که حتی با ريختن خون زنان و کودکان بيگناه عراقی جو را در عراق آشفته و مشوش نگاه دارند، ترس از سقوط ناگهانی بهای نفت در بازار های جهانی است. امری که نه تنها به از دست دادن منابع چپاول ايران می انجامد بلکه در اثر فقر و بيکاری حاصله از اين جريان انگيزه و مقدمات حتمی سقوط رژيم جمهوری اسلامی بدست مردم گرسنه و بيکار و فقير ايران را نيز مهيا ميسازد
افزايش قيمت نفت از پی بحران عراق و مساعد بودن شرايط جوی طی دو سال گذشته و وجود بارندگی های مداوم که اندک کمکی به بهبود وضعيت فاجعه بار کشاورزی نموده، باعث گرديده که ايران از يک رشد اقتصادی حدود پنج تا شش در صدی در سال برخوردار شود. اين مسئله همچنين باعث گرديده که نرخ برابری ريال در مقابل ارزهای خارجی نيز نسبتا ثابت ماند
دولت محمد خاتمی بجای سرمايه گذاریهای توليدی و ايجاد اشتغال برای سالهای بعد، با تزريق درآمدهای نفتی به اقتصاد بيمار و بسته کشور وضعيت بخش هايی از جامعه را بهبود بخشيده و دسترسی مردم به کالاهای مصرفی و عمدتآ واراداتی را آسان ساخته است. امری که منجر به اين احساس کاذب شده تا مردم گمان کنند که گويا وضعيت اقتصادی کشور بسيارخوب شده است
آمارهای صندوق بين المللی پول نشان می دهد که دولت ايران در سال های اخير اغلب درآمدهای سرسام آور ارزی حاصل از فروش گرانتر نفت را برای واردات کالاهای مصرفی استفاده کرده است. اين صندوق در تازه ترين گزارش خود از وضعيت اقتصادی ايران اعلام کرد که ميزان واردات اين کشور به حدود چهل ميليارد دلار (2004 - 2003) رسيده که اين رقم نسبت به ارقام دوسال پيش دو برابر شده است. اين ممکن نشده الا با رسيدن بهای نفت به بشکه ای 50 دلار برای هربشکه، و آنهم حاصل نشده الا با بمب گذاری در معابر عمومی و کشتن مردم و در نتيجه ايجاد عدم ثبات و آرامش در عراق و به تبع آن منطقه زر خيز خاورميانه
توجه داشته باشيم که طبق اظهارات مقامات امنيتی خود رژيم بيش از هفتاد در صد از اين واردات از مجاری غير قانونی و و بندر گاههای اختصاصی بدون پرداخت حقوق گمرکی است که بيش از هشتاد در صد آن هم در دست خود ملا ها و فرزندانشان است. بخش باقيمانده نيز در انحصار ديگر سرمداران رژيم بويژه سردار ها و تيمسار های کيلويی سپاه پاسداران است که عمدتآ نيز بدليل وصلت خود و يا فرزندانشان با خانواده ملايان به اقوام سببی آنان مبدل گرديده اند
در نتيجه با استقرار آرامش در عراق و خاور ميانه اگر بهای نفت افت کند، که يقينآ هم همينطور خواهد شد، در آن صورت مشکلات عظيم اقتصادی به صور مختلف از جمله بحران شديد اقتصادی و بيکاری و کمبود مايحتاج ضروری مردم و کم علاقگی اتحاديه اروپا به رژيم بی پول ملايان و ... ايجاد خواهد شد که بدون شک مردم را بحرکت در خواهد آورد و رژيم بی يار و ياور ملا ها ديگر قادر به کنترل اوضاع نخواهد بود
بنا بر اين اميد و کوشش مقامهای رژيم ملا ها اين است که قيمت نفت را همچنان بالا نگهدارند که تا آنها ضمن چپاول ايران از راه دريافت پورسانتاژ های مختلف برای عقد قراردادهای استثماری، قادر باشند برای بقای خود بودجه رشوه به مقامات ديگر کشور ها، تامين منبع برای دستيابی به سلاحهای کشتار جمعی، ايجاد بحران درجهان بوسيله گروههای مزدور خود و ايجاد تفرقه بين اروپا و امريکا را نيز تأمين نمايند. برای رژيمی چون جمهوری مافيايی اسلامی که تمامی پيچ و مهره های آن با دزدی و رشوه و ايجاد بحران از طريق اجير کردن آدمکشان حرفه ای به گردش در ميايد، افت در آمد ناگهانی يعنی مرگ و نيستی
در حاليکه قيمت نفت در بودجه کل کشور بشکه ای 19 دلار محاسبه شده ولی بشکه بالای 50 دلار بفروش ميرسد و ايران بويژه در دوسال آخر درآمدی نجومی داشته است، بايزيد مردوخی رئيس صندوق ذخيره ارزی ملايان در چند مصاحبه اعلام کرده است که در همين دو ساله اخير نه تنها به حجم اين ذخيره افزوده نگرديده، بلکه بدليل تبانی تمامی جناهها و برداشت بی حساب و کتاب و رشوه دهی از ين صندوق به مقامات رژيم، ذخيره قبلی نيز به مصرف رسيده است
در گزارشی ميخواندم که بسياری از تحليل گران معتقدند که يکی از عوامل مهم تثبيت نظام جمهوری اسلامی در سال های اخير و کاهش نسبی سطح تنش ها، وضعيت نسبتا خوب اقتصادی است که خود ناشی از افزايش در آمدهای نفتی و سياست دولت در وارد کردن اين درآمدها به اقتصاد کشور است
به عبارت ديگر، افزايش درآمدهای ارزی و وفور کالاها که با رشد نسبی اقتصادی همراه بوده، بسياری از نارضايی های سياسی و فرهنگی را ولو به طور موقت تحت الشعاع خود قرار داده است. ناظران امور ايران معتقدند که بخش های مهمی از مردم هم اکنون چنان غرق در ماترياليسم و ثروت اندوزی اند که فعلا آزادی و دموکراسی را فراموش کرده اند.
دسترسی دولت به اين درآمد غير منتظره همچنين باعث شد که رفرم های ضروری در اقتصاد ايران مثل کاهش يارانه ها به تعويق بيفتد و دولت برای پروژه های پر هزينه ای همچون برنامه های هسته ای از توان اقتصادی برخوردار باشد. دولت همچنين با برخورداری از اين درآمدها توانست طرفداران خود را با امتيازهای مالی راضی نگهدارد و ارتش عظيمی از افراد مختلف (بيشتر جاسوس و مخرب) ايجاد کند که برای بقای خود مستقيما وابسته به دولت اند. همين عوامل و نورچشمی های رژيم در سال های اخير چنان به کالا های مصرفی و امتيازهای مالی و باجگيری و رشو های حکومتی خو گرفته اند که هر تغيير وضعيتی آنان را هم شديدا برآشفته کرده و بر عليه رژيم بحرکت در خواهد آورد
آخرين ماه های جمهوری اسلامی
بسياری از ناظران تاکيد می کنند آنچه نهايتا به سقوط حکومت پيشين انجاميد و اکثريت مردم را به خيابان ها کشاند نه سرکوب های سياسی (که صرفا شامل اقليت بسيارکوچکی از مردم می شد) بلکه کاهش شديد درآمدهای ايران در سال های آخر حکومت و وخيم شدن اوضاع اقتصادی کشور بود
اقتصاد دانان می گويند بين سياست های دولت شاه که در استفاده از درآمدهای نفتی که آنرا صرف سرمايه گذاريهای بلند مدت ميکرد با دولت جمهوری اسلامی که آنرا صرف رشوه و دلالی و جاسوسی و ايجاد بحران در جهان ميسازد تفاوت های بنيادينی وجود دارد
نفت در کشورهايی مثل نروژ يک سرمايه عظيم مالی است و افزايش قيمت آن خبر خوشی است چون از آن برای سرمايه گذاری های منطقی بهره می گيرند. ولی بسياری از متفکران ايران بر اين اعتقادند که نفت در تاريخ معاصر ايران بيشتر دردسرساز بوده تا منفعت آفرين چون همواره به وسيله ای تبديل شده برای فربه تر شدن حکومت ها و به تاخير انداختن حر کت مردم بسوی دموکراسی
بهر حال آنچه از هم اکنون با قاطعيّت ميتوان گفت اين است که سقوط ناگهانی بهای نفت شيپور پايان جنگ و شکست همه جانبه ملايان در تمام جبهه ها را بصدا در خواهد آورد. انتخابات پيش روی آمريکا هم هيچ تفاوتی در سرنوشت ملا ها بوجود نخواهد آورد، هر جناحی که بر سر کار آيد با 4 سال زمانی که فرصت در اختيار دارد با گشاده دستی و قاطعانه عمل کرده و ثبات نسبی را بعراق باز خواهد گرداند، حال چه با گسترش سرکوب و تارو مار کردن شورشيان و چه با مصالحه که نتيجه آن نيز افت بهای نفت حتی به بشکه ای زير 25 دلار خواهد بود
قبل از آن نيز چنانچه پرونده اتمی ملايان به شورای امنيت ارجاع گردد و تحريم اقتصادی را بدنبال آورد که آن نيز دور از ذهن نيست، کار رژيم مافيايی جمهوری ملا ها حتی بدانجا ها نيز نخواهد رسيد. با توجه به تمامی جهات حتی با بد بينانه ترين عينک نيز عمری بيش از يک سال ديگر برای رژيم جمهوری اسلامی ملايان نميتوان ديد
www.hezbemihan.com

|

Archives

May 2004   June 2004   July 2004   August 2004   September 2004   October 2004   November 2004   December 2004   January 2005   February 2005   March 2005   April 2005   May 2005   June 2005   July 2005   August 2005   September 2005   October 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   March 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   June 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   January 2010   February 2010   March 2010   April 2010   May 2010   June 2010   July 2010   September 2011   February 2012  


Not be forgotten
! بختيار که نمرده است

بخشی از نوشته های آقای دکتر امير سپهر ( بنيانگذار و دبيرکل حزب ميهن ) :

سخن بی هنر زار و خار است و سست

چرا انقلاب آرام در ايران ناشدنی است؟

! دموکراسی مقام منظم عنتری

نوروز ايرانی در رژيمی ايرانی

بوی خوش خرد گرايی در نوروز

نامه ای به سخنگوی وزارت خارجه

!اصلاح جمهوری اسلامی به سبک آمريکا

!رژيم و دو گزينه، شکست، شکست ننگين

! لاابالی ها شال و کلاه کنيد

اسلام را کشف کنيم نه مسخره

ماندگاری ايران فقط به ناهشياران است !؟

!نه نه، اين تيم، تيم ملی ما نيست

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/پنجمين بخش

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش چهارم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش سوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش دوم

فرهنگ نکبت، فرهنگ عزت/بخش نخست

فرهنگ سازی را بايد از دکتر شريعتی آموخت

دانشمندان اتمی يا الاغهای پاکستانی

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش دوم

راه اصلی ميدان آزادی خيابان شاهرضا است/بخش نخست

مبارزان ديروز، بابا بزرگ های بی عزت امروز

پيش درآمدی بر چيستی فرهنگ

ملتی در ميان چند طايفه رويا پرداز دغلباز

مشکل نه دستار که مسلک دستاربندی است

بی فرهنگی ما، عين فرهنگ ما است

! نابخردی نزد ما ايرانيان است و بس

!خود همی گفتی که خر رفت ای پسر

ولله که کابينه احمدی نژاد حقيقت ما است

است( Oedipuskomplex )رنج ما ازعقده اوديپ

غير قمر هيچ مگو

اين نه گنجی، که عقيده در زندان است

جمهوری خواهی پوششی برای دشمنان ملت

شاه ايران قربانی انتقام اسلامی

کار سترگ گنجی روشنگری است

گنجی اولين مسلمان لائيک

واپسين پرده تراژدی خمينی

انتخابات اخير پروژه حمله به ايران را کليد زد

جنگ آمريکا عليه ايران آغاز شده است

انتصاب احمدی نژاد، کشف حجاب رژيم

حماسه ديگری برای رژيم

برادر احمدی نژاد بهترين گزينه

انقلابی که دزديده شد؟

معين يک ملا است، نه مصدق

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران !/ بخش سوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش دوم

بزنگاه سرنوشت رژيم ايران/ بخش نخست

فولادوند همان جنتی است

اکبر گنجی، ديوانه ای از قفس پريد

دموکراسی محصول انديشه آزاد از مذهب است

تفنگداران آمريکايی پشت مرز هستند

رئيس جمهور اصلی خامنه ای است

!دانشجويان سوخته را دريابيد

دغلبازان ملا مذهبی

!خاتمی خائن نبود، رفسنجانی هم نيست

فندق پوست کنده

خيانتی بنام انقلاب اسلامی

ايران، کارگاه بی کارگر

آزادی کمی همت و هزينه می طلبد

نمايش لوطی عنتری در ملک جم

نخبگان نادانی

بوی باروت آمريکايی و رفسنجانی

آقای خمينی يک پيغمبر بود نه امام

انديشه زوال ناپذير است

اپوزيسيونی ناکارآمد تر از هخا!

زنهار که ايرانی در انتقام کشی خيلی بی رحم است!

سخنی با امضا کنندگان بيانيه تحليلی 565

...بر چنين ملت و گورپدرش

واپسين ماههای رژيم يران

اصول اعتقادی دايناسورها، طنزنوروزی

يادت بخير ميسيو، يادت بخير

امتيازی برای تسخيرايران

اشغال نظامی ايران وسيله ايالات متحده

چهارشنبه سوری، شروع حرکت تاريخی

بد آگاهی و فرهنگ هفت رگه

جرج دابليو بوش، آبراهام لينکلنی ديگر

روحانيّت ضد خدا

استبداد خاندان پهلوی بلای جان ملا ها

آمريکا در خوان هقتم

عقل شرعی و شرع عقلی

واکنش مردم ما به حمله نظامی آمريکا

عشق های آقای نوری زاده

به هيولای اتم نه بگوئيم

موشک ملا حسنی و اتم آخوند نشان بزبان کوچه

رفراندم امير انتظام يا سازگارا، کدام ميتواند مشکوک باشد ؟

آيا مخمل انقلاب به خون آغشته خواهد شد؟

کاندوليزا رايس و بلال حبشی

سکس ضرورتی زيبا است نه يک تابو

نام وطنفروشان را به خاطر بسپاريم

طرح گوسفند سازی ملت ايران

آب از سر چشمه گل آلود است

رژيم ملا ها دقيقآ يک باند مافيا است

نوبت کشف عمامه است

فرهنگی که محشر می آفريند - دی جی مريم

ملا ها عقلمان را نيز دزديده اند

فقدان خرد سياسی را فقدان رهبريّت نناميم

ابطحی و ماری آنتوانت ـ وبلاگ نويسان تواب

نادانی تا به کی !؟

آزادی ايران، نقطه شروع 1

آزادی ايران، نقطه شروع 2

هنر سياست

ايران و ايرانی برای ملا ها غنيمت جنگی هستند

شب تيره، نوشته ای در مورد پناهندگی

انقلاب ايران، آغاز جنگ سوم بود

اين رفراندوم يک فريب است

سپاه پاسداران، شريک يا رقيب آمريکا

خامنه ای پدر خوانده تروريسم

فرهنگ پشت حجاب

کمونيسم همان حزب الله است

داريوش همايون چه ميگويد؟

اينترنت دنيای روانپريشان

خانه تکانی فرهنگی

فردا روشن است

عين الله باقرزاده های سياسی

آن که می خندد هنوز

اپيستمولژی اپوزيسيون

انقلاب سوسول ها

درود بر بسيجی با و جدان

روشنگران خفته ونقش چپ

فتح دروازه های اسلام

حزب توده و نابودی تشيّع

جنگ ديگر ايران و عراق

درد ما از خود ما است

يادی ازاستبداد آريا مهری!؟

ابر قدرت ترور

کدام مشروطه خواهی؟

برای آقای سعيد حجاريان

تراژدی ملا حسنی ها

مارمولک، سری 2

پهلوی پرست ها

هخا و تجمع اطراف دانشگاه

هخا و خاتمی، دو پسر عمو

تريبونال بين المللی

پايان ماه عسل فيضيه و لندن

طرح آزادی ايران 1

اولين و آخرين ميثاق ملی

اطلاعيه جمهوری خواهان

يک قاچاقچی جانشين خاتمی

فهم سر به کون

توطئه مشترک شريعتمداری

انگليس و ملا

نفت، رشوه، جنايت و

عنتر و بوزينه وخط رهبری

اروپايی و ملای هفت خط

ايران حراج است، حراج

درسهايی ازانتخابات آمريکا

عنکبوت و عقرب

بر رژيم اسلامی، نمرده به فتوای من نماز کنيد

پوکر روسی فيضيّه با پنتاگون

به ايران خوش آمديد کاندوليزای عزيز

مسخره بازی اتمی اروپا و ملا ها

انتلکتوليسم يا منگليسم

آبروی روشنقکران مشرق زمين


رسالت من بعد از نوژه

بی تفاوت نباشيم

نگاه خردمندانه به 28 مرداد


سايه سعيدی سيرجانی :

مسئوليت، نوشته ای در ارتباط با رفراندوم

پرسش شيما کلباسی از سايه در ارتباط با طرح رفراندوم

هويت، به همراه يک نوشته از فرزانه استاد جانباخته سعيدی سيرجانی با نام مشتی غلوم لعنتی

بچه های روستای سفيلان

امان از فريب و صد امان از خود فريبی

دريغ از يک "پسته" بودن

رنجنامه کوتاه سايه

بر ما چه ميرود


روشنگری های شهريار شادان از تشکيلات درونمرزی حزب ميهن :

خمينی؛ عارف يا جادوگر ؟

ما جوانان ايران بايد

حکومت خدا (1)

می گوید اعدام کن

راهی نوین برای فردای ایران


رنجنامه معصومه

شير ايران دريغ!


حافظ و اميرمبارزالدين

دلکش و ولی فقيه


کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران-پن‌لاگ


کانون وبلاگ نويسان



This page is powered by Blogger. Isn't yours? Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com eXTReMe Tracker